طبیعیه من دارم از دست مادشوهرم رد میدم یا حساس شدم یه دیقه نمیزارتمون ب امان خدا همش گیر میده روز میرن بیرون بچت گرما زده میشه شب میرم بچت قلنج میکنع گوشت میدم بخوره نده رو دل میکنه موز میدم از بس موز دادی بچت حرف نمی‌زنه زبون باز نکرده یا مثلا همش بچه های دیگرانو میکوبه تو سرم بچه فلانی قدش بلندتره بچه فلانی دوماه کوچیکتره همه دندوناش درومده چند وقت پیشم به خاهرشوهرم میگفت زهرا از قصد یه کاری میکنه کیاشا بغل ما نیاد به خودش وابسته اس روزی صد دفع ازین پله ها میاد بالا روانیم از دستش رواااانی دلم میخاد توی الاچیق زندگی کنم ولی ارامش داشته باشم 😑

مث من
من دیگه جواب میدم

خدا لعنت کنه هرچی مادر شوهر بده منم دلم خونه خواهر هرچی میگه ساکت نمون جوابشو بده منم از وقتی که جوابشو میدم دیگه بهتر داره میشه 😭😭

کوچیکتر بود همش میگفتن اینو بپوشون سردش نشه اینو دربیار گرمش نشه البته الان کمتر دخالت میکنن یعنی خودم سعی میکنم کمتر رفتا آمد کنم بهانه میارم کار دارم واقعا حوصله ندارم تا وقتی از کسی نظر نخواستم توی کارم دخالت کنه

خدا بهت صبر بده کلا زندگی با خانواده چه خودت چه همسر خوب نیس منم طبقه ی بالای پدر شوهرم .از این حرفا به منم میزنن دقیقا مادر شوهرم می‌گفت موز نده میگن بچه زبون باز نمیکنه گفتم دکترش گفت الکیه ربطی نداره اصلا بده

ماهمه همینیم

خداروشکر کن مادرشوهرته مادرا نیست
من مامانم بیشتر مادرشوهره تا مادرشوهرم ، تو مسائل بچه منظورم نیست تو زمینه های دیگه

منم همین حال تورو دارم تو یه ساختمونیم ولی خداروشکر چند روز دیگه دارم میرم خونه خودم یه محله دورتر😂😍

کلا مادرشوهرا شیشه میزنن

منم همینم عزیزم باهاش دارم زندگی میکنم مغزم داره میخوره

واااای خدا من فکر کردم فقط مشکل منه

دایه مهربان تر از مادر میشن فکر میکنن بیشتر از ما دلسوز بچه هامون هستن
به روش و طرز فکر قدیمیه خودشون میخان ما بچه بزرگ کنیم

بچت بامادرشوهرت اینامیمونه؟