چرا توی این شرایط باردارم و دارم بچه ایی رو به این دنیا میارم!
برای تو،مامانی که این روزها دلت گرفته...
شاید این روزها،وقتی دستتو میذاری روشکمت و نفس عمیق می کشی،
یه سوال ساکت اما سنگین توی سرت بچرخه:
(من واقعا چرا تو همچنین دنیایی حامله شدم؟توهمچین کشوری؟)
وکسی هم نیست بهت بگه این فکر طبیعیه...
کسی نمیگه اشکال نداره اگه الان نگران باشی،خسته باشی،یاحتی گاهی پشیمون.
امابدون...
این احساسات تو،نشونه ی بی عشقی نیست.
نشونه ی مسئولیت و عمق وانسان بودنه.
تو این روزها،"مادربودن"یه شجاعته.
توداری تو دلِ طوفان،امید رو حمل می کنی.
اون نی نی کوچولوی تو،هنوز نمیدونه دنیاچه خبره ولی صدای ضربان قلبت،نوازشش میکنه.
توبراش یه دنیاامنی،حتی اگه خودت حس نکنی.
وشایدهمین کوچولویی که تواین روزها به دنیامیان،روزی بشن صدای تغییر،صدای روشن تر شدن اینده.پس اگه دلت گریه میخواد،بکن.
اگه ازدنیا دلگیری،حقته.
ولی بدون ...تو تنهانیستی.
وهنوز،حتی توی دل تاریکی،یه جونِ کوچولو داره نفس می کشه که تورو انتخاب کرده..نه برای راحتی،بلکه برای عشق.

۳ پاسخ

اره ولی خرچقدرم ازین حرفای خوشگل بزنیم و خودمونو صانه کنیم وسط جنگ بارداریم و داریم این فرشته هارو میاریم تو این دنیای فاسد و این حقیقت عوض‌نمیشه

خدااین بچرو دقیقا لحظه ای که فکرشم نمیکردم بهم داد.ناامید بودم همه کارم کردم
وقتیم فهمیدم باردارم امیدی نداشتم بمونه اما موند خدا خواست نگهش داشت ازاین به بعدم خدا نگهدارشه من سپردمش به خودش
اون داده خودشم محافظشه

چقد قشنگ نوشتین کوچولوی ما بشه صدای تغییر…❤️

سوال های مرتبط

مامان سیدعلیسان👼🏻💙 مامان سیدعلیسان👼🏻💙 ۲ ماهگی
---

برای علیسانِ عزیزم
از مامان… به تو، قلبم.

سلام پسر قشنگم…
وقتی این نامه رو می‌خونی، شاید بزرگ شده باشی، شاید هنوز بچه‌ای… ولی بدون که این کلمات از دلی میان که از همون لحظه‌ای که فهمید توی وجودش داری رشد می‌کنی، عاشقت شد.

من و بابات همیشه دلمون می‌خواست اسمت "علی" داشته باشه… یه نشونه از بزرگی، از مهر، از ایمان.
و وقتی اسم علیسان رو شنیدم، یه چیزی تو دلم لرزید—یه حس نور، شکوه، نرمی و قدرت با هم.
همون لحظه فهمیدم این اسم برای توئه… چون تو، همون نوری هستی که توی تاریک‌ترین روزای من تابیدی.

علیسان جان…
هنوز ندیدمت، ولی هربار که اسمتو می‌گم، لبخند می‌زنم.
هروقت توی دلم تکون می‌خوری، حس می‌کنم داری جوابم رو می‌دی…
یه جور خاص، یه جوری که انگار خودت می‌دونی من چقدر عاشقتم.

من قول نمی‌دم همیشه همه‌چیو بلد باشم، یا هیچ‌وقت خسته نشم…
ولی یه چیز رو با همه‌ی وجودم قول می‌دم:
که همیشه، تا آخرین نفس، پناهت باشم…
صدات، لبخندت، اشک‌هات، همه‌شون برای من ارزشمندن، چون تویی… علیسان من.

وقتی این نامه رو می‌خونی، یه لحظه چشم‌هاتو ببند…
و بدون که من، مامانت، از روزای قبل تولدت، با قلبی پر از عشق، داشتم بهت فکر می‌کردم.

دوستت دارم، همیشه و تا ابد❤️❤️
مامان ""
مامان 🧒پرهان 🫃رُهان مامان 🧒پرهان 🫃رُهان هفته سی‌وسوم بارداری
مامان نقل نبات مامان نقل نبات هفته سی‌ویکم بارداری
«خدایا، من خسته‌م... ولی تنهام نذار»
من، یه زن باردارم...
نه اونجوری که توی عکس‌های قشنگ و تبلیغای کودک می‌بینی…
نه با لبخند و دست روی شکم و نور نرمِ صبحگاهی...

من یه زن باردارم...
با استراحت مطلق،
با یه دهانه‌ی رحمی که دکتر گفته ممکنه بچه‌م زود بیاد…
با یه تخت که شده زندون تنهایی‌هام…
با پاهام که دیگه جون ندارن،
با کمری که از بس بی‌حرکت مونده، درد می‌کشه...
می‌ترسم...
از اینکه یه روز بچه‌م بی‌هوا بیاد…
از اینکه نتونه نفس بکشه...
از اینکه نباشم کنارش...

خدایا...
هیچ‌کس نمی‌دونه توی این خونه‌ی ساکت،
من با هر ضربه‌ای که بچه‌م به شکمم می‌زنه،
قلبم یخ می‌زنه… که یعنی الان داره میاد؟ یعنی الان؟
هیچ‌کس نیست بغلم کنه بگه: "نه عزیزم، فقط داره بازی می‌کنه..."

من خسته‌م خدایا...
از ترس، از تنهایی، از تحمل، از قوی بودنِ اجباری…

فقط تویی که شب‌ها صدای خفم رو می‌شنوی، وقتی می‌گم:
خدایا، من دیگه نمی‌کشم…
دیگه نمی‌تونم قوی باشم…
منو نگه دار... لطفاً منو نگه دار...




و خدا، آرام و بی‌صدا، در دل مادر زمزمه می‌کند:

من این اشکاتو شمردم،
این روزای درازو دیدم…
هر روزی که روی تخت موندی، هر دردی که توی دلت چرخید،
یه تار از تارهای وجود اون فرزندتو ساخت.

دخترم...
من تو رو انتخاب کردم برای نگه داشتن این جان کوچیک...
نه برای اینکه بسوزی،
برای اینکه بدرخشی تو تاریکی،
که بچه‌ت وقتی بزرگ شد،
بدونه مادرش چه قهرمانی بوده.

قول نمی‌دم که درد نباشه…
ولی قول می‌دم توی هر لحظه‌ش کنارت باشم.
و اون لحظه که بچه‌تو می‌ذارن رو سینه‌ت،
من اشکاتو پاک می‌کنم و می‌گم:
"دیدی که شد...
مامان سید کوچولوم🫒🫀 مامان سید کوچولوم🫒🫀 هفته بیست‌ونهم بارداری
مامان قربونت بره گل پسرم ..سید کوچولو من🥹🫀❤️🥹😁

هفته به هفته داری رسد می‌کنی و من دارم سنگین تر میشم انشاالله ک ب خوبی لذت ببریم و تا آخر خوب باشی عزیز دل مادر😍🫶🏻🫶🏻💙

این روزا حرکاتت رو بیشتر حس میکنم و حتی اون ترشحی که قبل از شیر از سینه میاد هم ازم اومده و من داره باورم میشه که واقعا قراره یه نینی از وجود خودم داشته باشم 🫀❤️

شیر پسر مامان انشاالله سالم و صالح باشی و تپل مپلی و خوب ب دنیا بیای من از الآنم ک دست میزنم ب شکمم و تو در حال چرخیدن هستی انگار ی کوچولو ی جایی از بدنت رو که نمی‌دونم حس کردم و ذوق کردم که وقتی بیای بغلم چقدر شیرین تر میشه کلوچه خوشمزه مننن🥹😘😘😘😘😘😘❤️💙🫀🌺

انشاالله این طعم مادری قسمت همه خانمها بشه تجربه جدید و پر چالشی هست مثلا من تازگیا نفس کم میارم و تنگی نفس دارم نصف شب و خوابم ب هم ریخته ..به پهلو که میخوابم انگار ی چی کوچولو تو پهلوم هست و راحت نمی‌خوام که فشار مباد بهت😘..گرمم میشه زیااااد و...و..ولی میرزه ب داشتن گل پسری عین تو توی زندگیمون که میشه قند و نبات زندگی ما🫶🏻🥹😍💕🤰🏻👫


بماند به یادگار ۵ـ۵ـ۱۴۰۴😜