۹ پاسخ

عزیزم اکثر مادرا این روزا رو گذروندن سخته خیلی اما تو تنها نیستی خداروشکر ک بچت کنارته نگاش کن و لذت ببر از بزرگ شدنش

عزیزم سعی کن خودتواروم کنی بخداتوکل کنی اکثزبچهازردیودارن فقط نی نی تونیست اینابهترین روزایه زنذگیته سعی کن ازشون لذت ببری

من به پیشواز افسردگی از الان رفتم 🫠🫠نمدونم چه مرگمه

عزیزم کاملا با تمام وجود درکت میکنم دختر منم از وقتی بدنیا اومد روز دوم بخاطر زردی بستری شد تا الان ک ۲۸روزش سه بار بستری شده دقیقا بالا میاره تو بیمارستان میاد پایین میاریم خونه میره بالا دخترم این مدت تو این ۲۸روز همش بیمارستان بود و همش درحال آزمایش گرفتن بودن ازش دیگ دستاش جای سالمی نداشتن تا دفعه آخر رو ۱۵بود زردیش شوهرم نزاشت بستریش کنن گفت بچه داره زجر میکشه دستگاه براش اجاره کردیم تا دیروز تو خونه زیر دستگاه بود واقعا منم تو این ۲۸روز کارم شده بود گریه حوصله نداشتم با کسی حرف بزنم هرکی هرچی بهم میگفت میزدم زیر گریه مادرم بخاطر من اومده بود برای زایمانم همش من بیمارستان بودم ... داشتم افسردگی می‌گرفتم واقعا حالم خیلی بد بود الان ک تاپیکت خوندم واقعا میفهمم چی میگی خودم اصلا به بخیه هام نرسیدم الان عفونت کرد بخیه ها رفته تو گوشت فردا باید برم بکشم با اینک جذبی بود هنوزم ک هنوز از شر زردی خلاص نشدم کلی ک بخوام بگم این روزا میگذره سعی کن فقط به خودت کمک کنی افسردگی بعد زایمان نگیری چون تو الان یه مادری باید قوی باشی بمونی تا بچت زود خوب بشی امیدوارم زودتر خلاص بشی از این زردی

منم الان دقیقا تو همین حالتم
بچم زردی گرفته الان گذاشتم تو دستگاه دلم خونه حالم بده الان ۵ روزه نخوابیدم خودم حال جسمی وروحی خوبی ندارم سینه درد دارم همش دارم گریه میکنم

منم افسردگی بارداری رو گرفتم😓بعد زایمان رو خداکنه نگیرم واقعا نمیکشم دیگه عزیزم ی روانپزشک برو

حتما شوهرتم رو اعصابه کم کم خوب میشه من الان شوهرم خیلی درک می‌کنه از وقتی رفتیم خونه خودمون

کاش منم افسردگی‌ میگرفتم
یه بلایی سرم اوردن روز و شبم شد اشک و تیر کشیدن قلب

عزیزم این افسردگی و حال بد کاملا طبیعیه به نظرم باهاش نجنگ سعی کن باهاش کنار بیای و بزاری زمان بگذره تا حالت به امید خدا بهتر بشه سعی کن انرژی مثبت به خودت و نی نی نازت بدی همسرت خیلی میتونه کمکت کنه از خودت دورش نکن

سوال های مرتبط