خانوما وقت بخیر پسر من خیلی خیلی اسباب بازی دوس داره براش میگیرم البته.اگ برم مهمونی میگ میخام ببرم خونمون میزنه زیر گریه جیغ..بریم خریدم جیغ داد ک میخامش مال منه اصن ی وضعی نمیدونم چطور قانعش کنم شما دارین ازاین چالشا

شما باید نه گفتن رو بهش یادبدین‌پسرمنم‌دوسالش ک بود اینجوری بود من مقاومت کردم‌ن ینی ن تمام وقتی دوبار کوتاه اومدین بچه فهمیده راه و روش درخواستش ک باگریه ی زیاد کارش راه میوفته الان پسرمن میدونه من بگم‌نه ینی تمام

آره پسر منم همینجور خونه ی کسی که میریم اسباب بازی میبینه میخواد جدیدا با قاطعیت جلوش میگیرم نه بهش میگم حق نداره مال دیگران رو برداره واسه خودش نهایتا گریه میکنه بعد آروم میشه ولی یاد میگیره که به داشته های خودش قانع باشه

یاد پسر خالم افتادم یعنی به طور وحشتناک اسباب بازی دوست داشت طفلی خالم آرزو داشت یه بار راحت بره بازار جوریم بود این مغازه می‌خرید دوتا مغازه بالاتر می‌گفت اونو نمیخوام یکی دیگه هیچ چیزی هم فایده نداشت براش تا شیش هفت سالگی اینطور بود بعد خودش درست شد

اسباب بازی خودشو ببر که یه وقت خواست اسباب بازی کسی رو برداره بهش بگی مال خودتو باید بزاری اونو برداری بعضی بچه ها اینجوری قانع میشن اسباب بازی خودشونوفقط برمیدارن

البته بچه ها فرق دارن ولی بعضی تربیتا هم اشتباه هست مثلا بعضیا دیدم یکی که میخواد بره خونه بچه رو سرگرم میکنه بچه نفهمه گریه کنه

من از همون اول باباش که میرفت بغلش میکردم میرفتیم باباشو بدرقه میکردیم الان بگه بابا کجا میره میگم سرکار دیگه چیزی نمیگه یا دختر خالش میگه شب اینجا بمون میگه من باید برم تخت خودم بخوابم

نه من پسرم اینکارو نمیکنه از همون بچگی بهش یاد دادم نباید از خونه کسی چیزی برداری

حتی چند وقت پیش داشت خونه خالش گیلاس میخورد بعد ما بلند شدیم بیایم خونه خالش گفت برد کیسه بیار بریز تو کیسه ببر من نفهمیدم بعد دیدم دستشه گفتم این چه کاریه گفت خاله گفته من و باباشم گفتیم زشته برو بذار زمین خونه داریم

بعد رفت پس داد گفت بابام نمیذاره 😅
بعد خالش میگفت اشکال نداره خونه خاله میگفت نه بابام جنگم میکنه

آره داریم ولی کم کم باید نه شنیدن رو یاد بگیرن،حتی اگه اولش گریه زاری راه انداختن.باید عادت کنن همیشه هر چی میخوان با گریه نمیشه بدست اورد