مامانا کیابیدارن بیایین یکم دردودل کنیم....

منو شوهرم همیشه بعد ازدواج باهم میخابیدیم تاپارسال که سه ماه قبل بدنیا اومدن دخترم مجبورشد بره مسافرت وبماند که چقدر سختی کشیدم ماهای آخر تنهایی با یه پسر دونیم ساله و حتا شبی که درد زایمان گرفت تنها بودم وتنهارفتم بیمارستان...
دخترم که دو روزه شد واربیمارستان مرخص شدم شوهرم برگشت....
ولی انگار عادت کرده به تنها خوابیدن دیگه پیشم نمیاد الان پنج ماه میگذره از اومدنش وهزار بار بهش گفتم بهت نیاز دارم ازش خواهش کردم تنهام نزاره ولی.. منو دخترم تنهاتو اوتاقیم اونو مادرش تو پذیرایی میخوابن (مادرشوهرم باماست) پسرمم گاهی تواتاق میاد گاهی همونجا خوابش میبره ولی من یه مدته خیلی شبا میترسم حتا ازبس توخواب جیغ میزنم میاد بالاسرم..
همین امشب چشامو بسته بودم نه اینکه خواب باشم هنوز بیدار بودم حس میکردم یکی دستامو گرفته محکم هرکاری میکردم نمیتونستم دستامو آزاد کنم چشامو باز کردم دیدم کسی نیست دوباره بستم باز دیدم بالاسرم نشسته.. خااصه جیغ زدم رفتم توبغل شوهرم گریه کردم میترسم توروخدا بیاپیشم ولی روشو گشتوند وخوابید....

متاسفم عزیزم بابت اینکه داری این حسارو تجربه میکنی من تو شرایط شما نیستم که بخام نظری بدم بهتره از یه مشاور کمک بگیری اینطوری خیلی بهتره
ولی سعی کن خودتو اذیت نکنی تو این دنیا هیچکس اندازه خودت مهم نیس
بهتره با همسرت بشینی جدی صحبت کنی ‌ازش بخای دلیل این رفتارشو بهت توضیح بده

مامان فاطمه حسنا اونطوری که تو میگی آدم میگه شوهرت چه آدم بدیه ولی اینطور نیست-منم تو موقعیت تو هستم _ببین منم شوهرم کارش جوریه که باید پنج صبح بره سر کار و واقعا باید تمرکز داشته باشه تو کارش به نظر من مرد حقش هست که شب بتونه راحت بخوابه بدونه بیدار شدن مکرر منم که خوب خودم میدونم وظیفمو که باید مواظب آوینا خانم باشم تا صبح بپام بیدار میشه گریه میکنه منم سریع بیدار میشم شیرش میدم به شوهرم حق میدم گناه داره چرا باید نصف شب بیدار بشه سر کار خوابا لو بشه من میتونم صبح بیشتر بخوابم اون باید بره برای من پول در بیاره خوب به قول خودت موقع رابطه کنار هم هستید منم اوایل خیلی سختم بود ولی کم کم پخته تر شدم فهمیدم که این مرد که به فکر زندگی و خرج خونس مردِواقعا-نه اون مردی که میچسبه به زنش تاصبح صبحم سختشه بره سر کار خیلی از مردا باید ببخشید کون کار کردن ندارن -کسی که به مادرش انقدر محبت میکنه به احترام مادرش نمیاد پیش تو بخوابه اون مرد گناه کار نمیشه زن باز نمیشه بخدا الان مرد خوب کم پیدا میشه تو هم ترستو بذار کنار به خدا تکیه کن از خدا کمک بخواه ببین خدا چه نعمتی دختر ناز بهت داده بچسب به دخترت که برات میمونه تند تند آیة الکرسی بخون انقدر به این قضیه فکر نکن بهش شاخو برگ نده - شاد باش دیگه آقا شوهرای ما اینشکلی هستن یا باید طلاق بگیری منتظر باشی یکی با اسب سفید بیاد که نمیاد -یا باید زندگیتو بسازی-راستی ببین حالا که میترسی بگو مادر شوهرت پیشت بخوابه شوهرت تنها بخوابه -تو و مادر شوهرتو پسرت تو پذیرایی بخوابید شوهرت تکی تو اتاق بگو بختک میوفته روم میترسم مادرشوهرت خوابش خراب بشه هیچ اتفاقی نمیوفته مگه میخواد بره دانشگاه

بخاطرچی سه ماه رفته بودمسافرت؟؟
بختک میشی گلم ایت الکرسی بخون وهمیشه قران کوچیک بزارزیرسرت
باهاش حرف بزن بگواگه قراربودبدون توبخوابم خونه پدرم میموندم باهات ازدواج نمیکردم،بگورفته رفته منوازخودت سردمیکنی یروزی هم تومیایی میگی بیابغلم کن اونموقع هم من پست میزنم

حالا مال ما کلا برعکسه بعضی وقتا که یکم ازش نارحتم فورا بهونه ای میارم میرم یه اتاق دیگه میخوابم مثلا میگم چون اتاق سرد بود باد کولر مستقیم رو بچه است من میرم یه اتاق دیگه ولی فردا صبح که شوهرم بیدار بشه منو بچه کنارش نیستیم کلی سرصدا میکنه که تو حق نداری جدا از من بخوابی و اگه باز تکرار بشه خودت میدونی 😂😂😀

یه قران بزار بالا سرت بخواب از هیچی هم نترس

یه مدت برو خونه پدرت مسافرت دور باش

منم بخاطر بارداری مجبور بودم رو تخت بخوابم ۹ ماه شوهرم گردن درد داره نمیتونه رو تخت بخوابه حالا هم بعد به دنیا اومدن بچه عادت کرده و تنها میخوابه

مادرشوهرت یاازروی عمد یاازسهوی داره روش اثرمیزاره ایندفه جلو مادرش بهش بگو شب پیش من بخاب من بختک میفته روم میترسم حتما مادرشوهرت میگه اره برو پیشش واینا.اخرشب بچتو سیر کن که زودزود بیدارنشه اومدپیشت بغلش کن بگو امشب دیگه راحت میخابم وازاین حرفا.کم کم درست میشه

عزیزم نگران نباش توام برو تو حال پیش شوهرت بخواب واجب نیست که حتما تو اتاق بخوابی بعدم ما شب تا صبح با بچه سروکله می زنیم شوهرمون که نمی تونه پابه پای ما بیدار بمونه بعدم به هیچ مردی نباید بگی من بدون تو می میرم بدون تو خوابم نمی بره پرو میشن بیشتر اذیت می کنن

عزیزم منم بعد از زایمان با شوهرم دیگه جدا خوابیدیم چون ۵بیدار میشه می‌ره اداره کارشم سرو کله زدن با مردم حالا منو بچم بیداریم خب اگه بخایم پیش اون بخوابیم که بیچاره مثلاً کی استراحت کنه تازه عصر که میاد خونه شلوغه اصلا نمیتونه بخوابه پس نگران نشو بعد از یه مدت همه چی درست میشه

و اما. وضعیت‌ من‌ من‌ بیدار‌ اون‌ خواب

مادرشوهرت چطوره باهات؟

شوهر منم یه مدت هی جاشو جدا کرد عادت کرده بود من برم پیشش یا پشتشو بکنه بغلش کنم بعد دنیا اومدن پسرم هی جاشو جدا کرد منم هیچی نگفتم بخدا از ناراحتی میترکیدم ولی اصلا اهمیت ندادم قبل خواب میوردم پتو بالشتشو جدا مینداختم یا یکی دوبار اتاق خوابید من تو پذیرایی میموندم چون من تو اتاق خفه میشم اصلا ممیتونم بخوابم هی دید من دیگه اهمیت نمیدم اومد تو حال ولی جدا خوابید باز دید اهمیت نمیدم کم کم خودش اومد بغل کرد آخرش گفت زن و شوهر باید اینجوری بخوابن گفتم تو جدا کردی جاتو من چیکار کردم به من میگی جدا خوابیدی منم گفتم بخواب ببین حتی بالشتشو میوردم میگفتم بزارم اتاق یا حال هر جا میگفت خودم میومدم جدا ازش میخوابیدم بعضی وقت ها هر چقد بیشتر به مرداهمیت بدی بیشتر پررو میشه

از اول زندگیتون مادرشوهرت پیش شما میمونه؟ چجور راحتی باهاش؟ مادرشوهرت چندسالشه؟ خودش خونه نداره؟ چقد سخته که پیش شماست 🥲

تنها نیستی عزیزم 😔

واقا زندگی عادلانه نی

شما برین پیشش بخوابین، منم پسرم دنیا اومد هوا سرد بود رو تخت تو اتاق میخوابیدیم جاش نمیشد رو زمین کنارمون میخوابید بعد گرمتر شد رفت تو سالن یکم که هوا بهتر شد ماهم جمع کردیم اومدیم هال الان باز پیش همیم

خب شما برید پیش شوهرتون بخوابین.
من و پسرم روی تخت اتاق خواب میخوابیدیم شوهرم جاش نمیشد توی سالن میخوابید
الان که هوا خوب شده من و پسرم اومدیم پیش باباش.
اما با اینکه رابطمون خیلی گرمه و رابطه .ج.ن.س.ی هم برقراره اما بعد تموم شدن کار با دو متر فاصله از ما میخوابه.نمیدونم چرا خودش میگه میخوام به تی وی مسلط باشم منم دوست ندارم وسط سالن بخوابم

بشین باهاش حرف بزن بگو بریم یه تراپیست مشکلمون حل شه

الهیییی😓😓😓😓
ماهم قبل بچه دار شدن همیشه پیش هم میخوابیدیم
ولی بعدش بخاطر اینکه دخترم بیدار میشد و شوهرم خیلی گرمایی هست
جاشو از ما جدا کرد رفت تو یه اتاق دیگه
اوایل خیلی اذیت شدم خیلی خواستم بیاد پیشم ولی قبول نکرد
دیگه عادت کردم با اینکه ته قلبم واسه این موضوع بازم ناراحته

بعدم‌ببخشید این سوال و میپرسم
میدونم شخصیه
ولی ذهنمو درگیر کرد . شوهرت حتی واسه رابطه ام نمیاد پیشت بخوابه

جدا کردن خواب خیلی بده اصلا اینطور عادتش نده خواهر قهر کن نازشو بکش بزار بیاد سمتت اگه اینطور عادت کنه خدای نکرده فاصله بینتون میوفته منم مثل خواهر کوچیکترتم میدونم چی میگی درکت میکنم ولی اگه راضی نشد خودت برو پیشش تو پذیرایی بخواب بغلش کن بزار حست کنه

وا این چ کاریه
باهاش حرف بزن
خدای نکرده شاید کسی رو داره مگ میشه مرد ب چیزی نیاز نداشته باشه😑

چرا اینجور شده
باهاش صحبت کن دلیل بخواه ببین شاید ناراحتی یا مشکلی داره

عزیزم خیلی سخته میدونم
بشین خیلی ارومو منطقی باهاش حرف بزن که چرا اینجوری شدی ببین چی میگه

شوهر منم خیلی نصبت بهم بی اهمیت شده

ببخشید اینو میگم شاید کسی تو زندگیشه