جهت ایده ماهگرد فرشته کوچولوها
🥲خدایه من
همه خاطراتم زنده شد
اون روزی که دختر کوچولوم ۱۴ روزش بود و اومدم بوشهر
وقتی رسیدیم خونه و در خونه رو باز کردم حالا من بودم و یه نوزاد ظریف و تنهای تنها
بغضمو قورت دادم و برگشتم دیدم بابا ابوالفضل پشت سرمه
هیچ وقت خاطرات اولین حمومش یادم نمیره که میخواستم یا قیچی لباسشو پاره کنم🥲
هر روز یه صدایی تو سرم می‌گفت مطمئنی از پسش برمیای؟
اولین باری که شیر تو گلوش گیر کرد و نشستم یه دل سیر گریه کردم که بچه از دست رفت
دوباره برگشتم دیدم بابا پشت سرمه
یه شب آوا تا صبح پنج یا شیش بار بیدار شد بار اول که براش بیدار شدم دیدم بابا بیدار شده گفتم شاید چیزی لازم داره
بار دوم هم همینطور گفتم دیگه لابد حتما کلافه شده میخواد بره تو اتاق تنها بخوابه
و هر شیش بار دیدم بدون هیچ دلیلی با من بیدار میشه و با من می‌خوابه فهمیدم دلیلش منم🥹 و باز هم اونجا فهمیدم بابا ابوالفضل پست سرمه
خلاصه که الان دخترکوچولو ۹ ماهشه و ما کنار هم تونستیم از پسش بربیام🥹

تصویر
۷ پاسخ

خیلیییی خوشحالم که همچین تاپیکی میبینم و برات آرزوی زندگی بدون دغدغه و شادی دارم امیدوارم همیشه درکنارهم باشین

ای جانم 🥹❤️
بابا ابوالفضل همسرت یا پدرت؟

بابا ابوالفضل منظورت شوهرته؟

روزایی که آخر شب میشد و من یادم نمیومد امروز چیزی خوردم یانه🥲💔

منم شهر غریبم با همسرم تنها
دقیقا مثل شما

گلم مگه شما از کدوم استانی که بوشهر زندگی میکنی

نکنه حضرت عباس رو میگی

سوال های مرتبط

مامان برنا مامان برنا ۱۰ ماهگی
بچه ها راجبه قطع شیر شب تجربه من که تونستم قطع کنم
پسر من یکبار ۸ شیر میخوره قبل قطع شیر ۱۲ بیدار میشد با ۴ صبح
اول از همه یه تایمی بذارین که خودتون آماده باشین مثلا من ۳ هفته بیشتره خونه هستم
من اول از همه ۱۲ که بیدار شد شب اول گریه کرد بغلش کردم گذاشتم رو پام آروم نشد روی پسر من آب هم جواب نداد
اول دیدم گریه میکرد ترسیدم ولی نترسین بخدا اصلا گشنه نیستن فقط عادت کردن
من دیدم آروم نمیشه گذاشتم روی تاب در عرض ۵ دقیقه دوباره خوابید
بغل کردم اوردم تو تخت تا ۲ شب اول خوابید دوباره بیدار شد ۶۰ تا شیر دادم خوابید تا ۴ صبح
۴ صبح همون اندازه که قبلا میخورد یعنی ۱۸۰ تا دادم خورد خوابید دیگه تا ۷ صبح که کلا بیدار. میشه
شب دوم ۱۲ بیدار شد یکم نق نق کردم دوباره بغل و دوباره تاب خوابید ۲ بیدار شد ۳۰ سی سی دادم
شب سوم ۱۲ بیدار نشد ۲ بیدار شد دیگه شیر ندادم گذاشتم رو تاب خوابید تا ۴ صبح
شب چهارم دیگه نه ۱۲ بیدار شد نه ۲ تا ۴ خوابید
یک هفته شب یه وعده دادم تا دیدم بله جواب داد ۴ بیدار میشد شیر تا آخر نمیخورد مک مک میکرد دیگه نمیخورد من یهو قطع نکردم
۴ بیدار میشد ناز نازی پیش پیش میخوابید نق نق میکردا ولی میخوابوندم
من یک ساعت یک ساعت عقب انداختم تا الان ۸ شیر میخوره ۶ و نیم بیدار میشه برای شیر
یکم برای مادر سخته ولی خدایی راحت میشین بچه هم گناه داره راحت میشه
مامان ایلیا مامان ایلیا ۱۶ ماهگی
وااااااای امان از بچه و دردستر هاش😵‍💫 دیشب ایلیا خواب بود دیگه بیدارش نکردم تو خواب مای بیبیش رو عوض کردم چون گرم بود شلوار پاش نکردم صبح ساعت 5 شیرش دادم خواب و بیدار بودم بعد دیدم ایلیا بیدار شد فکر کردم باز میخوابه منم که خوابم میومد خوابیده بودم اونم داشت با خودش حرف میزد بعد اومده بود روی من دست به سینه هام میزد چون لباسم بالا بود بعد یهو بیدار شدم دیدم رومه اومدم درازش کنم بخوابه که دیدم وااااااااای چسب مای بیبی‌ش کنده شده بود کل جاشو لباساشو گوهی کرده بود😂😭 سریع گفتم وای ایلیا مامان چیکار کردی خدا مرگم باز گفتم وای مهدی چیکار کنم شوهرم بلند شد دیدم اونم حساس روی این چیزا گفت وای مگه نگفتم شلوار پاش کن گفتم چند بار اینجوری بدون شلوار خوابیده اینجوری نشده دیگه بلند شدم ایلیا رو بردم شستم تمیز لباساشو عوض کردم جاشو شستم لباساشو شستم حتی جای خودمون هم یا ذره کثیف شده بود شستم سینه منم گوهی کرده بود😮‍💨😂 دیگه منم رفتم حموم لباسامم شستم خودمم دوش گرفتم الان خدمت شمام😐😭😮‍💨😂 اینم از صبح من😵‍💫