چیه این مادر بودن...
شدید پریود شدم ،کلا روز اول حالم خیلی بد میشه شکم دردهای بد ، کمردرد ، جوری ک گریم میگیره گاهی نمیتونم تحمل کنم دردش رو
ب شوهرم گفتم‌‌مراقب دخترم باش من برم اتاق یکم‌درازبکشم بلکه حالم خوب شه
رفتم اتاق در و بستم تو خواب و بیداری بودم ک حس کردم سردمه ، یهو گفتم‌نکنه دخترم با رکابی سردش بشه ، به زور خودمو از تخت کندم رفتم لباس تنش کردم الان اومدم اتاق باورتون میشه دیگه سردم نیست
حس کردم اون لباس رو من پوشیدم
خدایا شکرت ک بهم لطف کردی تا مادر بشم
و واقعا مادرایی رو درک نمیکنم ک بچه شون رو ب امان خدا رها میکنن و ی خبری ازش نمیگیرین
ببینین قضاوت نمیکنم شاید شوهرش بد بود شاید شوهرش معتاد بود زن باز بود
ولی ایا جایزه بچه رو پیش اونجور مردی بزاری و بری ب امان خدا
یعنی واقعا دلتنگ بچتون نمیشین؟؟ واقعا وقتی میخابین ب این فکر نمیکنین ک الان بچتون گشنه خابیده یا تشنه
ایا عمه یا مادربزرگ یا غریبه اذیتش کردن بچه رو یا ن؟؟
یااینگ الان بهانه مادرشو میگیرع یا نه
اینارو گفتم چون منم بچه طلاقم وقتی دوماهم بود مادرم منو ول کرد و رفت
حتی اگ‌بدترین زندگی رو هم داشتین خاستین طلاق بگیرین بچه معصوم رو تنها نزارین باخودتون ببرین ، نزارین مهر بی مادری بخوره رو پیشونیش

عکسم برا بچگی خودمه 💔💔💔💔

تصویر
۴ پاسخ

هر مادری ،مادر نیست،بعضی وقتا شرایط جوری پیش میره ک امن ترین جا بین پدر و مادر،پدر هس

عزیزم چقد معصوم بودی 😘

چقد چش و ابروت قشنگه🥹🥹

دقیقن من شبا اگ شاهان پیشم نباشه نمیتونم بخوابم انگاری یچیزی کمه
مادر بودن سخته
وقتی مریض بشه حاضرم خودم مریض شم ولی بچم طوری نشه

سوال های مرتبط

مامان سیاوش مامان سیاوش ۱ سالگی
من الآن یه چیزی رو خیلی خوب فهمیدم. و اون این که از همه ی مادرایی که تو تاپیک قبلی منو متهم و قضاوت کردن، توی این شرایط خیلی آروم تر و صبور تر بودم.
شما ها تحمل ضربه ی یواش برای بچه ای که خودش با اون هیکل چاق خیلی ها رو کتک زده نداشتین. ضربه ای که اصلا نه درد داشت نه کبودی و من فقط برای چند دقیقه ساکت نشوندنش سر نیمکت بکار می بردم.
حالا اگر یه نفر بچه ی آروم و مودب خودتون رو کتک بزنه، گریه اش رو بیاره، فحشای بد بهش بده و وقتی تو داری سعی می کنی دخترت رو خوب تربیت کنی اون حرفای بی تربیتی یادش بده، پدر مادر بچه هم عین خیالشون نباشه چی کار می کردین؟
به والله زمین و زمان رو بهم می ریختید. تا هفت جد و آباد اون بچه و ننه باباشو جلوی چشمش میارید ول کن نیستین.
یه نکته ی جالب هم که به ذهنم رسید اینه که چرا همه خودشون رو جای پدر مادر اون بچه ی بی ادب گذاشتن؟
چرا یه لحظه خودتون رو جای اون پدر مادری که بچه اش کلی از این دانش آموز آسیب دیده نذاشتین؟
شاید اگر جاتون رو عوض کنید و حال اون پدر مادرایی که بچه شون آسیب می دید و هر روز میومدن مدرسه برای دعوا شکایت درک کنید کمتر قضاوت کنید
مامان رستاوماهلین مامان رستاوماهلین ۱ سالگی
امشب ک رستا رو گذاشته بودم توی تاب تا بخوابه یهو یه حس غریبی یه دلتنگی یه بغض یه آه یه تاسف و غمگین بودن اومد سراغم
همینجورک داشتم رستا رو‌تاب میدادم یهو چشمام خورد ب کاشی آشپزخونه همونجا زوم کردم روی گل‌های سرامیکاش ...
پیش خودم گفتم واقعا دنیا عجیب کوچیکی هست ...یه روز دلتنگ همین روزا میشم حتی اگه بد گذشته باشه
دلتنگ همین خونه نقلی
دلتنگ دستای کوچولوی رستا و‌ماهلین
دلتنگ بغل گرفتنشون
دلتنگ شیردادن بهشون
دلتنگ نوازش کردن و در آغوش کشیدنشون
دلتنگ لبخنداشون گریهاشون غر زدناشون لجبازیاشون شیطونیاشون
اخ ک چقدر دلتنگ بچگیای رستا شدم
چقدر زود گذشت ..چقدر انتظار کشیدم خدا بهم بچه بده و چقدر انتظار و سختی کشیدم تا رستا ب دنیا اومد ..هنوز نگذشته خدا یه فرشته دیگشو بهم هدیه داد ... فکرشو ک میکنم حسرت میخورم ک چرا رستارو الکی دعوا کردم یا سرش داد زدم وقتی می‌دونم ک بزرگ بشن دیگه نمیتونم مثل بچگیاشون تو آغوشم بگیرم
یا براشون لالایی بخونم
مامان 🍅مامان ملوسک🍅 مامان 🍅مامان ملوسک🍅 ۱ سالگی
شاید من حساسم یا بد شبی رفتم خونه مامانم. اولش با نامزد داداشم قهر بودم. هی داداشم دخمل منو بوس کرد ناز اون برگشت گفت من اصلا بچه‌ خاهرت دوست ندارم چیزی نگفتم ...بعد گوشی برداشته جلو من زنگ دختر دایی هایش زده قربون صدقه شوند می‌ره. قربونتون بشم و ودلم تنگ شده و من کسی جز شما نمیخام. منم گفتم بچها من نیازی ب دوست داشتن تو نداارن اون قدر داد زد و جیغ که داداشم گفت میزنم تو دهنت داد و فریاد نکن بعد اون داداشم از شهر اومدن برگشته با خنده میگه بچه من بچه شهر بچه تو شهرستان ....باز هیچی نگفتم بمیرم پسرم اون قدر شلوغ خراب کاری کرد اصلا میبرمش تو جمع انگار از قفس آزاد شده بچها بغل می‌کنه بوس لمس. داداشم ب بچم گفت دخترم ظریفه تو هم وحش باز هیچی نگفتم. بمیرم برای بچم ،بچم بردم اتاق گفتم تو رو خدااااا مودب باش التماس میکنم ب پات میگفتم آروم بازی کن .آروم صبحت کن نمیخاد بری با اون دختر منظورم بچه داداشم بازی کنی گفت مامانم چشم تا در اتاق باز کردم پرید رو دختر داداشم گفت هی بیا دعوا 🤔یا ب زور بغلش کرده بود گفت وای ولم کن 🫠بچم رفت هرچی بالشت آورد براش پرت میکرد منم گفتم پاشو بریم خونه. اومد خونه همچیییی دعواش کردم الآنم خابید و من پشیمونم و مادر بد. مادر احمق منم. پسرم دوستت دارم قلبم ♥️
مامان 𝒶𝓋𝒾𝓃𝒶👼🏻 مامان 𝒶𝓋𝒾𝓃𝒶👼🏻 ۱ سالگی
بچه ک بودم همیشه ازخدامیخاستم بهم خواهربده مامانم باردارشد انقدر ذوق زده بودم باهاش رویا ساختم براش اسم انتخاب کردم تا مامانم رف سونو و گفتن پسره خیلی ناراحت شدم اخه دوتا داداش دیگم داشتم ایندفه همه امیدم این بود دختربشه ک نشد تنشون سلامت باشه الان مردی شدن براخودشون مامانم دیگه بچه نیورد از مامانم قط امید کردم همیشه بخدامیگفتم حاستی دوس داشتنتو ثابت کنی بهم دختربده خواهرک ندادی از تنهایی دربیام سالها پشت هم گذشتو منم ازدواج کردم همش دلم میخاست هروقت امادگیشو داشتم خدابهم بچه بده اونم دخترک همینطورم شد دوسال بعد ازدواجم اقدام کردمو با بیبی چک مثبت رو ب رو شدم روزها میگذشتو من هرروز ب امید اینکه تو دلیم دختره باهاش حرف میزدم تا انومالی ک صد درصد مطمئن شدم دختره داداشام مامانم خودم از ذوق گریه میکردیم اونجا بهم ثابت شد خداخیلی دوسم داشته هرروز بابت بودنش هزاران بار شکرش میکنم (چن روز پیش صب زودتراز من بیدارشده بود نشسته بود بالا سرم دست میکشید روصورتم چشامو واکردم خندید سرمو بغل کرد دوباره چشامو بستم خیلی خابم میومد ایندفه بوسیدم و همچنان نوازش میکرد چشامو ک واکردم انق بامحبت نگا میکرد لبخند میزد دیگه نتونستم خودمو کنترل کنم محکم بغلش کردم بوسیدمش )از اونروز هربارنشستم فیلم نگامیکنم میاد این حرکتارومیزنه و من هزاربار اون لحظه براش میمیرم قبلا بچه بود وقتایی ک خاب بود یا بیارمیشد من اینکارا رو میکردم الان داره برام جبرانش میکنه با اون دستای کوچیکش خدایا مرسی ک
انقدر بهم لطف داشتی🫀🌱🫠