,سلام خانوما من ده ساله ازدواج کردم ۶ ساله که میریم روستای همسرم عزاداری محرم تاپارسال خواهرشوهرم بهونه میکرد و باهام دعوا راه مینداخت اذیت میکرد و اشکمو در می‌آورد واسه همین امسال به همسرم گفتم تنها خونه میمونم و نمیام که بخوان روحی و روانی آزارم بدن.دیروز باپسربزرگم رفته تا یک شب اونجا بوده دیشب اومده میگه من دلم با شماس الانم میگه عصر بیا بریم منم بهش میگم خواهرات و یکی از جاریم شر راه میندازن نمیام .پارسال بهش گفتم اگه عمری بود محرم سال دیگه نمیام.له شوهرم میگم تو برو من نمی‌ترسم تنها راحتترم تا بخوان اعصابمو خورد کنن شوهرم هم میدونه اونا دعوا میکنن هیچی نمیگه بهشون

شیرین تو هم برو با سبحان مسجد محلتون همه مساجد الان هم عزاداری هست هم شامتم میدن شوهرتو ماهان هم روستا باشن من دیشب با سلما و مامانم رفتیم مسجد مسعود هم با ستیلا بود بگو به شوهرت من خودم میرم مسجد اینطوری راحت ترم شبم که برگرده تو هم از مسجد میای

سلام با این اوصاف نری بهتره
حالا شوهرت اگه دوست داره خودش بره
بهش بگو اصرار نکن وگرنه خودتم نمی‌زارم بری ها😂

چرا نمیری سمت خونواده خودت

عزیزم خوب نرو شما، بعضی ادما کلا ازاردارن هیچ جوره درسته شدنی نیستین، شماهم همین شهرخودت برو هیئت پسرتم که بزرگشده