۱۳ پاسخ

خیلی سخته سختر از بارداری و‌زایمان و بچه داری بدترین روزای عمرم بود روزایی که از شیر گرفتمش فقط دلم میخواست بشینم زار بزنم مخصوصا‌وقتهایی که خوابش میومد مظلومترین میشن بی دفاع میشن ناچارن بپذیرن چقدر حالم بد بود اون روزا ولی گذشت 😭

خیلییییییی روزای سختیه واقعا
همش عذاب وجدان داری
دلت واقعا تنگ میشههههههههههههه برای شیرخوردنش.
برای اینکه فقط اون لحظه توبغل تو آروم میشه ومیخوابه
الان که ازشیر میگیری قدر اون روزا رو میدونی که چه لذتی بود

ای خداااا🥺🥺منم از از شیر گرفتم پسرم و سه ذوز پا ب پاش گریه کردم خیلی بهم سخت گذشت از خودش بیشتر اذیت شدم و شبا بیدار میموندم نگاهش میکردم و گریه میکردم ولی گذشت..
بقول شما منم شیرم تحفه ای نبود نه حجم داشت نه مقوی بود ولی خیلی بد بود یکی از بدترین روزای زندگیم

طبیعیه
من سه شب تا خود صب گریه کردم.
تو نت مطالعه کردم. افسردگی از شیر گرفت هم داریم‌
ولی الان فک می کنم بهترین کار زندگیم همین از شیر گرفتن بود. وای خوابش .خوابش درست شد. بتورت میشه مت چیزی نزدیک ۲ سال حتی دوساعت پشت سر هم نخابیده بود الان ۱۲ ساعت یکسره تخت میخابیم.
غذا
خودش بشقاب برنجو میزاره جلوش میخوره‌.
دو سه روز اینجوری ،به خاطر هرموناته،
ولی شک نکن این مرحله از رشدش هست.
خوب مدرسه خم میفرسی بچرو اذیت میشه دیگه. صب زود پاشو برو رو صندلی سفت بشین.... اما میدونی این برا رشدش مفیده پس خودتو سرزنش نمیکنی.

منم از دیشب شروع کردم خودم غصه میخورم ولی دیگه وقتش بود،عصزی یسر بی قراری کرد شربت دیفن زدم سر سینم گفتم تلخه یه زبون زد خودش عقب کشید هرچی گفتم بخور دیگه نیومد سمتم

منم امشب آخرین شبیه که شیر میدم بهش از فردا دیگه نمی‌دم
خیلی نگرانم و غصه دار
امیدوارم بخیر بگذره

چرا عزیزم حامله نمیشی دیگها

منم ۳۱ام ماه پیش گرفتم الان شده یک ماه

عزیزم اره سخته منم شیر خودم دادم
ولی حتمن باش انقد اشتهاش خوب میشه راحت شب ها میخوابه میگی تا الان در حقش ظلم کردم ای کاشک زودتر می گرفتم من‌پسرم شب ها ۳ بار بخاطر ک به سینه وابسته‌بود بیدار می شد شاید سیر بود ولی الکی بیدار می شد ولی خداراشکر الان میخوابه تا صبح منم با یدونه سینه شیر دادم اصلان سیرش نمی کرد اخرش هم من اذیت بود هم خودش ولی تدریجی گرفتم ازش ک اذیت نشد

عزیزم دقیقا منم این حس و حال و دارم یک ما قبلا دوز روز شیر ندادم ولی تحمل نتونستم دوباره شیر دادم ولی الان دیدم اصلا هیچی غذا نمیخوره اصلا شیر هم نداشتم از جمعه این طرف بهش ندادم الانم یک طرف درد سینه یک طرف گریه های نورا یکم بهانه گرفت ولی روی پام گذاشتم خوابش برد انشاالله زود فراموش کنه بگذره این شبا

نمیشه شیر خشک بهش بدی تا یمدت ؟

انشالله که بتونی
من نتوستم از شیر بگیرم

عزیزم ❤️

سوال های مرتبط

مامان گرشا🧸🤎 مامان گرشا🧸🤎 ۲ سالگی
تجربه‌ی از شیر گرفتن پسرم 💛🤱

سلام به همه‌ی مامان‌های قشنگ و صبور 🌸

می‌خوام براتون از تجربه‌ی از شیر گرفتن پسرم بگم، چون می‌دونم خیلی‌هاتون یا الان توی این مرحله‌اید یا قراره بهش برسید.
راستش برای من آسون نبود... مخصوصاً چون پسرم فقط با شیر خوردن می‌خوابید! یعنی شیر خوردن براش یه جور روتین خواب شده بود، نه فقط غذا.

چی کار کردم؟تصمیم گرفتم اول از همه، خوابیدن با شیر رو ازش جدا کنم. چون می‌دونستم تا وقتی با شیر می‌خوابه، دل کندن خیلی سخت‌تر می‌شه.
قدم به قدم :اول اومدم شیر دادن رو نیم‌ساعت قبل از خواب گذاشتم.

بعد یه روتین خواب براش ساختم: پوشک عوض کردن،چراغ کم،کتاب خوندن ،بغل

وقتی شیر می‌خورد، بعدش توی جاش بغلش می‌کردم ماساژش میدادم تا همون‌جوری بدون شیر بخوابه

این پروسه حدود ۳ هفته طول کشید تا عادت کنه. ولی بالاخره عادت کرد و دیگه بدون شیر هم خوابش می‌برد 😍

من همین برنامه رو برای خواب روز هم انجام دادم
شبا چون خسته میشد و بیشتر خوابش میومد راحت تر کنار میومد
ولی برای خواب روز خیلی زمان برد تا عادت کنه
بقیشو تو کپشن میگم 👇
مامان گیسو مامان گیسو ۲ سالگی
دوسال گذشت ،دوسال پیش همچین شبی احساس عجیبی داشتم رو مبل دراز کشیده بودم و به شکم برآمدم نگاه میکردم و با تکون های دختر کوچولوم خودمو آروم میکردم ،شبش با ناراحتی و بهونه های آخر بارداری با علی قهر بودم و با قهر خوابیدم صبح روزبعد کیسه آبم پاره شد و ساعت ۵:۵۵دقیقه بعد ازظهر گیسو خانوم بدنیا اومد ،خاطراتمو مرور میکنم میبینم چقدر این دوسال زود سپری شد چقدر تغییر کردم چه لذت هایی،چه از خودگذشتگی هایی، چه موهای سفیدی که به سفیدی های قبلی اضافه شد... با تمام این ها این سمانه با وجود گیسو خیلی قویه ،باید بگم به خودم افتخار میکنم با همه ی پایین بالایی هاش ،باهمه ی سختی هایی که فقط خودم میدونم چه بر من گذشت ،با تمام تنهایی هاش ، تو یه شهری که دوسش دارم ولی دور از خانواده ...
خداروشکر میکنم بابت همسرم که همیشه تگیه گاه بود و نذاشت این سختی ها برام بغض بشه .
الان که اینارو مینویسم گیسو رو پام خوابیده قبل خواب با دستای کوچولوش موهامو ناز کرد بعد بوسم کرد و زود خوابش برد،چی میخوام دیگه از این دنیا  من خوشبخت ترین مامان دنیام🥹