۱۴ پاسخ

آره واقعا خیلی بی بند باری زیاد شده متاسفانه ☹️☹️☹️

ی سوت میزدی بترسن😂😂

😅😅😅

بی بند باری دیگه از حد گذشته داداش من دوساله قصد ازدواج داره هر دختری انتخاب می‌کنه دو روز که زیر نظرش میگیره میبینه وای مناسبش نیست .
همش میگه آبجی تحمل اینکه یه دختر دست خورده بگیرم ندارم

خخخخ ولشون کن بزار حال و حولشون رو بکنند 🤣🤣🤣به ما چه

منم تو پارک همچین صحنه ای دیدم

امتحانا تموم شدن🤐🤐🤐بیکارن الان

😑😑😑چند روز پیش تو کوچه ما ی ماشین پارک بود
ما تز کنارشون رد شدیم
همسرم گفت ماشینی رو دیدی گفتم اره
گفت داشتن توو ماشین حرکتایی میزدن 😑

من این صحنه ها رو هرروز تو پارک میبینم 🤣🤣

ای بابا چقدرم نترس خونه دختره همینجا بود؟؟

😆😆😆😆

خب دوس دختر دوس پسرن مکان ندارن میان اونجا 😂 وگرنه مکان داشتن میرفتن سراغ اصل مطلب شیک هم میومدن بیرون ..

چقدم تو تحریک شدی 😜😂

با این وضعیت گرونی ، ازدواج ک نمیتونن بکنن بزای همون بی بند و باری زیاده
ولی این مطلب خیلی‌ سال هس هر روز بدتر میشه

یعنی ی درصد فک نمیکنن مردم از پنجره نگاه میکنن انقد ک بی شرم بودن 😐😑

بی تربیت تو چرا نیگاه کردی😁

سوال های مرتبط

مامان مامان مهیار مامان مامان مهیار ۵ سالگی
سلام خانما امروز اولین روز برد پسرمو بردم مهد چهارسالشه مربیش کلی چیز گفت بگیر منم گرفتم بردم خوراکی میوه چیزا که برا مهد لازم بود کلن یه میلیون شد رفتم دنبالش مربیش گفت به پسرت بگو دوستاشو نزنه خوب پسرم تا کسی دست روش بلند نکنه نمیزنه که هیچی نگفتم به مربی گفتم باش میگم بهش بعد میخواستم بیارمش خونه نمیومد به زور آوردمش جیغ میزد رفت او اتاق در میخواست ببنده من نیام خورد به یه دختربچه مربی رفت بغلش کرد بوس کرد منم پسرمو آوردم بیرون بهش گفتم برو از مربی معذرت خواهی کن بگو دیگه تکرار نمیشه رفت گفت مربی گفت مامان این دختر بچه رو دخترش خیلی حساسه آخه منم گفتم همه رو باهاشون حساسن گفت ن اینا یه جور دیگه حساسن هیچی نگفتم اومدم یکم عصبی شدم اولش که پسرم من روز اولش بود باید مربی درک می‌کرد بعدشم اگه اون رو بچش حساسه من هستم اومدم بیرون پسرم گفت دوستم منو زده الان چیکار کنم لطفا بهم بگید من ماهی دو میلیون میدم یکم بچم اجتماعی بشه آروم بشه ن اینکه ازش ایراد بگیرن بچس خوب بنظرتون مهدشو عوَض کنم یا با مربی حرف بزنم چیکار کنم لطفا کمکم کنید
مامان رادین و دلوین❤ مامان رادین و دلوین❤ ۵ سالگی
سلام مامانا یه مسئله نمیدونم من زیاد حساسم یا بقیه بیخیال جاری من یه دختر داشت خانواده شوهر به شدت پسر دوست هستن بنده خدا دومی رو میخاست باردار بشه چن ماه زیرنظر دکتر دارو و آمپول مصرف کرد یه دوره هم زیرنظر طب سنتی کل غذاهاشون طبع گرم جوری ک بجای آب گلاب میخوردن باردار شد وقتی رفت سونو فهمید دختره میخاستن سکته کنن الان دخترش 5سالشه بازم داره میره بهش گفتم ریسک نکن برو تعیین جنسیت الان تقریبا دوسال و نیم دارن میرم هرسری کلی آمپول خارجی کلی هزینه میگه هرچی آزمایش میگیرن اصلا شوهرم اسپرم پسر نداره با بدبختی 5 تا جنین پسر تشکیل دادن انتفال دادن ولی هیچکدوم نگرفت دوباره شروع کردن دارن میرن من خودم خیلی از اینچیزا میترسم بهش گفتم بخدا دارید خیلی تو کار خدا دخالت میکنید اگ خدا میخاست حتما دومی پسر میشد من میترسم از اینهمه اصرار و ادامه شما بودین بازم میرفتین ؟تا الان شاید حدود 400 هم هزینه کردن من خودم معتقدم هرچی خدا بخاد چیزی رو نباید به زور خاست