ی‌چالش
مامانایی‌که نینیاتون حدودا همسن نینی‌منه
و کلا‌میگه بغلم کن و میچسبه بهتون
اول بگید شوهراتون چه کارهایی تو خونه رو انجام میدن شما چه کارهایی؟
آیا بغیر شوهر کسی کمکتون میکنه؟؟
روتین کارهای خونه به چه شکله؟؟آشپزی، ظرف شستن،تمیزکردن خونه و...
چجوری و کی‌به کارها میرسید؟ چقدر استراحت دارید؟؟

من که اگه چنددیقه به شوهرم اگه خونه باشه بگم حواست به بچه باشه من فلان کاررو کنم اد همون چند لحظه بچم یا می‌افته یاچیزی می‌زاره دهنش و......کلا پشیمون میشم از سپردن بهش آخرشم دعوامون میشه

هیچ کمکی ندارم همه کارارو خودم میکنم
جسمی و روحی داغونم
وقتی میخوابه از هولم نمیدونم چیکار کنم ظرف بشورم غذا بذارم تمیز کنم خودم استراحت کنم

این که همش دوس داره بغلت باشه توی این سن از اضطراب جداییه‌
و اینکه شوهرم و مامانم حسابی کمکمن

همسرم نهایت چند دقیقه نگهش داره.
خونه و اینا رو در حد ضرورت. روزی یه وعده هم غذا درست میکنم .

اخ اخ نگو صبحا ک چشم باز میکنه میخواد بغل بشه یا کنارش بشینم تکون نخورم موقع خوابشم خیلی غرغر میکنه خوابشم سبکه نباید نفس بکشم همه کارام میمونه نمیدونم کدوم انجام بدم شوهرم سرکاره عصرا ک میاد خستس یکم میگیره بچه رو ولی همون موقع هزارکاریادش میاد ک انجام ندادم بیا بچه رو بگیر.مامانمم ک سهر دیگس دیت تنها

من همش خودمم من شوهرم همیشه ساعت ۷ونیم میاد خونه واقعا اونم کارش سخته اما وقتی روز تعطیل خونه باشه کمکم میده در حد جارو و ظرف شستن

هیچ کاری انجام نمیده شوهرم
کسیم کمکی ندارم
همه کارهای خونه با خودمه
یک دقیقه ک دخترم بخوابه یا اروم باشه ی کارام میرسم
استراحت کجابود اخه دخترم همیشه اویزونمه خیلیم بی خوابو خستم دخترم شبا تاصب هر چند دقیقه بیدار میشه پوکیدم کلا 😵‍💫😵‍💫😵‍💫

منم فقط بغل میخواد. همه کارها رو خودم میکنم. فقط مواقعی که شوهرم خونه باشه نگهش میداره تا من کارامو بکنم. البته داداش بزرگتر داره یکم هم با اون مشغول میشه میتونم به کارام برسم

به غیر شوهرم کمکی ندارم
البته اونم در حد اینه ظهر پسرم و بگیره من غذا بیارم بخوریم گاهی بگیره من سریع بشورم ظرفارو بره سرکار
بعد شبا هم قضیه همینه
میذارم تو رو روئک آهنگ میخونم و سعی میکنم با ادا توجه شو جلب کنم گریه نکنه لباسارو میشورم و پهن میکنم اونم دنبالم راه میوفته برا جارو و اینام توجهش جلب میشه که البته من سعی میکنم شوهرم باشه این کارارو بکنم گرد گیری هم گاهی شده بغل کردم انجام دادم یا تهش گذاشتم گریه کنه
آشپزی هم ظعرا غذا برنجی درست میکنم شبا نونی که زود آماده شه وقت نبره
ظهر میخوابونمش تا خوابید سریع غذا رو میذارم بعدم استراحت تا بیدار شه
لباس تا کردن هم بغلش میکنم جمع میکنم میبرم رو تخت تا میکنم اونم کنارم فضولی می‌کنه باز بغلش میکنم میذارم تو کمد

توی شهر غریبم
خانوادم که نیستن ظرفا و غذا با خودمه
گاهی توی جارو کردن کمکم می‌کنه چون جانان از صدای جارو برقی می‌ترسه میچسبه بهم
بچه رو خیلیییی کم‌نگه میداره
خیلی هم حالت سر به هوا و بیخیال نگه میداره که راضیم خودم نگه دارم ولی آنقدر غرغر نکنه یا خطری تهدید نکنه بچمو

کل کارا بامنه شوهرم کاری نمیکنه استراحت ندارم کل خونه رو میریزم کنارش فقط برای یکم ظرف شستن دیرمیخوابه خوابشم۱۰دیقس

دختر من تو سن سه تا پنج شیش ماهگی اضطرابش خیلی شدیدتر از الانا بود ولی کلا هنوزم گاهی یهو چسبندگیش شدید میشه
هیچ کمکی به غیر از همسرم ندارم تو شهر غریب هم هستم
اصولاً شبا ناهارمو درست میکنم غیر این صورت باید صبر کنم تا همسرم از سرکارش بیاد دخترمو بگیره تا ناهار بزارم گاهی وقتا هم دخترم خودش همکاری می‌کنه و میتونم ناهارمو درست کنم
ما تقریباً شیفتی استراحت میکنیم نوبتی می‌خوابیم ظهرا
شبا هم نوبتی برای بچه بیدار میشیم اگه بیدار بشه بابت تعویض پوشک یا پستونک یا آب دادن

من هفته ای یبار یا اگه تمیز بود خونه دوهفنه یبار تمیز اساسی میکنم کلا گردگیری و جارو و تمیز کردن توالتا و تراس و همه چی دیگه
غذا پختن هم که هر روز دارم موقع خواب پسرم میپزم ظرفارو هم ظرفشویی زحمتشو میکشه ولی درکل خیلی خسته میشم هی میدوام دنبال پسرم از کت و کول میفتم شوهرمم تو جاروکشی اینا کلا اون میکشه چون من کمرم درد میکنه

به نام خدا
دائم یا بغلمه یا بادیگاردشم که سرش جایی نخوره نمی‌ذاره تکون بخورم
شوهرم میگه چرا همش خسته ای میگم بخدا من به هیچ کاریم نمی‌رسم
کمکم می‌کنه اگه بگم
مامانم و مادرشوهرم هم هستن
آشپزی کنم کلامو مبندازم هوا🤪

من‌ شوهرم‌گاهی جارو برقی فقط میکشه همین دیگ هیچ کمکی نمیکنه😂گاااااااهی هم بچه رو میخوابونه....بقیه کارا کلا با خودمه کمکی هم ندارم

تو تاپیکام هست ب شکمم میبستم کارامو انجام میدادم

به نام خدا
متلاشی شدم
نه شوهر و ن کسی کمک نمیده
شوهرم کلا آدمی نی که بگم کمکی باشه
همه کارا با خودمه
تا می‌خوابه تند تند کارا رو میکنم
ب حدی فشار رومه ک دستم در اثر کار از جا رفته استراحت در طول روز نهایت نیم ساعت دارم بخدا
فقط شب میتونم بخوابم ک اونم چند بار برا شیر بیدار میشه بعضی شبا هم باید بدم🥴
مردم خونم گرمه نفهمیدم

هیچ کمکی ندارم.
همه کارا با خودمه.
وقتایی که خسته میشم از شوهرم کمک میگیرم اونم نه نمیگه.
استراحتم خیلی خیلی کمه.
بیشتر کم خوابم.

اره الان سنی هستن که اضطراب جدایی میگیرن منم دائم میگه بغلم کن .نه فقط شوهرم میکنه.زورکی هرچی بتونم انجام میدم