#پارت 4ـ. قلب تاریک
اخم های نواریس کمی درهم رفتن
نمیدونست چرا حس تاریکی از اون میگرفت شاید بخاطر غرور و سردی چشم هاش بود سردی که حتی تو صداش هم حس میشد
خواست چیزی بگوید که باصدای پدرش ساکت شد و به سمت او حرکت کرد
نوکتاریوس درحالی که کنار همسرش مورتیانا ایستاده بود دست دختر زیباشو گرفت و اونو کنار خودش کشید و بعد با غرور به همه نگاه کرد و گفت:
امشب تولد200سالگی دخترم نواریسِ و اون امشب یک خون اشام کامل میشه از همه شما ممنونم که به این جشن اومدین
همونطور که میدونین امشب مسابقه ای بزرگ داریم که توی این مسابقه محافظ شخصی دخترم انتخاب میشه از خودتون پذیرایی کنین تا مسابقه شروع میشه
همه خون اشام ها دست زدن و سرگرم صحبت شدن
نواریس به پدرش نگاه کرد و بعد محکم بغلش کرد همه فکر میکردن نوکتاریوس مردی خشن و جدیه ولی فقط، نواریس و مادرش میدونستن نوکتاریوس چقد مهربانه اما درمواقع لزوم خشن و جدی میشه اون فقط برای دختر و همسرش مهربان بود
................................................................
مسابقه جام تاریکی
رو به روی یک هزارتو بزرگ ایستادم به شرکت کننده های دیگه نگاه کردم20نفر بودیم
با صدای فرمانده همه به سمتش برگشتیم
_این هزارتو پر از راه روهای تنگ و تاریک سرداب های سرد تونل ها و زیرزمینه توی این هزارتو ده الماس جاودانگی پنهان شده و این یعنی فقط ده برنده
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.