وای پسرم همش یه لباس تکراری تنشه درش میاریم دیوونمون می‌کنه یعنی پیراهنش شستیم از بس از ظهر گریه کرد مغزمو خورد ایقد زدم تو سر خودم..همش میگم نکنه اتیسم روانی شدم از بس گریه کردم

دختر من عاشق پتوش شبا روش نباشه نميخوابه هم بالشت هم پرو برا نوزاديش هست ولي انگار ارامش ميگيره باهاشون

دخترمنم همینطوریه
یه شلوار جین داره
دوست داره دائما اون تنش باشه
آخر امروز از تو کمد لباساش برش داشتم بلکه فراموشش کنه

یه دست دیگه شکل همون بخر و عوض کن هی

واي دخترمن قفلي زده به كفش مجلسي خودش
اونم بدون جوراب
كل روزپاشع
پاهاش بوگندگرفته
تاولم زده
حمومم ميكنم بازم بوميده
ولكنم نيس
قايم ميكنم مغزمو ميخوره
ميگيرمم گريهههه
ولش كردم

از همون لباس یه دست دیگه بگیر اونو دربیار بشور اونیکو بپوش همه ی بچه ها اینجورین بعدا خوب میشن به چیزه دیگه گیر میدن سخت نگیر

دختر من الان با لباس مجلسی خابیده ک بقول خودش لباس عروسه
از صبح چن بار پوشیده و در اورده
رفتم تو خواب در بیارم متوجه شد

عزیزم ی برهه سنیه ک ب ی چیزی علاقه پیداا میکنن ولش نمیکنن...برا هر کسی متفاوته خواهرزاده من ب پتوش علاقمند بود الا دنیزم همینه...میریم بیرون توو این گرما باید پتوش بغلش باشه .‌.برچسب نزن ب کوچولوت انقد سریع درست میشه