تجربه زایمان سزارین دوم

اول از همه مرسی بابت تبریکاتون ❤💋

من‌قرار بود ۳۱ ساعت ۸ شب بستری شم واسه عمل
از اونجایی ک بچه اولم چهل هفته ۶ روز  بدنیا اومد خیالم به این بود که اینم عجله ای نداره 🥴😂کل کارامو گذاشتم روزه بستری از صبح انجام بدم که تا شب وقت بگذره مشغول باشم سیویکم ‌۶ صبح پاشدم یه سری چیزا رو شستم شد ۸ یکم‌نشستم استراحت کنم با خودم میگفتم زایمانای من چقد مسخرست بدون درد بدون اینکه کیسه پاره شه بدون.... پا میشم عین ادم معمولی میرم بیمارستان 😂 پاشدم برم حموم شیو اینا کنم که برقا رفت 🥴 نشستم‌تا برقا بیاد ساعت شد حدود ۱۰ ساعت ۹ برقا رفته بود دختر کوچیکمو بردم سرویس نشسته بودم که دیدم یهو شلوارم خیس شد 😐 هی گفتم خدا این چی بود  ترشح بود ادرار بود چی بود
اومدم بیرون شلوارمو دراوردم یکم راه رفتم دیدم همینجوری اب میاد 😑 منم کلللللل کارامممم مونده بود 😂😂یاده حرف خودم افتادم گفتم کاااااش از خدا یه چی دیگه میخواستمممم
بدو بدو رفتم حموم شیو کردم 😖 تند تند ساکمو بستم همسرمم سرکار بود زنگ زدم گفتم من با اسنپ میرم توام خودتو برسون 😪
از اونجا که بیمارستانم دولتی بود دعا دعا میکردم فقط شیفت دکترم باشه
رسیدم بیمارستان رفتم بخش زایشگاه گفتم کیسه ابم پاره شده دیگه معاینه کردو اینا فرستاد واسه تشکیل پرونده 🥲
بقیش میزارم پایین لایک کنید بالا بمونه 💋

۱۴ پاسخ

پارت ۲
رفتم‌بخش زایمان که دیدم دکترم داره میاد  وای انگار دنیارو دادن بهم منو دید تعجب کرد گفتم کیسه ابم‌پاره شد 🥲😂من خودمو کشته بودم که بچم یکه تیر بیاد که با دختر اولم تو یه ماه باشن که دخترم دوست داشت تو روزه سالگرد عقدمون ۳.۳۱ بدنیا بیاد 😍🥲
بردنم تو یه اتاق که کارای قبل عملو انجام بدن ازم ازمایش گرفتن
سوند وصل کردن و....
سونده یکم سوزش داشت که قابل تحمل بود
برای نوار قلب باید به کمر میخوابیدم که مزخرف ترین بخش بود دل  درد کمر درد اذیتم میکرد
ساعت سه منو بردن اتاق عمل 🥴برخورد پرسنل اونجا محیطو شبیه همه جا کرده بود جز اتاق عمل😂
دیگه امپول بی حسی از کمرو زدن که اصلا نفهمیدم دردی نداره
بغلای لباسمو عین پرده بلند کردن از دو طرف وصل کردن به یه میله که خیلی نازک بود
گفتم یا خدا من که همه چیو میبینم  صورتمو اونوری کردم که نبینم😂😂 ولی باز یه عالمه پارچه اوردن وصل کردن 😁
شروع کردن  من یکم حالم بد شد یه سنگینی بدی رو حس میکردم بهم اکسیژن وصل کردن نی نیم به دنیا اومد 🥲
بردنم ریکاوری بدنم یکم حساسیت نشون داد صورتم میخارید
دیگه بردنم بخش
یکم‌خونریزیم زیاد بود تو بی حسی چن بار ماساژ دادن که چیزی نفهمیدم
بعده اینکه بی حسیم پرید اومدن یه بار فشار دادن که دردش فراوونه ولی کلا ده ثانیس
۱۲ ساعت ینی تا ۳ نیم شب نمیتونستم‌چیزی بخورم
زیر سرمم بالش نزاشتم
حرفو میزدم سرمم تکون میدادم هرزگاهی
سردرد اینا نگرفتم
دردامم با مسکن اوکی بود
سه نیم‌شب یه نسکافه خوردمو یکم ابمیوه بعد پاشدم راه برم که از زایمان اولم خیلییییییی راحت تر بود راه رفتنه

پارت ۳
دردام‌اوکی بود تا زمانی که یه سرم بهم وصل کردن دقیقا درداش عین امپول فشاره طبیعی بود  هر پنج  دقیقه یه دقیقه یه درد کمر درد دل درد منو میگرفت  وقتی سرم قطع میشد درد منم قطع میشد به پرستار گفتم گفت اره این واسه اینه که رحمت جمع شه 🥴
دیگه منو دو شب نگه داشتن واسه سزارین کلا بیمارستانی ک رفتم دو شب سزارینو نگه میداره
خلاصه زایمانم خوب بود خداروشکر
و دکترمم عالی (درویش گفتار)
پوشک بزرگم کلا دو بسته استفادم شد چون دوتایی گفتن بزاریم
بعدشم که از همین نوار معمولیا میزارم بعد دوروز ک از بیمارستان اومدم خونریزیم خیلی کم شد الانم که از پریودیم کم تره
سوالی بود باز بپرسید

کدوم بیمارستان بودی ؟

مبارکت باشه عزیز

تو سزارین هم خونریزی از واژنه هم بخیه ها؟

سلام مبارکتون باشه، برای پوشک بزرگ چه مارکی گرفتین؟ من کلا نوار بهداشتی که میزنم بدنم خیلی حساسیت نشون میده ، حالا نمیدونم برا روزای اول چی بگیریم

نینی ک دنیا اومد گذاشتنش رو سینت یا داخل ریکاوری اوردنش

یه سوال
آدم حال داره که لباس بپوشه با بچه و شوهرش عکس بگیره یا نه ؟

مبارک باشه خانوووم ممنون که تجربه ات رو باما به اشتراک گذاشتی ..
چرا با اینکه کیسه آب پاره شده بود طبیعی نیوردی؟🫠

به سلامتی مبارک باشه

بعدم من سر بچه اولم شدید دچار شقاق سینه شدم تب میکردم به نظرت ایندفعه هم همینطوریه؟

خوب خداروشکر که به سلامتی زایمان کردی میگم سر زایمان دوم همون جای قبلی رو برش میزنن یعنی جای عمل قبلی؟

مبارکت باشه عزیزم
شما زایمان اولت هم‌ سزارین بود یا طبیعی؟

مبارکت باشه خوش به حالتم سزارینی

سوال های مرتبط

مامان ساحل و سهیل 🤍 مامان ساحل و سهیل 🤍 ۲ ماهگی
من اومدم با تجربه زایمان بچه دومم
من روز ۱۲ صبح حالم خوب بود پاشدم خونه جمع کردم رفتم خونه مامانم از اونجا اومدم یکم درد داشتم فقط رفتم صدا قلب بچه گوش دادم گفت ۱ سانتی خوبه قلبش برو پیاده روی کن
من اومدم خونه یکم ورزش کردم و پیاده روی کردم و رفتم ی دوش گرفتم
اومدم آماده شدم تا برم ان اس تی
رفتم ان اس تی و همه چی خوب بود معاینه کردن گفتن دو سانتی بستری نکردن گفتن هنوز زیاد مونده تا زایمانت برو خونه هر چی گفتم بستری کنید بستری نکردن راهم دور بود
اومدم خونه خمین ک رسیدم خونه نیم ساعت بعدش ی چی انگار ت دلم افتاد پایین تق صدا داد کیسه آبم پاره شد
و راه افتادیم تا بیمارستان ۱ ساعت راهه دردام‌داش شروع میشد رسیدم بستری کردن معاینه گفتن ۳ سانتی
دردام اولش قابل تحمل بود رفته رفته با سرم بیشتر شد هر ۱ دقیقه ۱ بار بود دیدن دردام زیاده اومدن سرم قطع کردن
گفتن ببینم درد عادی خودت چقد خر ۵ دقیقه ی بار شد گفتن اگه حس مدفوع داشتی مارو صدا کن صدا زدم اومدن دیدن گفتن ۴ سانتی
کردم از درد انقد جیغ داد زدم
رفتم سرویس واسه ادراد ک وقتی اومدم دردم بیشتر شد جیغ زیاد شد گفتم ی چی داره میاد بیرون انگار ک اومدن نگا کردن گفتن ۷ سانتی بردن زایشگاه انقد روز زدم میگفتن نمیخوایم پاره بشی ولی انقد زور زدم خودم پاره شد پوستم بدون اینکه اونا تیغ بزنن
ساعت ۴و ۴۰ دقیقه پسرم ب دنیا اومد همه دردام ر راحت شدم اون لحظه بعد اینکه اومد بخیه بزنه بهم یکم درد داشتم فقط
پسرم ساعت ۴ و ۴۰ دقیقه ب دنیا اومد دادن بغلم الانم فعلا بستریم تا فردا سر زایمانم برای همه مادرا دعا کردم انشالله همه بسلامتی راحتی زایمان کنن بچه اشون بغل کنن
من ک با اینکه بچه دومم بود سخت زایمان کردم
مامان ‌‌آیلین مامان ‌‌آیلین ۳ ماهگی
خب منم اومدم که از زایمانم بگم
من دیروز ساعت ۸ کیسه آبم ترکید بدون هیچ دردی رفتم حموم آرایش کردم مسواک زدم ساکم رو که از قبل آماده بود برداشتم رفتم بیمارستان ۸ونیم بود نوار قلب و معاینه شدم که گفت ۳ یا ۴ سانت بازی ولی دردی نداشتم زنگ زدن دکترم که بیاد بالا سرم نیومد خیلی دلم شکست چون قبلش کاغذ داده بود که زایمان ویژه ام خودش میاد بالاسرم که نیومد اونجا یه دکتر دیگه رو معرفی کردن به ناچار قبول کردم منو بردن بخش زایمان بعدش دکترم اومد گفت درد داری گفتم نه از اول تا آخر بالا سرم بود خیلی خوش اخلاق بود با یه ماما همراهش هر دو واقعا خوش اخلاق بودن راسی برا گرفتن این دکتر هم ۵ میلیون دادیم ولی خب خوب بود بعدش ساعت ۱۰ اومد آمپول فشار زد یدونه هم آمپول ریه چون من ۳۶ هفته و ۵ روز بودم بعد ۱۰ و نیم اومد گفت درد داری گفتم نه یکی دیگه آمپول فشار زد که ساعت ۱۱ دردام شروع شد ولی اصلا دادوبیداد نمیکردم قابل تحمل بود مامانم رو هم از اول راه داده بودن داخل بعدش مادرشوهرم اومد بعدش مامان بزرگم اومد بعدشم خواهرشوهرم تا ۱۱ونیم پیشم بودن منم درد داشتم ولی قابل تحمل بود که بعدش اینا رفتن ولی مامانم تا لحظه آخر پیشم بود ساعت ۱۱ ونیم دردم شدید شد که باعث شد جیغ بزنم دکترم معاینه کرد گفت ۶ سانتی یه ربع بعدش یدفعه حس کردم بچه داره میاد
ادامه تو تایپیک👇
مامان ماهان مامان ماهان روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان طبیعی بیمارستان تامین اجتماعی

ت نه و نیم شب رفتم بیمارستان الکی گفتم بچه ام تکون نمیخوره از وقتم گذشته بستری ام کنید معاینه کرد یک و نیم بودم بعد وقتی خواست ضربان قلبشو گوش کنه برای پرستاره حسابی تکون خورد پرستاره گفت این کجاش تکون نمیخوره گفتم از دیروز تکون نخورده بود بعد الکی گفتم سردرد شدید دارم و اگه برای بچه ام اتفاقی بیفته تقصیر شماس چون اونایی که فشارشون میره بالا سردرد میشن و این برای بچه بده و نباید فشار بره بالا خلاصه فشارمو گرفت 11 بود و این برای منی که همیشه فشارم هفته خیلی بالا بود دیگه هر جور شد بستری شدم ساعت یازده و نیم رفتم زایشگاه تا کارای بستری ام انجام شد ساعت شد 12 گفتم آمپول فشار نمی‌زنین گفتن از ساعت 12 به بعد نمی‌زنیم یکم درد داشتم تا ساعت 3شده بودم 3سانت درد هام کم بود و هی وسط درد هام میخوابیدم ساعت 6 صبح هم شدم پنج سانت دیگه دکترساعت یک ربع به هفت اومد آمپول فشار زد و درد هام شدید شد ساعت 8 کیسه آبم پاره شد دردهام خیلی شدید تر شد گفتم برام بی دردی بزنید ساعت 9 بی دردی اسپاینال زدن دردهام تموم شد فقط حس فشار داشتم ساعت یازده و نیم صبح هم زایمان کردم

دکترم خانم زندی بود بسیار خانوم خوش اخلاقی بودند پرسنل و بیمارستان عالی
مامان نخودی،مهدیار مامان نخودی،مهدیار ۳ ماهگی
تجربه زایمان من ۱
من۴۰ هفتم تمام شده بود قرار بود ۱۴ فروردین برم بیمارستان بشتری ضم با نامه بهداشت برای طبیعی ، اما روز سیزده به در با شوهرم یه دوری با ماشین زدیم فقط ، جایی نرفیم ، وقتی اومدیم از ۳ بعدظهر حس کردم شرتم داره خیش میشه محل ندادم و خوابیدم باز دوباره ۶و ۷ بعدظهر دیدم این خیسی ادامه داره و داره بیشتر میشه بازم زیاد نبود فکر کردم ترشح هست ، بی رنگ بود عین اب خلاصه ساعتای ۱۰ شب دیگ شک کردم گفتم نکنه کیسه اب باشه سهل انگاری نکنم ، ک رفتم بیمارستان میلاد تامبن اجتماعی و معاینه کرد و گفت پاره شده و بستری کرد ، به دکترم زنگ زد ، دکترم گفت تا ۶ صبح بستری باشه اگر درداش شروع نشد ۶ صبح امپول فشار بزنین ، منو تو زایشگاه تو اتاق ۲ تخت خوابی بستری کردن ، از شب تا صبحش بیدار بودم ک پرستار میگفت بخواب که فردا سرحال باشی برا زایمان ، اما حقیقتا از استرس و فکر و خیال خوابم نبرد ، همزمان با من تخت کناربم با پاره سدن کیسه اب بستری شده بود ، اون درداش همون شب شروع شد اما من نه
ادامه تاپیک بعد ....
مامان کایان 🩵🚙 مامان کایان 🩵🚙 ۲ ماهگی
زایمان(سزارین ) پارت دوم
بعدش زنگ زدن دکترم ساعت ۱۱شب بود که گفتن وضعیت مو ۳۷هفته بودم دکتر گفت بدین با خودش حرف بزنم با خود دکترم حرف زدم گفتم وضعیت مو که گفت دیگه نرو خونتون بمون بیمارستان بستری شو گفتم نمیخوام نزدیک بیمارستان فامیل زیاد داشتیم رفتیم خونه یکیشون دکتر گفته بود تا وقت نامه امم هر روز برم آن اس تی جمعه ۲۶اردیبهشت ساعت ۱۰از بیمارستان زنگ زدن که بیا آن اس تی گفتم صبحانه بخورم بیام یهو احساس کردم ازم نصف استکان آب ریخت رفتم سرویس دیدم یکم آب با ترشح بزرگ سفید با رگه های قهوه ای اومد نگران شدم زیاد رفتم بیرون به شوهرم و فامیلمون گفتم گفتن شاید کیسه آب باشه رفتیم بیمارستان سریع آن اس تی گرفت خوب نبود معاینه کرد همون یک سانت بودم تست آمینو شور گرفت مثبت شد و من از استرس مردم نامه رو گرفتن و پرستار اومد گفت کیسه آبت سوراخ شده و ۳۷هفته و ۱روز بودم گفت واسه هزینه مشکلی نداری و شاید بچه بره دستگاه گفت زیر ۳۷میره ولی ۴۰هفته هم داشتیم رفته گفتم نه واسه هزینه مشکلی ندارم سریع پرونده تشکیل دادن زنگ زدم مامانم گفتم بیا سریع می‌خوانن ببرن عمل بعدش گوشیم همراهم بود به شوهرم زنگ زدم پشت در بلوک زایمان بود گفتم می‌خوان ببرن عمل بعد دیدم خودشون صدا زدن شوهرمو که برو پرونده باز کن سریع
مامان فندق.کوچولو مامان فندق.کوچولو ۳ ماهگی
#زایمان طبیعی ۲
من ساعت یک شب بستری شدم و درد هام با آمپول فشار شروع شد( که البته سرم هست ) ... من هیچ درد زایمانی نداشتم ودهانه رحم یک سانت بود و سر بچه به خاطر بزرگ بودن درست وارد کانال زایمان نشده بود ... تا صبح همه چی خوب بود بهم چند تا قرص دادن و چون کیسه آب سالم بود درد زیادی حس نمیکردم ... ساعت ۱۲ صبح پزشکم اومد و کیسه آبم پاره کرد و بهم گفت ۱۸ ساعت دیگه معلوم میشه طبیعی یا سزارین هستی اگه توی این زمان دهانه رحم ۴ سانت شد طبیعی و اگر نه که سزارین ... یکی از ماما ها بیمارستان بهم گفت اگه دوست دارم میتونه ماما همراهم شه و من هم قبول کردم ... و از اون موقع باهام ورزش های زایمان و کار کرد ، گل مغربی برام گذاشت که تا شب از یک سانت رسیدم دو نیم سانت ... چون من هیچ دردی از خودم نداشتم و همش کار آمپول فشار بود دوز دارو بردن بالا از دوز دارو رسید به ۲۴ قطره در ساعت هر ۵ دقیقه درد کل شکممو می‌گرفت و اصلا نمیتونستم بخوابم ... با کمک ماما حدود یک ساعت از ۹ تا ۱۰ شب خوابیدم ... از ده به بعد پاشدم دوباره به ورزش کردن ... یکی از ورزش ها که خیلی خوب بود مدل دسشویی ایرانی یا اسکات زیر دوش آب گرم بود که هم درد و کم می‌کرد و هم سر بچه یکم اومده بود پایین ... دیگه صبح شده بود حدود ساعت ۵ که باز معاینه کردن و شده بودم ۴ سانت اما دیواره رحم همچنان سفت بود. معاینه توی بیمارستان خیلی با معاینه مطب فرق داشت توی مطب پزشک با آرامش و آروم اینکارو میکنه اما تو بیمارستان ماما با وحشی گری این کارو میکنه تا دیواره رحم تحریک شه
مامان ماهان کوچولو 💙 مامان ماهان کوچولو 💙 ۲ ماهگی
سلام اومدم تجربه زایمانم و براتون بذارم
روز شنبه من زیاد ترشح داشتم ولی گفتم طبیعی چون درد نداشتم رفتم مطب دکترم که اسرار کنم بستری کنه ولی نکرد ۳۹ هفته ۲ روز بودم گف ۴ روز وقت داریم تا ۴۰ هفته اگه نشد بستری میکنم قرار بود پنجشنبه برم بستری بشم با خیال راحت اومدم که پنجشنبه میرم اومدم همه چیمو آماده کردم فقط منتظر بودم پنجشنبه بشه از مطب که اومدم معاینه کرده بود دکتر دردهای پریودی داشتم ولی میگفتم کاذب تا صب داشتم ولی کم بود خیلی صب که بیدار شدم دیدم بازم دارم ولی میگفتم کاذب ساعت ۲ اینا بود ناهار خوردیم با شوهرم اون حیاط بود منم دستشویی دیدم ترشح کشدار خیلی زیاد دارم فقط میومد بدش خونه اومدم با شوهرم نشستیم به فیلم نگاه میکنم دیدم بازم خیس میشم پا شدم تمیز کنم دیدم لک بینی دارم به شوهرم گفتم خندید گف خدا کنه دیگه زایمان کنی بدش اون رفت بیرون منم میخواستم برم پاهام لیز رفت خم شدم انگار ی چیزی اومد دیدم خون قرمز خیلی ترسیدم سریع رفتم به شوهرم گفتم گفت برو آماده شو بریم سریع
ادامه پارت بعدی