سلام. امدم تجربه زایمانم وبنویسم براتون.....
یه روز قبل زایمان ترشحات بی رنگ بی بو داشتم. وبعضی اوقات ترشحات ژله مانند کشدار هم داشتم. که شک کردم گفتم شاید کیسه ابم نشتی داره ضهر رفتم بیمارستان بامعاینه کردن فهمیدن دوسانت باز هستم پرستار بهم گف برو سه ساعت پیاده روی کن بیا ببینم چند سانت میشی.. البطه اینو بگم کیسه ابمم سالم بود ولی همچنان ترشح بی رنگ بی بو مثل ابو هرچند ساعت یه بار داشتم رفتم خونه و وسایلامو اماده کردم دوش گرفتم خونه وهم تمیز کردم. وهیچ درد زایمانی نداشتم..... عصرهم رفتم بازار چون سیسمونیم وهنوز کامل نکرده بودم. چون، 38هفته ویک روزم بود فک نمیکردم بچه اینقد عجله داشته باشه😅 یک ساعتی هم پباده روی کردم بازم دردی نداشتم 🙁تااینکه ساعت شد ده شب باهمسرم پیاده تابیمارستان رفتم. نیم ساعت راه بود... کلی هم خوراکی وچیپسو و.... باخودمون بردیم بیمارستان نشستیم توحیاطش یه دل سیر چیپس. خوردم. رفتم داخلو معاینم کردن هنوزم همون دوسانت بودم 🙁گف بستریت نمیکنم تا وقتی که دردات شروع بشن منم برگشتم خونه تااینکه ساعت دوازده شب دردم گرفت. البطه تواین فاصله خیلی پله بالا وپاین کردم وچهار دست وپا رفتم و اسکات زدم وورزش حالت سجده هم انجام دادم ویه لیوان دمنوش اویشنم خوردم دردم مثل درد پریودی بود یکم شدیدتر وهر ده دقیقه یه بار میگرف باانقباض تاااینکه ساعت سه شب رفتم بیمارستان سه سانت شده بودم وبستریم کردن

۱۰ پاسخ

چه بچه خوبی بوده که مامانش رو قبل زایمان هوشیار و اماده کرده گفته برو کاراتو بکن ک من دارم میام😍خوش امد❤️❤️

دردام شدیتر نشدن ولی فاصلشون کمتر.... کیسه ابم پاره نشد پرستارخودش پاره کردوتااینکه ساعت6صب زایمان کردم ونزدیک 15تابخیه خوردم وبخیه هاراباجون ودل حس کردم چون سر نشدم😭بچمم نفساش تند بود رفت تو دسگاه به مدت چند ساعت تااینکه خوب شدو من مرخص شدم خداروشکر......
برای همتون زایمان خوب وراحتی ارزو میکنم... 💞

اخ ی سوال چجوری پرستار ها کیسه اب پاره میکنن

بسلامتی زایمان کردی گفتم بزودی زایمان میکنی مبارکت باشه گلم انشاالله زیر سایه پدر مادر بزرگ بشه و عاقبت بخیر♥️♥️

من ترشحاتم مث شير روان و سفيده
ولي با دسمال تميز ميكنم زردكمرنگ هس
برا شما هم همينجور بود؟؟؟ چون زايمان زودرس دارم سوال پيش اومد برام

ممنون بابت تجربه که‌گذاشتی سالم وتندرست باشیدهردو💕

مبارکه به سلامتی عکسی از ترشحاتت داری چون منم دارم اما متمعن نیستم مال زایمانی یا عفونته

خدروشکر مبارک باشه قدمش خیر باشه براتون زیر سایه امام زمان عج عاقبت بخیر بشه گلم🤲❤️🧿

عزیزم مبارک تون باشه زیر سایه پدر و مادر بزرگ بشه♥️♥️♥️♥️

اهان

سوال های مرتبط

مامان مهیار🤎🐻 مامان مهیار🤎🐻 ۴ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی پارت 1
سلام بعد از 4 شب بی خوابی
خب من کلا ده روزی بود ورزش رو شروع کرده بودم اما کم روزی نیم ساعت پیاده روی فقط
این دو سه شب آخر دیگ کردم روزی دو ساعت پیاده روی 100تا اسکات و حموم آب گرم
و شیاف گل مغربی شب آخر دوتا گذاشتم و بعدشم رابطه بدون جلوگیری داشتیم بعد از رابطه دردام شروع شد ساعت 1 شب بود گرفت تا ساعت 6 دیدم ول نکرد و چون تجربه نداشتم کسیم پیشم نبود با همون درد رفتم بیمارستان که معاینه کرد گفت یه سانت نیمی برو بعدظهر بیا بعد ظهر رفتم همون بود ولی چون ظربان بچه نا منظم بود گفت ختم بارداری که چون مهیار تو سونوش‌ اکوژن قلب نشون داد و اون بیمارستان متخصص اطفال نداشت باید میرفتم یه شهر دیگ(شیروان) رفتیم اونجا گف دو سانتی ضربان بچه هم خوب شده و ما زیر سه سانت بستری نمی‌کنیم دیگ گف برو پیاده روی کن دور بیمارستان سه سانت بشی بستری کنیم من درد داشتم ولی هر سه چهار دقیقه می‌گرفت ول میکرد
رفتم قدم زدم ساعت ۱۲ شب رفتم ولی بازم دو سانت بودم
مامان نیلا مامان نیلا روزهای ابتدایی تولد
مامان آیهان کوچولو مامان آیهان کوچولو ۴ ماهگی
تجربه زایمان
من ۱۶ ام رفتم دکتر بهم گفت ۲ سانت بازی برو پله بالا پایین کن رفتم ساختمان پزشکان ۱۰ طبقه رو بالا پایین کردم اومدم ولی دردی نداشتم مامانم گفت نرو اذیتت میکنن منم خلاصه نرفتم اومدم پیاده روی کردم و ورزشهای لگنی کردم ۱۷ ام هم رفتم ورزش لگنی خصوصی انجام دادم شب دردام شروع شد کمر درد داشتم منتظر موندم تا صبح رفتم ساعت ۶ بیمارستان معاینه شدم ۵ سانت بودم بستری شدم تا ماما همراهم اومد ساعت ۸ بود هنوز ۵ سانت بودم ورزشارو شروع کردم کیسه آب و زدن ساعت ۱۰ دوباره ۵ سانت بودم دیگه تا امید شده بودم کامل که یهو بالا اوردم حس دفع پیدا کردم دردام زیاد شد اومد معاینه کردن ۸ سانت بودم آماده شدن برا زایمان ساعت ۱۱ و نیم با دردای زیاد زایمان کردم تا ۲ ریکاوری موندم بعد اومدم تو بخش ۶ تا بخیه بیرون خوردم داخلی هارو نمی‌دونم خلاصه خیلی سخت بود ولی گذشت
حتما حتما ماما همراه بگیرین خیلی خوبه خیلی
من ماسک بی دردی گرفتم اصلا تاثیری روم نداشت استفاده نکردم
مامان فندوق مامان فندوق روزهای ابتدایی تولد
سلام مامانا من اومدم تجربه زایمان براتون بگم خلاصه شو
من از پنج شنبه صبح بیدار شدم گفتم بزار چای با زعفران با خرما بخورم شاید دیدی دردام شروع شد 39هفته 3 روز بودم خوردم شب که شد دردام شروع شد و ب 5 دقیقه رسید ساعت 1 شب رفتم بیمارستان گفت هنوز 1 سانتی و بستری نمی‌کنیم میخوای برو نوار قلب بگیر بیار رفتم آبمیوه خوردم ساعت 3 رفتم نوار قلب خوب بودم ولی درد داشتم گفت برو ساعت 6 باز بیا معاینه کنم باز 6 رفتم گف 1 نیم سانتی وای خیلی حالم بده بود دردام ولی دهانه رحم باز نمیشد گفت بری خونه راحت تری اینجا اذیت میشی دیگه اومدم خونه یکم خوابیدم گفته بودن شب بیا باز انقد پیاده روی کردم رفتم تو وان 10 دقیقه نشستم با آب گرم خیلی خوب بود دردم کم میکرد دیگه از شدت درد ساعت 10 شب رفتم باز بیمارستان گفت 2 سانتی وای خیلی دیگه حالم بده بود گفت ساعت 5 صبح باز بیا بستری میکنیم دیگه اومدم خونه نمی‌تونستم دردام کنترل کنم ساعت 1 رفتم گف 3 سانت 40 درصدی زنگ زدن ب دکترم کف بستری کنید دیگه بستری شدم
بقیه پارت بعدی
مامان Yazdan مامان Yazdan ۳ ماهگی
سلام مامانای عزیز خوبین خوشین انشالا
من از روزی که زایمان کردم تازه فرصت کردم بیام گهواره یه دل سیر پیامها رو بخونم و براتون از تجربه زایمانم بگم
خب به نام خدا
دکترتوی ۳۷ هفته گفت که باید پیاده روی کنی و منی که زود از پیاده روی خسته میشدم و خیلی تنبلیم میشد کلا سه شب اونم پشت سر هم نبود شب در میون‌رفتم که شب آخر دردم گرفت ولی خیلی شب آخر پیاده رفتم از بعد از ظهرش ترشح قهوه ای و چند قطره خون دیدم ولی مشکلی نداشتم رفتم پیاده روی که ساعت ۱۲ شب یه حس فشار تو واژنم احساس کردم که داشتم برمیگشتم خونه تو مسیر خونه یکی دوبار همون‌جوری احساس فشار همراه با درد داشتم ولی خیلی خفیف رسیدم خونه دراز کشیدم گفتم شاید مال پیاده روی زیاده ولی دیدم نه ساعت ۱ شب شد ساعت ۲ شب شد ولی این دردا بیشتر داشتن فشار میاوردن تا حدی که دردم میگرفت نمی‌تونستم تکون بخورم ولی هر ۲۰ دقیقه بود ساعت ۲و نیم رفتیم بیمارستان که معاینه کرد گفت ۳ سانت باز شدی و من ساعت ۳ بستری شدم ولی دردام همون‌جوری بود هر یه ربع ده دقیقه یه بار ولی اصلا سرو صدا نمی‌کردم فقط تنفس عمیق و دم و بازدم تا ساعت نزدیک ۵ دردام بیشتر و فاصله اش کمتر شده بود ومن چون از قبل درخواست اپیدورال کرده بودم ساعت۵و نیم اومد برام تزریقش کرد و اون موقع ۴ و نیم سانت بودم وقتی تزریق کرد انگار توی بیهوشی بودم خواب و بیداری هیچی حس نمی‌کردم خیلی خوب بود .
ساعت ۶ دکترم اومد و من اون موقع فقط یکی از پاهام درد عجیبی گرفته بود به حدی که داشت فلج میشد به دکترم گفتم پام داره فلج میشه گفت چیزی نیست نگران نباش و در کنارش لرز هم منو گرفته بود که این حالتها خیلی رو اعصاب بود
مامان جاناواهورا🐣🪷 مامان جاناواهورا🐣🪷 ۲ ماهگی
سلام بچها اومدم از تجربه ی زایمان طبیعی دومم بگم براتون
۱۰ تیر بود خیلی حس فشارتو مقعدم داشتم شکمم سفت میشد هم زمان حالت تهوع و سرگیجه هم داشتم رفتم دکتر معاینم کرد گفت یکسانتی ولی تخت فشار بچه سرش اومده توی لگن برو خونه روی توپ ورزش کن دردات بیشتر شد به مامای همراهت زنگ بزن رفتم خونه حموم کردم کارامو کردم تا ساعت ۱۲ شب این حس فشاره ۵ دقیقه ای یبار شد انقباض نداشتم ب ماماهمراهم زنگ زدم گفت که اره دهانه رحمت داره باز میشه بچه دومته شاید انقباض نگیری فقط حس فشار باشه پاشو برو زایشگاه رفتم زایشگاه معاینه کردن گفتن دوسانتی نوار قلب گرفتن گفتن برو دوساعت پیاده روی کن بیا بستریت کنیم اگه باز شدی ولی خونه نرو منم چون دخترگ تو ماشین باهام بود به شوهرم گفتم منو ببر خونه جانارو بخوابونم بعد میام رفتم خونه جانارو خوابوندم نیم ساعت خوابیدم پاشدم چند ساعت روی توپ نشستم تا ساعت ۶ صب تو حیاط راه رفتم دلم نمیومد دخترم بزارم و برم اون شب تا صب خون گریه کردم
#ادامه تایپیک بعدم میزارم🫠
مامان زهراکوچولو🫀❤️ مامان زهراکوچولو🫀❤️ روزهای ابتدایی تولد
پارت اول###
سلام خانما ازتجربه زایمان طبیعی بگم براتون
وقتی وارد ماه نهم شدم ازوسطاش شروع کردم پیاده روی هرشب بعضی مواقع ورزش کردن ورزش چون سختم بود تنبلی میکردم ولی ب مدت دوهفته هرشب پیاده روی زیادمیکردم ولی هیچ‌علائم دردی نداشتم شکمم بالابود ۳۸هفته تمام کرده بودم دکترگفت دهانه رحمت بستن بااینک زیاد راه رفتم بهم گفتن اسپنددودکن اینا ولی چون دکترگفته بود انجام نده ندادم خلاصه بهداشت گفت تا۴۰هفته وقت داری ولی من خیلی خستم شده بود عمم گفت آویشن بخور زود زایمان میکنی ۳۹هفته ۲روزم بود من شب رفتم خونه مامانم برام آویشن درس کرد بانبات خوردم صبح بعدش دوباره عصری خوردم رفتم پیاده روی کردم برگشتم یکم شکم دردگرفتم فرداش دوباره ی لیوان خوردم دوباره شب رفتم پیاده روی یه مسافت زیادیو راه رفتم توراه حس کردم یچیزگرم ازم افتاد شورتم یکم خیس شد رفتم یکم کمر دردگرفتم دردش مثل پریودی بود اولاش قابل تحمل بود خلاصه رفتم خونه دیدم شورتم خیسه یکمی خونی شده مثل رگ ب مامانم نشون دادم گفت علائم زایمان داری آماده میشی خلاصه پاشدم حموم کردم کارکردم توخونه یکم ساعت ۲شد دردای من شروع شد خیلی درد داشتم هی میگرفت ول میکرد ۱۰دقیقه بود منظم بعدهی کمترکمترمیشد عمم گفت نمیزارمت‌بری بیمارستان درداتو توخونه بکش تاصبح ساعت۷درد داشتم من همه هم بام بیداربودم عمم معاینم کرد گفت ۳سانتی الان میتونیم بریم بیمارستان
مامان سلین 🩵♥️یاسین مامان سلین 🩵♥️یاسین ۵ ماهگی
سلام مامانا چطورین
بعد چند روز اومدم تجربه زایمان تعریف کنم براتون
من از 36 هفته ورزش شروع کردم پیاده روی .پله بالا پایین کردن. زیر دوش اسکات زدن . حالت گربه گاو .ووووو۳۷ هفته هم تصمیم گرفتم برم بیمارستان دولتی و ماما همراه گرفتم برای خودم
دیگه هرروز ورزش میکردم زیر دوش اسکات میزدم تا 3۸ هفته رفتم معاینه ۱ سانت باز بودم گفت یه هفته وقت داری ۱ روز کامل احساس فشار داشتم ولی درد نداشتم فرداش درد داشتم رفتم گفت ۱ سانتی هنوز دردات بیشتر شد بیا اومدم خونه تا اومدم بخوابم دردم گرفت گفتم اینم بازم کاذب ولش کن رفته رفته دردام بیشتر شد درد داشتم نفس عمیق می‌کشیدم از دهن میدادم بیرون طوری که شکم تکون بخوره دردام تموم میشد اون دو دقیقه رو ورزش میکردم پله چهار دسته پا زیر دوش رفتم اسکات زدم. اسکات یعنی حالت نشسته روی صندلی ولی صندلی در کار نیست
از ساعت ۴ تا ۸ درد کشیدم طوری که می‌گرفت ول میکرد
وقتی درد داشتم نفس عمیق شکمی ولی تموم میشد ورزش میکردم
دیگه زنگ زدم ماما همراه گفت بیا بیمارستان این دیگه درد زایمان
تا رسیدن بیمارستان ساعت ۸ نیم بود
ادامه ...