۱۲ پاسخ

خلاصه
از بیمارستان اومدم خونه و استراحت کردم که حدود ساعت ۸ شب بود دردام آروم آروم شروع شد و هر پنج دقیقه اینا ۲۰ ثانیه می‌گرفت
من جدی نگرفتم دردارو آخه اصلا با وجود معاینه یکسانتی که داشتم فکرنمیکردم انقدر زود بخوام زایمان کنم
خلاصه ساعت ۱۰ شب اینا بود که رفتم یه سر به بابابزرگم بزنم از زیارت برگشته بود ...
تا ساعت ۱۲ اونجا بودم و دردامم مدام بیشتر و بیشتر می‌شد و سرویس بهداشتی که رفتم گلاب به روتون ترشح موکوسی دیدم که دیگه رفتم بیمارستان و تا رسیدیم و کارای بستری انجام شد ساعت یک شب بود
اومدن معاینه کردن ، دوسانت بودم و دردام رو تا حدودی با تنفس میتونستم کنترل کنم

حدود ساعت ۲ونیم باز اومدن معاینه کردن گفتن شدی ۴ سانت ! و دردام هم بیشتر شده بود و حس زور داشتم ...
ساعت حدود ۳ بود که باز بخاطر احساس دفع اومدن معاینه کردن که ۶ سانت بودم
و با اذان صبح بود که ماما اومد گفت زور نده فقط درداتو با تنفس کنترل کن تا من برم سریع نماز بخونم و بیام ، منم گفتم باشه ولی بنده خدا تا رفت وضو گرفت و اومد ، من اصلا نتونستم تحمل کنم و فقط احساس دفع و زور داشتم که شرایطم رو دید معاینه کرد گفت فولی زور نزن بدو بریم اتاق زایمان !
ماما بدو من بدو 😂🤭اون صحنه خیلی خنده دار بود
دیگه سریع دراز کشیدم رو تخت و شروع به زور زدن کردم
و درنهایت ساعت ۴:۴۵ دقیقه صبح یکشنبه دختر قشنگم رو بغل گرفتم🥹♥️
و تمام دردام با دیدن روی ماهش تموم شد . . .
اینم اضافه کنم که من تمام مدت رو تخت درازکش بودم و چون تنها بودم نمیتونستم تحرک و ورزشی طی فاز های زایمان انجام بدم وگرنه خیلی زودتر از این پروسه زایمانم طی میشد 🥲👌🏼
۳۸ هفته و ۴ روز (تاریخ ۰۴/۳/۴)

مبارک باشه 🌹
نمی‌دونم چرا حس میکنم یه چیزایی رو سانسور کردی😬
آخ تا حالا تجربه زایمان به این خوبی رو نخونده بودم 😅😁
خیلی خوش و خرمی تعریف کردی🙈

خداروشکر گلم
خداروشکر که تجربه ی قشنگی رو پشت سر گذاشتی😍❤️
حتما مراقبتای بعد از زایمان طبیعی رو انجام‌بده، جز براب ضرورت نشین، پماد و سشوار و ...رو استفاده کن زودتر خوب بشی ❤️❤️❤️

مبارک باشه عزیزدلم ایشالله که قدمش پر از شادی وبرکت باشه .🌹🌹❤️❤️

عزیزم طبق تاریخ سونو nt تو 38 هفته زایمان کردید ؟

ماما همراه داشتی ؟
اپیدورال گرفتی ؟

درسته که کسایی که سرکلاژ هستن وقتی باز میکنن راحت تر زایمان میکنن؟
منم سرکلاژم قراره هفته بعد بازش کنم خیلی میترسم

عزیرم ورزشهای امادگی لگن چیا هستند؟
ترشحات موکوسی چجور ترشحاتی هستند؟
چطور دردا رو با تنفس میشه کنترل کرد؟
ببخشید زیاد سوال زیاد میپرسم برا تجربه میگم

دردش زیاد بود یا اپیدورال زدی ؟بیمارستان خصوصی یا دولیت

قدم نو رسیده مبارک گلم

بسلامتی عزیزم،زایمان طبیعی خیلی درد داشت؟اپیدورال هم زدی،؟

سوال های مرتبط

مامان مهراد🥹 مامان مهراد🥹 ۲ ماهگی
مامان آهــو👣 مامان آهــو👣 ۱ ماهگی
تجربه زایمان پارت ۱
سلام به همه مامانا و دوستای قشنگم که تو این چند ماه همراه من بودن بعد یک ماه بلاخره تونستم بیام تجربمو براتون به اشتراک بزارم .
من از سزارین وحشتناک میترسیدم فوبیا داشتم از جراحی برا همین طبیعی انتخاب کردم همه هم میگفتن راحته شروع ورزش هام از هفته ۳۳ بود ورزش های مربوط به هفته ۳۷ رو هم همون ۳۳ شروع کردم که زودتر زایمان کنم به چهل هفته نکشه و دخترم اردیبهشت به دنیا بیاد چون همسرم اردیبهشتی بود دوست داشتم دخترمم همین باشه
خلاصه ورزش هامو هرروز انجام میدادم پیاده روی میکردم دوش آب گرم می‌گرفتم شیاف میزاشتم زعفرون دم شده تخم شربت و خاکشیر کمپوت آناناس می‌خوردم رابطه بدون جلوگیری داشتم خلاصه همه کار کردم که زایمانم راحت باشه و زودتر هم باشه هفته ۳۸ که شدم هرروز که میرفتم پیاده روی سعی میکردم حمام کنم اصلاح کنم لاک بزنم آرایش کنم موهامو اتم میکردم به خودم می‌پرسیدم میرفتم میگفتم شاید که تو مسیر دردم گرفت و رفتم هرروز آرایش میکردم مو اتو میکردم میرفتم پیاده روی دردم می‌گرفت نفسم بند میومد میگفتم الآنه که بیاد وسط خیابون یه دردی می‌گرفتم که نمی‌تونستم یه قدم بردارم بزور خودمو میرسونم خونه و نیم ساعت بعدش خوب میشدم چند بار این اتفاق برام افتاد عصرا که میشد درد شدید می‌گرفتم نیم ساعت چهل دقیقه بعدش خوب میشدم یه روز که خیلی ناراحت بودم تکونای بچم ضعیف بود
مامان پناه🩷 مامان پناه🩷 ۳ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی پارت یک
من تو بارداری هفته ۱۸ سرکلاژ شدم و استراحت نسبی بودم و هفتگی امپول میزدم و از هفته ۳۲ دیگه امپول رو دکترم قطع کرد و سرکلاژم رو هفته ۳۷ باز کردم بعد از اون معاینه شدم و گفتن لگن خوبی برای زایمان طبیعی داری منم فقط پیاده روی کردم یک روز در میون و خاکشیر و رابطه داشتم و ۳۹ هفته و ۶ روز رفتم سونو دادم فهمیدم اب دور جنین ۶ شده که کم بود و به ماما همراهم گفتم و اونم گفت برو بیمارستان بستریت میکنن منم رفتم بیمارستان ۱۷ شهریور اونجا معاینم کرد ۳ سانت بودم بدون درد ولی اونجا پذیرش نکردن و گفتن باید بری بیمارستان امام رضا یا بیمارستان قائم منم خیلی ترسیدم ولی در نهایت رفتم بیمارستان امام رضا،از در ورودیش انقدر ترسیدم که نگم براتون خیلی وحشتناک بود رفتم اونجا همه دانشجو و داغون بودن محیط بسیار کثیف و افتضاحی بود دانشجوهاشون ریختن سرم چندبار معاینم کرد میگفتن چرا ۴ سانتی ولی درد نداری خلاصه تو همون یک ساعت خیلی اذیتم کردن
مامان معجزه(رادین) مامان معجزه(رادین) روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان من

پارت اول #

سلام خانما اومدم تجربه مو بگم شاید به درد کسی بخوره
من توی ۳۸ هفته و یک روز زایمان کردم قصدم طبیعی بود از ۳۶ هفتگی ورزش شروع کردم روی توپ و اسکات زدن و پیاده روی به من گفته بودن طبق سونو بچه ۳ هفته از سن خودش بزرگتر رشدش منم دوست داشتم زودتر دنیا بیاد رفتم پیش پزشکم توی ۳۶ هفته و ۵ روز معاینه تحریکی کرد و همینطور لگن گفت لگنت خوبه برا طبیعی و با معاینه پلاک دهانه رحمم افتاد و ترشحات موکوسی با رگه های خونی پیدا کردم بدون درد همچنان ورزش کردم چون گفته بود کاملا بسته س دهانه رحمت بعد یک هفته توی ۳۷ هفته و ۵ روز بازم رفتم مطب که اونجا دوباره معاینه کرد گفت یک سانتی و دهانه بهتر شده دوباره معاینه تحریکی کرد منم دردهای جزیی توی کمرم داشتم مثل درد پریود از روز سه شنبه ده تیر باز من ترشحات موکوسی پلاکی داشتم و دردام بیشتر میشد . که ورزش رو ادامه دادم و بازم پیاده روی کردم و با دکترم در ارتباط بودم چون با هم رفاقت داشتیم از قدیم میخاستم بیمارستانی زایمان کنم که خودش هست و بیمارستان خصوصی بود بهم نامه زایمان طبیعی داده بود و بدون دلیل مخالف سزارین بود گفت برای من راحت تره اما طبیعی بهتره
مامان آقا مهدیار💚 مامان آقا مهدیار💚 ۱ ماهگی
تا الان چند بار اومدم تجربه زایمان بگم ،وسط نوشتن یهو درگیر بچه شدم وقت نشد 🫡
پس بریم برای خواندن یه تجربه دیگه:
پارت ۱:زایمان طبیعی فیزیولوژیک:۳۹ هفته وشش روز
اول بگم من توی رویاهام همیشه ۳۷ هفته و پنج روز زایمان کرده بودم و همیشه اماده این تاریخ بودم😬
از قضا ۳۷ هفته و پنج روز رفتم معاینه لگن و دکتر گفت دهانه رحمت یک سانت بازه و کیسه آبت بمبه شده،با یه انگشت معاینه تحریکی کرد و گفت با این وضعیت اگر بیشتر ورزش کنی احتمالا تا آخر هفته زایمان میکنی،منم با تعجب و خوشحالی که اوو چه پیشرفتی قرار داشته باشم ورزش ها و پیاده روی هارو با شدت بیشتر شروع کردم.
البته بگم من همون شب دردام منظم شد و تا صبح درد داشتم و موکوس دفع کردم و فکر میکردم همین امروز فردا زایمان میکنم.اما صبح روز بعد دردام کامل قطع شد ولی خب من انرژی گرفته بود و روزانه یه ساعت نیم ورزش القایی و یه ساعت و نیم پیاده روی رو انجام میدادم.
اما خب روزهای هفته میگذشت و من دردی نداشتم دیگه با دکترم‌ تماس گرفتمو شرایط گفتم و گفت اگر دردت نگرفت بیا مطب.
مامان HOSNA مامان HOSNA ۱ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی پارت۲
منم اومدم خونه و شروع کردم هرروز صبح یک ساعت و‌نیم فقط پیاده روی میکردم جوری که کف پاهام تا شب میسوخت بعدظهر هم یک ساعت باشگاه میرفتم و‌ ورزش های لگنی و کامل میکردم دو روز درمیون گل گاو زبون میخوردم هر روز خاکشیر میخوردم یه شب درمیون شیاف گل مغربی میزاشتم و رابطه هم که بدون جلوگیری داشتم.
دوباره ۳۹ هفته و دو روز رفتم دکتر معاینه کرد گفت دقیقا عین قبل هستی و هیچ تغییری نکرده رحم اصلا پایین نمیومد و اینا .
اینم بگم من دکترم بیمارستان خصوصی میرفت اما من میخواستم درد هام که شروع شد برم دولتی زایمان کنم چون این دکتر توی شهرمون خیلی با تجربه بود پیش ایشون میرفتم وگرنه برای زایمان از اول قصد نداشتم پیش ایشون باشم
خلاصه ایشون گفتن من که میگم نمیتونی طبیعی زایمان کنی حتی با آمپول فشار از طرفی هیچ دردی هم نداشتم و نزدیک ۴۰ هفته بودم گفت یه سونو مینویسم نکنه جنین سرش جایی گیره که. پایین نمیاد برو یه چک بکن
اگر پیش من بخوای زایمان کنی من سزارین می‌کنم چون رحمت بالاست و سفته و طبیعی نمیتونی