۵ پاسخ

شما واقعا خیلی نازکش دارید خوش بحالتون من مادر ندارم مادر شوهرمم فقط ۱۳روز خونمون موند ورفت درحالی که خونه دخترش ۴۵ روز موند من از ۱۴ روزگی بچم تنهام وتمام کارای خونه وبچه رو خودم تنها انجام میدم بخدا انقدر شب ها خستم که فکر میکنی شلاغ خوردم بخداشب ها که دخترم میخوابه غذا درست میکنم شلوار هاشو میشورم شبا از خستگی خوابم تو حالت کما هست تنها تکیه گاهم خداست

اولاش سخته بچه هم کولیک داره من یادمه ساعت ۵میخوابید بچم با اون بخیه ها بچه بغل تو خونه راه میرفتم تا صب بعد ۳ماهگی خوابش تنظیم شد

آره اولش سخته من یادم میفته بدنم میلرزه بعد ۳۰ روز اومدم بچه ام اصلا آروم و قرار نداشت خودمم آروم نبودم
بعدش عادت کردم
الان میگم ای کاش از اول خونمون بودم

کاملا درکت میکنم من الان دوهفته اس رفتم خونمون پسرم انگار منو نمیشناسه فقط تو بغل مامانم آرومه تو بغل همه ساکت میشه بغل من میاد جیغ میزنه گریه اش بیشتر میشه انگار من دشمنشم

من بعد ۱۵ روز امدم خونه خودم اینقدر غریبیم میکرد خودم بیشتر عادت کرده بودم به مامانم

سوال های مرتبط