مامانا جاریم امروز یه شوخی بد کرد نمی‌دونم بده یا خوب ولی ب دل منو شوهرم اومد اون بچش ۱ سال و ۳ ماهشه ۸ نیم کیلوعه لاغرها غذا هم به زور میخوره بعد پسر من یه میلی شیرش بیشتر شده ناهار یه پیاله سوپ خورد الآنم وقت خابشه عادت داره شیر بخور حین خوردن بخابه برگشته میگه واییی ماهان چخبرته میترکی اینهمه میخوری منو شوهرم فقط بهم دیگه نگا کردیم شوهرم گف عیب نداره بخوره زودی بزرگ بشه لاغر نمونه اونم اخماش رف تو هم بابا به تو چه بچه من چی میخوره چی نمیخوره قبلا ب من میگف اینو بده اونو بده همه چی بده منم گفته بودم خودم دوست دارم برا برنامه غذاییش تصمیم بگیرم لال شده بود دیروز بچشو برده بود دکتر گفته بود اونقدر هرچی دادی گوارشش و معدش بهم ریخته از اول شروع کرده مثل شش ماهگی غذا میده. الان مثلا ناراحت شده ک چرا شوهرم گفته بخوره لاغر نمونه حسود انگار مال اونو میخوره یا پولشو میده 😑😒😒😒😒

شوهرت قشنگ جوابشو داده

یه اسفند دود کن براش الهی چشم بد دور باشه ازش

دیگه به قول خودش بچه خودشه به بقیه چیه😂

چقد پرور به توچه بچه چقد میخوره
اسفند دود کن چشمش نزن

عزیزم سعی کن زیاد جلوش ب بچه چیزی ندید تامیتونی ببرش اتاق اون نبینه
مقایسه کنه بچ هارو

احتمالا حسودی کرده

به نظرم چیزی که نگفته شما حرص بخوری بعضیا منظوری ندارن حرفاشونا مبزننن

من بودم‌میگفتم نوووش جووونش گوشت بشه بچسبه ب کونششش