سلام مامانا
من خیلی خستم اعصابم نمیکشه دلم میخاد گریه کنم😭😭😭
استرس این اوضاع و احوال
تو خونه موندن با دوتا بچه حوچیک
غریبی وتنهایی
احساس میکنم هیچکس و ندارم مادرم از اون مادرایی که زیاد محبتی باشه و بتونم باهاش درد ودل کنم نیس
خواهری ندارم
از وقتی بچه دارشدم دیگه فرصتی برای روابط دوستانه هم نمونده
خیلی فشار عصبی دارم به حدی که دیگه از دست کارای بچه ها خودمو میزنم
شوهری که صبح تا غروب سرکاره
دخترم یک ونیم سالشه به شدت وابسته یعنی کل امروز بغلم بوده
باپسرمم باهم نمیسازن دایم درحال دعوان واقعا رد دادم
دیشب مهمون داشتیم
برادرشوهرم وقتی اومدن من براشون چای و تخمه و شیرینی بردن
تااونادرحال خوردن بودن پسرم دستشویی داشتم بردم شستم اوردم
رفتم سراغ غذا درست کردن
اونایهویی اومدن اما ما شبا باهم یه شام سبکی درست میکنیم و خونه ی هم میمونیم این وسط رفتم پوشک دخترموعوض کردم وشیرش دادم ولی اونا درحال بازی وخوردن بود
منظورم اینه هم کارای بچه هارومیکردم هم شام میذاشتم هیچی بالاخره شامشون دادم تا خوردن بلندشدن که برن
وقتی رفتن شوهرم رفت سراغ یخچال گفت عه چرا براشون هندونه نیاوردی
توی سبد میوه دیگه هم بود سیب و زردالو اینا گفت چرااز اینا نیاوردی واقعا که توچرا هیچی نمیاری که من ازکوره دررفتم گفتم خودت میومدی میبردی من چندتا کارومیتونم باهم انجام بدم بعدم زودبلند شدن این بجای تشکر کردنته که دوساعده تو اشپزخونم
حالا از یشب باهم حرف نمیزنیم 😭بخدا که هیچچچچکس درکم نمیکنه دوتا بچه ی شیر به شیرداشتن یعنی چی 😭😭😭😭بخداااا من کل روز هیچ تایمی برای خودم ندارم هیچی تخش اینه برم ببخشید دستشویی اوم انقد دخترم‌ پشت در گریه میکنه که نگو

۲۶ پاسخ

خیلی میتونه سخت باشه عزیزم من با اینکه یه دونه هست ب شدت اعصاب و جسمم داغون شده درک میکنم

عزیزم منم همینم. دوتا بچه شیر به شیر خیلی سخته ولی خدا رو شکر خانواده ها درک می کنن شام و ناهار نمیان. ولی شوهر منم کلا بی درکه. مردا زن ها رو درک نمی کنن

شوهرت خیلی بیشعور تشریف داره عزیزم خودش باید درک کنه پاشه یه کاری بکنه شوهر من ک پسرامو میبره دستشویی و میشورتشون فقط کوچیکه رو من میشورم مهمون هم بیاد میاد چای میبره میوه میبره مراقب بچه ها هم هست ولی باز من همیشه خدا غر میزنم میگم تو کار نمیکنی البته روزی دوبار جارو برقی هم میکشه که سلیقه من نیست ولی باز از هیچی بهتره… ظرفای شام و ناهار و صبحانه رو هم میاره و جمع میکنه میبره منم میشوزم …منم دقیقا شرایطم مثل توعه ولی با یدونه بچه بیشتر منم واقعا داغونم وقت نمیکنم سرمو یه برس بکشم خونمم ک همیشه خدا بمب ترکیده و منی ک حساسم دارم دیونه میشم خدا خودش بهمون رحم کنه فقط بگذره این دوران و صبر بده بهمون صبر جمیل

مردها همشون نفهمن.ولش کن

وایی تو چقدر منی
انگار زندگی منو گفتی ،تازه من شاغل هم هستم تو سال تحصیلی،خواهرم ندارم حمایت زیادی هم از خانواده ومادر ندارم
ول کن چاره اش اینه شل کنی😁 تو که همه اینکارا رو میکنی و باید بکنی پس انجام بده ولی ذهنت رو درگیر نکن ،حرصشو نخور
در حال انجام کارا پادکستی چیزی گوش بده حداقل مغزت درگیر غر زدن تو خودش نشه
باور کن همین چندساله بزرگ بشن فهمیده میشن

والا من ظرفارو هم خودم میشورم کمک نمیکنن

چندسالشونه بچه ها

عزیزم انشالله سختیات تموم میشه بعداز هرسختی یه آسونی هست و برعکس همه خسته ان،درست میشه

خواهربیابغلم ببینم🫂
میفهممت بارهاوبارها تجربه کردم
لحظاتی روفقط خودت میفهمی وخدای بالاسرت که میگه بنده م من دیدم..
بعضی مردا خانمهارو درک نمیکنن چون هیچوقت جای اونهانبودن تابارزندگی روشونه شون سنگینی کنه
بچه هابزرگ میشن همه چیزمیگذره
یه نصیحت خواهرانه دارم
خودت حال دلتوخوب کن کارایی که حالتوخوب میکنه انجام بده
میدونم خیلی سخته بچه کوچک اونم دوتا
اماخدامبدونسته ازپسش برمیای که بهت داده♥خواهری قشنگم خداقوت بهت
من بهت افتخارمیکنم
تونمونه ای حتی اگربقیه متوجه نشن

چقدر داری زندگی منو توصیف معمولا حال این روزایی مایی که پشت شیره به شیره داریم همینه

من جای شما بودم اون وسط هم از همسرم و هم از مهمونام میخواستم که خودشون پاشن کمک کنن مگه نمیگی با هم راحتین پس متونی ازشون بخوای هر چند خودشون باید درک کنن

الهی بگردم
من خیلی قشنگ فهمیدمت
فقط میتونم بگم یه مدت مجبوری تحمل کنی تا کوچیکه مثلا سه چهارساله بشه اوضاع راحت تر میشه
خودتو خسته نکن

من درکت میکنم من با یکی همه این مشکلات دارم شوهرمم عوضی به تمام معنا هست صبح تا صب در حال چت یا تلفنی یا پای تی وی اگه من یه دقیقه گوشی دست بگیرم یا تلفنی صحبت کنم صداشو بلند میکنه که طرف قطع کنه

سلام عزیزم
چقدر درکت میکنم
اما دلم میخواد بهت بگم از همسرت هم کمک بگیر، اثنکه مهمون نیست درسته سره کاره ولی خب موقع پخت و پز موقع پذیرایی صداش بزن ، پسرتو ببره دستشویی
یسری کارها با همکاری کردن سبکتر میشه و اینطوری شما هم به بقیه کارهاتون میرسید و استراحت میکنید
بعد از طرفی اگر تو خونتون مهمون راحته که دیگه پذیرایی کردنمو بزار با خودشون
من با مهمونیکه راحتم همه چیو میزارم روی کانتر ، میگم بیاین ببرین
البته دوتا بچه سخته
به هر حال مهمونیکه میاد بچه‌هارو هم سرگرم میکنه

عزیزم فایده ندارد منم دیشب همین وضع داشتم دقیقا پانزده نفر مهمان دونفر کمک کرد ن خدا خیرشون بده ولی بازهم سخت باید پرو باشیم خودمون کمک بخواهیم مثلا بگی عزیزم میشه بیای فلان کار کنی مگه وقتی خودمون میرم خونشون کار نمیکنیم؟؟من که انجام میدم. من گاهی خودم میگم

کاملا میفهممت ، جنگ کم بود فقط حالم بده شبا نمیتونم بخوابم یا فقط کابوس میبینم اصلا هم به خودم نمیتونم برسم

دقیقا وضعیت منه . پسرم سه سال و سه ماه دخترم تقریبا داره چهار ماهش میشه . از نظر روانی داغونم😭😭😭😭😭😭😭😭

ولقعاکارت سخته عزیزم مایدونه داریم کم میاریم گریه میکنیم ولی سوهرتم بایدشرایط تورودرک کنه که سخت میگذره حالامیوه اوردی یانیاوردی چیزمهمی نبودباهاش حرف بزن بگوازصبح تاشب خیلی خسته میشم

من کاملا درکت کردم..توام انسانی و صبرت هم حدی داره فقط سر فرصت ک با همسرت آشتی کردی باهاش صحبت کن راجب فشار زیاد روحی و جسمی ک داری تحمل میکنی. از کمک بخواه و مشارکتش بده توی زحمت های بچه ها.مثلا تایمی ک میاد دستشویی بردن با باباشون باشه یا ی خوابوندن بچه ها.. و تا وقتی ک این حجم از فشار روت هست مهمون دعوت نکن. یه خودت هم بعد شام یا عصری ی جا سر بزن ک بقیه هم تایم شام و ناهار نیان.مهم دیدن همدیگه اس نه غذا خوردن.اینجوری تو بدتر خسته و عصبی میشی و ب ناچار روی همسرت و بچه هات خالی میکنی خشمتو. خودخواه باش اول بفکر آرامش خودت و خانواده ات باش بعد مهمون داری.. امیدوارم روزگار روی خوشش بهت نشون بده مامان مهربون

شما حق دارید که خسته بشید خدا قوت ولی قهر کردن صحبت نکردن هیچ چیزی درست نمیکنه بشینید مثل۲تا آدم عاقل با هم حرف بزنید ازش بخواه که تو بعضی از کارها بهت کمک کنه

درکت میکنم عزیزم واقعا خیلی سخته ولی تو قوی تر از اونی هستی که بخای جا بزنی از پیش بر میای بعدم وقتی مهمون یهویی میاد یا به شوهرت بگو بگیر غذا از بیرون یا حداقل کمک کنه تو پذیرایی کردن اینجوری تو از پا در میای

خدا قوت...!
ولی گاهی باید از مهمونت کمک بخای.

میفهممت عزیزم واقعا بچه شیر به شیر داشتن سخته ،سعی کن از این به بعد از شوهرت کار بکشی بهش بگو با دوتا بچه نمیتونم باید کمکم کنی

من درکت میکنم یدونه دارم ولی پسرم اذیت کنه خیلی هم تنهام هیچکسوندارم خیلی خیلی حق داری تواین شرایط اعصابم نداریم آخه

خدایا وضعیت تو وضعیت منه ‌
فقط دوس دارم بچه ها بزرگتر بشن یکم مستقل بشن
نگران نباش عزیزم درست میشه منم بعضی روزها سر دختر اولم اینقدر داد میزنم با اومدن دومی هرچی تربیت کرده بودمش پنبه شد رفت همش از کوره در میرم نمیدونم کی صبح میشه کی شب ...نگران نباش میگذره تنها راه چاره ما صبوریه و بس

این روزا میگذره وبزرگ میشن وتو هم طعم راحتی رو میچشی

سوال های مرتبط

مامان باراد مامان باراد ۳ سالگی
مامان مینل مامان مینل ۳ سالگی
سلام مامانهای عزیز امیدوارم هرجا هستین خوب ‌و خوش باشید…
خانم‌ها دختر من سه سال و چهار ماهش هست و‌ شبها که میخوابه معمولا کاری نداشته باشیم یا مسافرت نباشیم تا ظهر فرداش میخوابه و بخاطر همین طبیعیه که تا ظهر دو بار تو خواب شیر میخوره احتمالا گرسنه اش میشه…تاکید میکنم قبل از خوابش هم حتما میبرم دستشویی و قبلش هم غذا میدم و سیر میشه.

مشکلم اینه تا الان که به اینجا رسیدیم کلا یک روز بوده که طول شب بدون سر و صدا و غر زدن یکسره تا صبح حدود ساعت ۵-۶ صبح خوابیده ، بطوریکه اون یک روز یادم مونده…و لازم‌ به ذکر هست که هم پستونک میخوره و هم شب تا ظهر که میخوابه حدودا دو شیشه شیر خشک میخوره تو خواب.

سوالم اینه که بچه های شماهم یکسره تو‌خواب غر میزنن و شیر و‌ پستونک میخوان؟ یعنی حسرت به دلم‌ مونده خوابش سنگین باشه و شبها بخوابه و بدون سر و صدا و غر زدن منو بیدار نکنه تا صبح 😒 من آدم صبوری هستم ولی دیگه صبرم سر اومده .. مسئله دیگه اینکه با صدای بلندی هم غر میزنه و استرس و اضطراب میگیرم بیدار میشم … تازه بماند که ماهی حدودا دو بار هم که کلا با گریه شدید بیدار میشه و میگه پام درد میکنه😐 نمیدونم چجوری پستونک و شیر شب رو ازش بگیرم چون با صدای بلند گریه و غر میزنه تو خواب
بچه های شماهم تو خواب هر یک ساعت ازین پهلو به اون پهلو میشن سروصدا دارن و غر میزنن تو خواب؟
راجع به سر و صدا تو خواب و از پستونک و شیر گرفتن شب و خواب عمیق هر راهنمایی بلدید بگید لطفا 🤯🤕
این غر زدن مشترک هر شب هست چه بیرون بره چه خونه باشه چه خواب روز داشته باشه چه نه.. چه زیاد غذا خورده باشه چه کم ...