پارت دو زایمان طبیعی من
بد مادرم اومد کمرم درد میکرد با شکمم درد میکرد ول میکرد موقع در. ب مادرم میگفتم کمرم مو سفت بگیر با دوتا دستت اونم می‌گرفت خلاصه من با مادرم اصلن نخوابیدیم،تا صبح بیدار بودیم چون درد داشتم
همسرمم ماشالا خواب😅😅😮‍💨
صبح دیگه کم کم آماده شدیم ک بریم بیمارستان
خلاصه رفتیم بیمارستان
منو معاینه کرد گفت چهار سانتی دهانه رحمتم،خوبه نرمه پاشو قدم بزن داخل سالن خلاصه قدم میزدم همراهش درد زیاد هم داشتم نگم براتون خیلی درد
بیا پارت بعدی

۴ پاسخ

چیکارکردی دردات خودش شروع شد

من خیلی میترسمممم آخه🥹🥹شبوروز خاب بیمارستان بچه به دنیا آوردن میبینم

الهی خوب

تند تند بنویس دیگگگگگگگگگگه😅😅

مقالات مرتبط

آیا بخیه زدن در زایمان طبیعی درد دارد
آیا بخیه زدن در زایمان طبیعی درد دارد؟
درد مفاصل بعد از زایمان
درد مفاصل و زانو درد بعد از زایمان و علت آن
تسکین درد دندان کودک
تسکین درد دندان کودک با دارو و درمان خانگی
درمان دل درد در نوزادان
درمان انواع دل درد در نوزادان

سوال های مرتبط

مامان 👶🏻بلوط🤩 مامان 👶🏻بلوط🤩 ۱ ماهگی
دیگه راه میرفتم درد می‌گرفت گاهی مادرم موقع انقباض کمرم سفت می‌گرفت گاهی خواهرم🥺از من می‌شنوین توروخدا ی ماما همراه بگیرین
خلاصه اینم بگم ساعت شیش صبح بود ک رفتم بیمارستان
بد آنقدر میومدن معاینه میکردن میگفتن همونی
بد میگفت برو ناهارتو بخور داخل حیاط بیمارستان قدم بزن یک ساعت بد بیا معاینه بخدا نگم آنقدر درد داشتم آنقدر درد داشتم فقط خدا میدونه رفتم بزور داخل حیاط بیمارستان یکم قدم میزدم هی درد می‌گرفت ول میکرد دیگه داخل همون حیاط دراز کشیدم همسرم مادرم مادر شوهرم آبجیم پیشم بود اونا آنقدر ترسیده بودن
بیا پارت بعدی
مامان مهرسانا مامان مهرسانا روزهای ابتدایی تولد
سلام قشنگای من امیدوارم حالتون خوب باشه می‌خوام تجربه زایمان طبیعی ام رو بگم بهتون ....

خب من ۳۹ هفته و 4 روز بودم که ساعت ۱۱شب کیسه آبم بعد رابطه پاره شد حجم خیلی زیاد آب گرم ازم ریخت همون لحظه درد های وحشتناکی افتاد تو دل و کمرم بعدم سریع آماده شدیم با شوهرم و مادر شوهرم رفتیم بیمارستان تو ماشین درد های خیلی بدی داشتم ولی می‌گرفت و ول میکرد خب وقتی رسیدیم بیمارستان من دیگه توان راه رفتن هم نداشتم شوهرم بزور از ماشین پیاده کرد بغلم کرد برد اتاق معاینه وقتی معاینم کردن ....

بقیه پارت بعدی
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان آیماه♥کوچولو مامان آیماه♥کوچولو ۱ ماهگی
پارت 1
#زایمان طبیعی
39هفته و 3روز درد شدید کمر داشتم قبلنا هم داشتم ولی این روز شدید بود با مادرم و همسرم راهی بیمارستان شدم ماینه شدم یک سانت بود ساعت 7شب بود گفت برو پیاده روی کن تا شاعت ده بعد بیا منم رفتم خونه بعد از اونجا رفتم پیاده روی تا ساعت 1 دردم کلا گم شد درد نداشتم
دیگه گفتم چرا الکی برم بیمارستان😐😂رفتم گرفتم خابیدم🤣🤣تا که ساعت پنج صبح شد تو خاب بودم دیدم یهو دردم گرفت اونم رو پنج دقیقه بگیر ول کن بگیر ول کن احساس ادرار داشتم میرفتم دسشویی ادرار نمیومد😐😐😐😐تا که مادرم از رفت امد من ب دسشویی بیدار شد اومد گفت چطوری گفتم هر پنج دقیقه دردم میگیره ول میکنه گفت سری بریم بیمارستان تا بیمارستان 2ساعت راه بود😐😂
سر راه یک بیمارستان دیگه بود رفتیم گفت درد زایمان نیست😐😐
منو میگی کلی فوشش دادم ک گفت درد نیست راهی زاهدان شدیم اون بیمارستان ک میخاستم برم همونجا بود ساعت 7نیم رسیدیم زاهدان گفتم منو ببرین خونه خودم ک زاهدان بود گفتم میخام پیاده روی کنم با همون حال و درد پنج دقیقه ای🤣😂🤣😂
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان هانیس✨🍓 مامان هانیس✨🍓 ۴ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی
خب بالاخره منم بعد۲۰روز وقت کردم تجربه زایمان بزارم براتون من ۳۸هفته و ۲روز بودم بدون هیچ دردی رفتم پیش ماما خصوصیم که معاینم کنه ساعت ۶غروب رفتم پیشش معاینه شدم ساعت۷غروب درد گرفتم ولی دردام منظم نبود میگرفت و ول میکرد ولی فاصله بین دو درد زیاد بود همش با ماما در ارتباط بودم میگفت فعلا نیا تا دردات منظم بشن خلاصه دیگه همینطوری درد داشتم و داشتن شدید تر میشدن تا ساعت۳صبح که ماما زنگ زد گفت بیا بیمارستان.
رفتم بیمارستان دوباره معاینم کرد گفت برو ۲ساعت پیاده روی کن بعد بیا
ساعت۶صبح با دردای نا منظم بستری شدم بیمارستان البته بگم اینو دردام خیلی قابل تحمل بودن
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان کیارش مامان کیارش ۲ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی
#پارت۳
رفتیم بیمارستان مطابق صبح اول معاینه گفت چهار سانتی خودم تعجب کردم با اون همه فعالیت و درد هنوز چهارسانت🙄ولی بستریم کردن چون نشتیم بیشتر شده بود خلاصه تا بستری شدم و کارای پرونومو کرد ساعت۲ نصف شب شده بود بهم همون موقع ماما گفت توروخدا امشب زایمان نکنی که ما از سر شب خیلی خسته شدیم دیگه😐هیچکاری برام توی اون شیفت نکردن از ساعت۴ صبح دردای خیلی شدید داشتم در حدی کع میلرزیدم بخاطر هم اتاقیم نمیتونستم یکم صدامو بالا ببرم مراعات اونو میکردم فقط دسته های تخته محکم گرفته بودم و تحمل میکردم و میلرزیدم خوبیش این بود هر دو دقیقه درد میگرفتم در حد۴۰ ثانیه ول میکرد باز خلاصه درد کشیدم تا ۷ صبح که شیفتا عوض شد
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان قضیه 👶🏻 مامان قضیه 👶🏻 ۱ ماهگی
تجربه زایمان من /پارت ۲ 🥲
خلاصه که گفت بیا وقت زایمانته
رفتم و هشتاد بار منو معاینه کرد
کلی رقص و ورزش
تا شدم پنج سانت
درد های وحشتناک به قدری که مرگمو جلو چشمام می دیدم
چرا؟ چون هزارتا امپول فشار زد بهم
هر دو‌دقیقه یه سرنگ خالی میکرد تو سرمم
از ساعت ۲ ظهر تا ۱۱ شب پدر منو دراورد شدم ۵ سانت
نگم براتون چه دردهایی بود
زیر دلم اتیش بود داشت کمر و شکمم پاره می شد از درد
ولی خبری از بچه نبود که نبود
خلاصه دو ساعت تو ۵ سانت مونده بودم که التماسش میکردم قسم میدادمش منو ببرید سزارین دیگه تحمل این درد رو‌ندارم
قبول نمیکرد معاینه پشت معاینه😭😭😭😭 در حالی که انقباض شدید داشتم معاینم میکرد و سعی میکرد باز کنه ولی نمیشد که نمیشد
مشاهده ۱۱ پاسخ دیگر
مامان یوهان مامان یوهان ۱ ماهگی
پارت ۳
وقتی شوهرم منو گذاشت بیمارستان خودش رفت ب دختر خواهر شوهرم گفتم بیا یکم تو بیمارستان راه بریم ک دردام زیاد بشه ک باز برم داخل معاینه کنند نگن برو دردات زیاد شد بیا دوسانت بازی خلاصه منو دستشویی گرفت رفتم دستشویی آب خون دیدم ب دختر خواهر شوهرم گفتم راه نمیرم میرم داخل زایشگاه چون آب خون دیدم خلاصه رفتم داخل درد هم میگم اصلا نداشتم قابل تحمل بود خلاصه گفتن بخواب معاینه کنمت معاینه کردن گفتن پنج سانتی درد نداری گفتم نه انقباض دارم ک قابل تحمله دیگه همونجا ان اس تی گرفتن نیم ساعت طول کشید بعد دوباره معاینه کردن منو گفتن چی زود فول شدی بین پنج و شیش سانت هستی زود برو همراهت بگو کارا بستریتو بکنه ک زایمان نکنی اینجا
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان Rohan مامان Rohan ۱ ماهگی
مامانا من درد داشتم میگرفت ول میکرد میگرفت ول میکرد امدم معاینه ام کرد ازمایش ادرار نوشت ولی گفت هنوز باز نشدع پس چزا ازمایش ادرار و سونو گرافی داد
مامان بردیا مامان بردیا ۱ ماهگی
پارت ،2دیگه هیچی معاینه کرد گفت یک سانت باز شده من درد نداشتم دیگه تا وقتی کارامو انجام داد کاغذ بازی اینا شد همون 2دیگه باز معاینه کرد گفت بریم زایشگاه باهمون یک سانت دیگه مادرم رفت تو استراحت گاه منم باماماخودم رفتم تو زایشگاه شانس خودم مامام همون شب شیفت بیمارستان بود دیگه هیچی رفتیم تو زایشگاه من رفتم تو اتاق مامامم رفت گفت تا 4 سانت باز بشه میام رفت بیرون اتاق ولی همونجا بود دیگه یه ماما دیگی اومد سرمو وصل کرد قلب بچه رو ازاون چیزا گذاشت که همجوری بزنه دیگه رفت من همجوری که دراز کشیده بودم هی درد داشتم کم دیگه تا ساعت 3ونیم بعد اومد دوباره معاینه کرد گفت شدی 3 سانت گفت رحمت خیلی خوبه نرم عالی دیگه رفت شد ساعت 4,20دقیقه اومد یه سرم زد گفت توش داروی آمپول فشار چون کیسه آب پاره باید زودتر زایمان کنی دیگه دیگه رفت من موندم با آمپول فشاردیگه کم کم هی درد می‌آمد فقط شکم سفت میشد کمرم درد میکرد تو کشام اینا فشار می‌آمد دیگه مامام اومد معاینه کرد گفت شدی 4 سانت دیگه بود نرفت دیگه منم هی دردا زیاد میشد تا ساعت 6
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان Yazdan🥹💙 مامان Yazdan🥹💙 روزهای ابتدایی تولد
من اومدم با تجربه زایمان😅

من‌۲۹ خرداد سر شب دوبار ترشحات قهوه ای و خونی دیدم بعد رفتم بیمارستان چک کردن و نوار قلب گرفتن و دهانه رحمم یک سانت بود اما اون مامایی که منو معاینه کرد گفت دهانه رحمت خیلی نرمه امکانش هست دردات فردا یا پس فردا شروع بشه
منم اومدم خونه حدودا ساعتای ۱۰ بعد از دو ساعت حدودای ۱۲ دردای پریودی داشتم ولی منظم بود میگرفت ول میکرد و کم کم شدید تر میشد
اول هر ۸ دقیقه یکبار میگرفت تا اینکه ساعت دو رسید به هر ۴ دقیقه یکبار
دیگه ساک هارو برداشتیم حاضر شدیم رفتیم بیمارستان
تو راه بیمارستان ساعتای ۲/۳۰ احساس خیسی بهم دست داد که آبریزش کیسه آب بود
خلاصه بعد معاینه و انجام کارا بستریم کردن
ادامه پارت بعد
مشاهده ۱۰ پاسخ دیگر
مامان هاکان و نیکان مامان هاکان و نیکان روزهای ابتدایی تولد
مامانای عزیز منم زایمان کردم 🥰🥰
ساعت ۱۱
دیروز رفتم بیمارستان گفت دهانه رحمت بسته اس کلا امدم خونه هیچکاری هم نکردم گرفتم خوابیدم امروز صبح ساعت ۶دردام شروع شد خیلی درد داشتم هی می‌گرفت ول می‌کرد تابرم بیمارستان ساعت شد ۹وقتی معاینه کرد گفت ۵سانت دهانه رحمت بازه تا بستری شدم اینا
یکم تو اتاق قدم زدم گفت دراز بکش معاینه کرد شد ۸ سانت وای مردمو زنده شدم تا ب دنیا آمد 🥲🥲🥰
مشاهده ۲۸ پاسخ دیگر
مامان ❤️❤️❤️ مامان ❤️❤️❤️ روزهای ابتدایی تولد
پارت دو #
دیگ کم کم رسیدم ب 36
هفته ی شب خیلی انقباض داشتم تا صبح ولی بدون درد
رفتم زایشگاه گفت خوبه مشکلی نداری میخوای معاینه بشی گفتم ن ممنون 🙄😊

دیگ شدیم 37.38.39
گذشت منم همینجور منتظر زایمان
درد داشتم انقباظ شدید داشتم ولی اون درد ک باید برای زایمان طبیعی با‌شه تا بستری کنن نبود
مامان قاسم و مهدی ❤️ مامان قاسم و مهدی ❤️ روزهای ابتدایی تولد
چرااینجوری شدم دیشب کلی درد داشتم انقباض داشتم شکمم مث سنگ میشد کمرم درد میکرد به واژنمم فشار میومد هر10دقه اینا داشتم.ولی خابیدم بازم کمرم درد میکرد ولی الان خوبم🥴سر پسرمم یادم نمیاد چجوری شروع شد اخه با امپول فشار بود
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان شاهان مامان شاهان ۲ ماهگی
#تجربه زایمان طبیعی
وقتی می‌گرفت نفسم بند میومد البته من ماما همراه هم داشتم اومدن معاینه کردن دیدن دهانه رحمم خوب شده کیسه اب و پاره کردن خیلی درد داشتم ولی وقتی ول میکرد دیگه آروم آروم بودم انگار خواب داشتم موقعی که می‌گرفت با دماغ دم میدادم با دهان بازدم پشت هم فوت میکردم مثل اینکه ده تا شمع و یکی یکی فوت کنی خیلی تو تحمل درد ها کمکم کرد
بعد دیگه گفتن پنج سانت هستی و آمپول میخوای منم گفتم آره اسپینال بزنید به کمرم میخواستن بیام ماما همراهم گفت نه آمپول بزن تو رگ بهتره که اومدن معاینه کردن یهو از پنج شده بودم ۹ دیگه آمپول تو رگ زدن و مثل مورفین بود خیلی آروم میکرد ولی درد اصلی و نه وقتی درد داشتم تاثیر نداشت که گفتن کله بچه دیده میشه بریم اتاق زایمان
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان رادوین مامان رادوین روزهای ابتدایی تولد
دوستان کمرم درد میکرد رفتم زایشگاه گف یک سانت باز شدی
دو بار معاینه کرد منو آیا احتمالش هست درد بگیرم باز چون اومدم خونه؟؟
مشاهده ۳ پاسخ دیگر