۲۲ پاسخ

زیادی حساسی خواهر . اون بنده خدا بخاطر دخترت کرده اومده خوبی کنه

من اصلا ناراحت نمیشم

ببین اگه تو همه چیز دخالت میکنه بله ناراحت میشم
بستگی به طرف داره همش
اما اگه واقعا اخلاقشو میدونی که آدم دلسوزیه
و بچتو دوس داره نه ناراحت نمیشدم

من بودم ناراخت میشدم

این دفعه دیدی بگو ممنون مامان جون گرفتید اتفاقا خودمم میخواستم بگیرم چون ناخنگیرش همراهم نبود و دست بچه حساسه نباید از ته بگیری نگرفتم که اذیت نشه

بنظرم خیلی حساس شدی
من پسرم ۷-۸ماهش بود خواهر شوهرم میومد میبردش خونه مادر شوهر ک هم باهاش بازی کنن هم اینک منم کارامو زود بکنم برم اونجا
بعد میرفتم میدیدم بچمو حموم کردن مادر دختر
فک کن من شب قبلش برده بودم حموم ولی ناراحت نشدم مطمئن بودم بچم تمیزه و اونا صرفا چون دوس داشت بردن ناراحت نشدم فقط بهشون گفتم چون میخوام حریم خصوصی رو یاد بگیره مثلا شرت پاش باش موقع اب بازی با اونا

دستش درد نکنه.کاری که تو انجام ندادی رو انجام داد واسه بچه.ناخنگیر وسیله شخصیه و الودست؟بعد ناخن بلند چیه اونوقت؟دکار بهم گفت ۹۰ درصد مریضی بچه بعد از ویروس از ناخن بلنده.

زیادی حساسی به نظرم

من باشم مهم نیست برام
ولی خب تو خودت دفعه بعد گوشزد کن ب شوهرت

نه منم دوس ندارم اینکارو …

حساس شدی عزیزم میخواسته کمکت کنه

عزیزم ناراحت نشو بش بگو مامان این سری خواستی ناخنشو بگیری از ته نگیر گوشت و ناخن شده گریه می‌کنه همش ولی خودت ب بچه برس قبل رفتن ب جایی ک دیگران تو کاراش دخالت نکنن

من از خدامه یکی باشه ناخناشو بگیره

چ حساسی
بیخیال بابا

ن تازه خوشحالم میشدم.یکی از کارامو کرده دیگ

من بودم زنگ میزدم تشکر میکردم

مگه هر نفری ناخن گیر شخصی داره🥴🥴

من که ناخن گیرش شکست چند ماهه با مال خودمونیم میگیرم عیب نداره بیخیال

روشونه حساسم
رو ناخن گیر نه
یبار مادرشوهرم تو خونمون شونه منو زد سر خواهرشوهرم
من اونو انداختم دور

اووو دیگه خیلی حساسی .سه تامون بایه ناخنگیر ناخونامون میگیریم .

اگه از تمیز بودن اون آدم مطمینی باشم ناراحت نمیشم

چی بگم عزیزم‌تو اون موقعیت قرار نگرفتم ک حسمو بدونم

سوال های مرتبط

مامان شاهان مامان شاهان ۱ سالگی
من ۴سال ازدواج کردم دوسال اول اصلا ب خانواده شوهرم رو نمی‌دادم الآنم همین طوره اما با وجود بدنیا آمدن پسرم مجبور شدم یه سری رفتارامو کناربزارم ن اینکه باهاشون راحت باشم چون توی یه حیاط زندگی میکنیم در خونه ک باز میشه پسرم سریع می‌ره خونشون یا داخل حیاط پسرم نوزاد بود پدرشوهرگاوم همش میگفت قد شاهان کوتاه میشه غیر مستقیم میگفت بعد ک بزرگترشد دوباره گفت چند بار شوهرم بهش حرف زدم منم بهش گفتم اما گاو تا امروز سرپله مادرشوهرم نشسته بودم پسرم ۲۲ماهش دوچرخه داره اما هنوز پاش نمیرس ک رکاب بگیره من ب پسرم گفتم الان پات نمیرس ک بزنی یکم بزرگترشدی یاد میگیری دیدم پدرشوهرم میگه قدش کوتاه دیگه بتو رفته گفتم باید افتخار کن ک بمن بره شبیه من باش حداقل هرچیزی و باعقلم میسنجم بعد حرف میزنم قدمم خیلی کوتاه نیست ۱۵۹
خیلی از حرف زدنش بدم آمد همسرمم بود چیزی نگفت باید بشم همون آدم اولی ک تازه عروس بودم الان طوری شده هرچی دلشون می‌خوان میگن نفهم گاو قبلا یه سلامم ب زور بهشون میکردم خیلی براشون احترام قاعل بودم اما واقعا آدم بد باش خییلی عزیزتر تا اینکه نیمتو برای کسی بزاریو احترام بزاری
مامان هانا مامان هانا ۲ سالگی
ب شدت ناراحتم. مامانم با داداش بزرگم دو طبقه مجزا میشینن. خونه منم نزدیکه بهشون. بعد دو شبه میرم خونه مامانم داداش بزرگم بخاطر هانا تیکه بارم میکنه قبلا خیییییلی هانا رو دوست داشت. الان حس میکنم مث قبل نیست اصلا بغلش نمیکنه باهاش حرف نمیزنه کلا انگار هانا وجود نداره. سر این چیاش ناراحت نیستم من اصصصصلا خونه داداشم نمیرم اون بیشتر خونم میاد بعد دیشب هی تیکه میپروند ک ادب یاد بچت بده سر سفره نیاد گفتم محمد من خیلی ب هانا میگم ولی هنوز درکشو نداره امشبم خونه مامانم بود خودش گوشیشو داده دست پسرش بعد هانا هم گوشیه منو میخاست من ندادم گریه میکرد بعد همه میگفتن دخترتو بگیر نازش بده داداشم میگفت ولش کن بزار گریه کنه خوب کاری میکنی دستش نزن گفتم محمد تو هم گوشیتو بگیر گفت من فقط شبی یک ساعت میدم بعد پسرش خیییلی هانا رو میزنه چهارسالشه با مشت خیلی محکم میکوبه تو شکم هانا یا انگشتای هانا رو برعکس میکنه.ولی من هیچی نمیگم چون بچس اما ناراحت میشم ننه باباش واکنشی نشون نمیدن. امشب اسباب بازیه هانا رو گرفته بود کنار باباش نشسته بود بعد هانا رفت پس بگیره بگه داداشم نداد بعد هانا با گوشی اومد پسر داداشمو بزنه نتونست ولی پسر داداشم با مشت کوبید تو شکم دخترم بعد من ناراحت شدم گفتم مهدی اسباب بازیشو پس بده داداشم برگشت گفت هانا پسرمو زد گفتم خب اسباب بازیشو میخاد بعدشم پسر تو زدش بهش برخورد رفت بالا بچشم برد خانومشم رفت خدایی زور داره رفتارش