امشب فکر کنم بعد از چند سال اومدم مسجد حملمون که بگیم اینجا بودم هر شب برای نماز مغرب 😍

امشب خیلی برام متفاوت بود چون با پسرم اومده بودم همه بهم میگغتن خودت یه روزی اینقدری بودی حالا بچت و آوردی و خیلی حس خوبی داشت برام 🤗🥰

انشالله از زیر بیرق اهل بست بیرون نیای پسر نازم❤️😍

تصویر
۵ پاسخ

خوش به سعادتت انشالله قسمت باشه ماهم بریم

خوش بحالت
من هرجا میرم بچه ام مث چسب دوقلو چسبیده بهم و از صدای بلند هم میترسه.
با اینکه از اول همه جا رفتم😐🤦‍♀️

نماز با جماعت میخونی؟؟بچه رو چیکار می‌کنی وقت نماز؟؟

انشالله از یارای امام زمان بشه گل پسرت😍🌹

منم می‌خوام بعداتر با دختری برم

مقالات مرتبط

طریقه از شیر گرفتن کودک در شب
از شیر گرفتن کودک در شب | زمان و راه قطع شیر شبانه نوزاد
ترک شکم بعد از زایمان
ترک شکم بعد از زایمان و کرم‌های مناسب رفع ترک
زمان بستن شکم‌بند بعد از سزارین
زمان بستن شکم‌بند بعد از سزارین
مراقبت های بعد از ختنه نوزاد
درمان خانگی عفونت بعد از ختنه | پماد و شستشوی محل ختنه

سوال های مرتبط

مامان عطیه سادات مامان عطیه سادات ۱۲ ماهگی
امشب اولین بار بود دخترمو اخره شب پوشکشو عوض نکردم چون یکساعت قبلش عوض کرده بودم گفتم دوساعت بعد که خوابید عوص کنم شیر دادم خوابوندم حالا اومدم کنارش بخوابم دیدم شلوارش لک زده حالا دیدم پی پی کرده از کناره پوشک زده بیرون بادی و شلوارش کثیف شده وای چه وضعی با بدبختی با دستمال مرطوب پاک کردم بهد با پارچه نخی که آب گرم زده بودم پاک کردم مواد دستمال مرطوب نمونه روی پاش بعد پاشم سوخته بود پماد زدم‌لباساشم عوض کردم خیلی عذاب وجدان گرفتم طفلی دخترمو امروز این ۴باره که پی پی کرده شامم نخورد داره دندون آسیاب بالا درمیاره خیلی اذیته اسهال شده
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان شاهان💙👼🏻 مامان شاهان💙👼🏻 ۱۳ ماهگی
پسرم دیشب ساعت یک و نیم شب که خوابید تا امروز ساعت۱۰ اصلا بیدار نشد برای شیر خیلی عجیب بود برام چون کم کم دوبار بیدار میشه همش چکش میکردم که نفس میکشه یا نه استرس گرفته بودم😓
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان محمّد منّان 💚 مامان محمّد منّان 💚 ۱۵ ماهگی
سلام مامانا این کالسکه ی منان هستا چند روز پیش گفتم سنگینه
حالا امروز دوباره آوردمش بیرون بعد یکی از تایراش هم قفل بود قفلشو که زدم خیلی بهتر حرکت کرد
حالا امشب ببرمش بیرون ببینم چطوریه
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان 🤍🫀👣 مامان 🤍🫀👣 ۱۳ ماهگی
🥲🥹اصلا باورم نمیشه فردا میشه یک سال که پسرم کنارمه ، من بارداری خیلی سختی رو پشت سر گذاشتم کلشو بیمارستان بستری بودم ، زایمانمم چون بستری بودم و یهویی زایمان کردم وقتی از اتاق عمل اومدم بیرون هیچکس پیشم نبود ، حتی شوهرم و مادرمم نمی‌دونستن من رفتم برای زایمان 🥲انقد دلم برا خودم میسوخت تک و تنها بودم تا صبح شد ، سزارین بودم تقریبا پنج ساعت بعدش دردهام شروع شد و من تنها بودم خیلی سخت. بود ، پسرمم بردن ان ای سیو و من هم اتاقی هامو می‌دیدم بچه هاشون پیششونه شیر میدن ، ولی من باید ملی راه رو با بخیه میرفتم تا برم ان ای سیو به پسرم شیر بدم 😭🥲 خیلی روزای سختی بوووووود ولی خداروشکر گذشت و فردا شب ساعت ۱۱ و ربع میشه یک سال که اومده تا منو از تنهایی در بیاره 🥲💔 انشالله به حق همین شبای عزیز قسمت همه ی چشم انتظارا بشه دامنشون سبز بشه این سختیای شیرین رو بچشن،
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان گل پسر❤️ مامان گل پسر❤️ ۱۵ ماهگی
خانما چشمتون روز بد نبینه
همونطور که گفتم ۱۵ روز خونه مامانم بودم امشب اومدم خونه خودم پسرم کلا از خونمون انگار می‌ترسه چسپیده بهم اصلا اجازه نمیده بزارمش زمین از گوشه ب گوشه خونه ظاهرا وحشت داره
الان هرکار کردم نتونستم پوشکشو عوض کنم مث ابربهار اشک می‌ریخت
از تو بغلم تکون نمیخوره
خیلی عجیبه برام خونه مردم هم میرفتم تاحالا اینجوری رفتار نکرده بود حالا اینجا ک خونه خودمونه و فقط دو هفته نبودیم این رفتار... چه دلیلی داره بنظرتون؟!
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان ال آی_ایلیا مامان ال آی_ایلیا ۱۴ ماهگی
بعد کلی خستگی بعد تولد این کیک حق منه
با اینکه فقط ۸نفر مهمون داشتم ولی چون شام اومدن و دست تنها بودم کلی خسته شدم و پسرم خوابش میومد کمی اذیت شد تازه خوابیده و من الان دارم به یک سال پیش لحظه زایمانم فک میکنم که چقد حس قشنگی بود🥰🥰🥰
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان پارسا مامان پارسا ۱۴ ماهگی
خانوما من اومدم مسافرت اینجا صبح زود پسرم بیداره بعد زود صبحونه ناهار شام میخوره بعد مابین حالا من میوه میان‌وعده میدم اما خونه خودم ک بودم یبار ظهر بعد ناهار با شب موقع خواب شیر خشک میدم اما اینجا چون فاصله غذا بیشتره و شیر خودم خیلی زیاد نیست تو مسافرت روری سه بار میدم ک گشنه نمونه بنظرتون اشکالی نداره؟
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان آقا آرتا مامان آقا آرتا ۱۲ ماهگی
پارسال تو همچین روزایی ارتای من زردی داشت و تو بیمارستان بستری بود
از لحاظ تاریخ قمری میگم
تاریخ شمسی هنوز به دنیا نیومده بود
اما امسال کنارمون بود
"پِسَرِ مَن"
هیچ چیز واسم با ارزش تر از وجودش نیست
دوست دارم هر سال یه تصویری از عزاداری امام حسین داشته باشه
اخه من خیلی امام حسین رو قسم داده بودم که بچمو سلامت بغل کنم🖤
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان آقا آرتا مامان آقا آرتا ۱۲ ماهگی
پارسال تو همچین روزایی ارتای من زردی داشت و تو بیمارستان بستری بود
از لحاظ تاریخ قمری میگم
تاریخ شمسی هنوز به دنیا نیومده بود
اما امسال کنارمون بود
"پِسَرِ مَن"
هیچ چیز واسم با ارزش تر از وجودش نیست
دوست دارم هر سال یه تصویری از عزاداری امام حسین داشته باشه
اخه من خیلی امام حسین رو قسم داده بودم که بچمو سلامت بغل کنم🖤
مشاهده ۱۲ پاسخ دیگر
مامان میکاییل مامان میکاییل ۱۲ ماهگی
مامانا امشب زن عمو شوهرم برام گفت بچه دوم دختر خیلی سخته زایمانم من زایمان اولم واسه پسرم خیلی راحت بود کلا۳ساعت طول کشید اینم درد آنچنانی نداشتم ولی امشب زن عمو همسرم گفت که اونم زایمان اولش خیلی راحت بوده ولی دومیش خیلی سختش شده می‌کن زایمان دختر خیلی سخته کسی تجربه داره؟؟؟ از الان استرس گرفتم
مشاهده ۱۷ پاسخ دیگر
مامان نجمه مامان نجمه ۱۴ ماهگی
مامانا دختر قشنگم بعد ۵سال عذاب ودرد زیاد آسمونی شد همش باخودم فکر میکنم چطور مادری بودم که بچم باید این همه رنج وعذاب بکش خدایا خودت بهم صبر بده 😢😢😢
مشاهده ۱۲ پاسخ دیگر
مامان نویان مامان نویان ۱۴ ماهگی
پارسال اینموقه داخل بیمارستان بود و نویان رو به دنیا اورده بودم چه حال عجیبی داشتم از یه طرف بخاطر بیهوشی گیج و گنگ بودم از یه طرف نویان رو میدیدم و چقدر ذوق میکردم بهترین حس دنیا رو اون ساعت ها داشتم با اینکه کلی درد داشتم اما خوشحالیم بیشتر از درد خودشو نشون میداد امشب یکسال از اونشب میگذره و چقدر دلم تنگه برای ثانیه به ثانیه اون روز و شبا با اینهمه سختی که این یکسال کشیدم اما بازم خیلی زود گذشت انگار به یه چشم بهم زدن نویان یکسالش شد. بزرگ شدنشون شیرینه اما تموم شدن دوران نوزادیشون غمگینه من هنوزم خیلی وقتا میگم کاش برگردیم عقب کاش دوباره ۹ ماهه بشم دوباره نویانو بدنیا بیارم دوباره بدن کوچولوشو بغل کنم خیلی شیرین بود اون لحظه ها خدارو شکر میکنم برای اینکه بهم‌ لطف کردم و این حس و حال رو بهم هدیه داد مادر شدن واقعا عجیب ترین و شیرین ترین اتفاق دنیاست .. انشالله که خدا دامن تمام زنان دنیا رو که منتظر مادر شدن هستن سبز کنه و این حس زیبا رو بهشون هدیه بده🙏🏻
مشاهده ۷ پاسخ دیگر
مامان محمد مامان محمد ۱۳ ماهگی
سلام خانما من پسرم یک هفته بیمارستان بستری بود ، دو تا عمل سخت داشت و چهار شب هم ای سیو بود ، خداروشکر هزار بار شکر بخیر گذشت ، دو هفته میگذره ولی حال روحیم خوب نیست هر شب کابوس وحشتناک بیمارستان رو میبینم ، هر شب قبل خواب به بچهایی که اونجا بودن به پدرو مادرهای نگران فکر میکنم ، دور از جون بچه های هممون ، به دو تا از بچهایی که اونجا فوت شدن فکر میکنم به فوتی که از کنارم رد کردن فکر میکنم ، خیلی سخته ، هر شب از خدا میخوام هیچ بچه ای مریض نشه ، خدا هیچ کس رو با بچه هاش امتحان نکنه ، خیلی سخته اصلا حالم گفتنی نیست 😭😭 فردا دوباره پسرم وقت دکتر داره ویزیت بعد عمل ، دعا کنید همه چی خوب باشه لطفا استرس دارم
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان علی مامان علی ۱۵ ماهگی
مامانا بردم واکسن یه سالگی پسرم زدم وزنش کمه ۸۳۰۰ بود خیلی بهم ریختم فکر نمیکردم اینقدر کم باشه خیلی ریزه دیروز جایی بود چند تا بچه همسن پسرم بودن ماشا الله خیلی خوب بودن پسر منم نصف اوناست چکارش کنم چی برا وزن گیری خوبه این قدر غصه خوردم این همه مراقبم
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان دلسا💞 مامان دلسا💞 ۱۲ ماهگی
یک سالگیت مبارکم قلب من 💕💕
انگار همین دیروز بود فهمیدم توی کوچولو تو شکممی
چه حسی بود،پر از سردرگمی ، هیجان همراه با ترس … اما هرروز که میگذشت بهت بیشتر عادت میکردم … روزای اخر که خیلی تو شکمم ورجه وورجه میکردی بدجور به تکون خوردنات خو گرفته بودم جوری که تا همین امروز دلم برای لگد زدنای شیرینت تنگ میشه …
روزی که برای اولین بار صدای گریه ت رو شنیدم ناخوداگاه اشک همراه با لبخند نشست رو صورتم و تو دلم گفتم خدایا شکرت که سالمه 😇
هفته ی اولی که اومدی تو زندگیم سخت ترین روزهای زندگیم بود چون خیلی درد داشتم و از اینکه نمیتونستم اونطور که باید مادر خوبی باشم هر لحظه پر از عذاب وجدان بودم … نمیتونستم محکم بغلت بگیرم و بهت شیر بدم …
ولی امروز دیگه اون عذاب وجدان ها نیست … چون میدونم صدم رو گذاشتم برات هرچند اگر صد من از نظر خودم کمترین بوده باشه … با هر خنده ت دلم ضعف میره و خدا رو شکر میکنم که کنارمی …
بمونی برام همیشه 💕💕
مشاهده ۵ پاسخ دیگر