۵ پاسخ

شما که دستت تو جیب خودته،باید جدا میشدی،بچه تو یک محیط آروم و شاد زندگی کردن بهتر از اینه که تو یک محیطی باشه که مادرش اینجوری غمگین و افسرده باشه،پدرش هم هیچ عشقی به مادرش نده که بچه بفهمه دوست داشتن چیه
الان هم بشین قشنگ و درست و بدون احساسی شدن فکراتو بکن،یا با دوتا بچه تو یو محیط سالم زندگی کن یا هم تا آخر عمر با یک مرد بی احساسی که فقط باهاش همخونه هستی زندگی کن و هیچوقت هم ازش انتظاری نداشته باش

خوندم که کارمند هستی و مستقلی از نظر مالی قبل از بارداری خیلی راه پیش روت بود.
ولی خب بارداری دوباره دیگه خیلی سخت شد.
به نظرم بشین فکر کن نقطه مثبت های شوهرت رو بنویس و به خودت بگوووو بلاخره همه ادما نقطه مثبت و متفی با هم دارن.
هیچ کس مطلق خوب و بد نیست.
روی نقطه مثبتا تمرکز کن .

مردا تغییر پذیرن اون چیزی که مرد نظر شماست نمیدونم چیه اگر واقعا توان تغییر داشته باشه و نده حق باشماست گاهی ادم تمامی تلاشش رو میکنه ولی نمیتونه تون موقعه مثل رفیق باید پشتش باشی مردها از انتقاد زیادی خوششون نمیاد رفیق باش

مردا کی به قولشون عمل کردن تااین دومی باشه اکه اهل عمل بودن قول های قبل ازدواجشونوعملی میکردن

مردا درست بشونیستن اینوبایدیادمیگرفتی عمراتغییرکنن

سوال های مرتبط

مامان كــیــاراد💙 مامان كــیــاراد💙 ۲ سالگی
چقدر دلم گرفته
شب که میشه یه دلهره و استرسی میوفته تو جونم
فکر و خیال هجوم میاره تو مغزم
فکر آینده
فکر بی مسئولیتی پدری که فکر میکنه چون بیرون کار میکنه پول میاره دیگه همین بسه
من موندمو بچه و مسئولیش
خودم تک فرزند بودم نمیخوام به هیچ عنوان بچم تنها بمونه
از یه طرف باید دوباره ای وی اف کنم که ایا بشه ایا نشه
اون تایم استراحتمو چیکار کنم؟؟ بچم وابسته منه
از یه طرف دومی رو بیارم من پاره تر از الانم میشم
همین الانش کلا خودمو یادمه رفته بس که تماممو گذاشتم برای پسرم
هیچ کمکی ندارم
هییییچ همراهی ندارم
مامانم هست که ازم دوره نمیتونم توقع داشته باشم از پس بچمم برنمیاد
انقدر همیشه و همیشه خودم تنها بودم عادت کردم به مستقلی
۱۵ ساله ازواج کردم یه بار حتی واسه سبزی پاک کردن قرمه سبزی هامم یکی برای تفریحم نیومده کمکم
اساس کشی تنها خونه تکونی تنها بچه داری تنها
مریضی تنهاا
خلاصه فقط منم و من
نمیدونم چه زمانی رو برای دومی انتخاب کنم
خودم تصمیمم بود بعد از دو سالگی پیگیر بشم بیوفتم دنبالش زمانی که پسرمو از پوشک بگیرم و بتونم از خودم جدا بخوابونمش
نمیخوام پسرم اسیب ببینه با بچه دوم
همه چی مثل خوره داره مغزمو میخوره
یکممم ارومم کنید🫩🫩