مامانا واقعا نذر شیر برا بچه دار شدن تو روز علی اضعر روزهفتم محرم رد خورنداره 😭🥀دوستان من خیلی وقته دوست داشتم این موضوع رو اینجا بگم شاید کسی هم به واسطه حاجت روا شد

راستش من حدودا دوسال پیش که هنوز عضو نی نی سایت نبودم ی بار توی گوگل سرچ کردم ی خانمی نوشته بود من بچه دار نمی شدم و ی شب روحانی محلمون گفت هرکی هر حاجتی به یاد حضرت رباب ی بالشت روی پاش بذاره و یاد بی تابی حضرت علی اصغر گریه کنه اون خانم نوشته بود من این کار رو کردم وتو همون ماه حامله شدم البته اون خانم خیلی دلش شکسته بود و دوسال بود که دنبال دوا و درمان بود و نوشته بود تو همون ماه ی چند نفر امدن در خونشون وازش نذری خواستن واسه حضرت علی اصغر و همونجا اون به دلش افتاده بود که حامله است من این متن رو خوندم البت من مشکلباروری نداشتم ولی به خاطر ی موضوعی کمی بدنم و رحمم ضعیف شده بود و حاملگی پوچ داشتم و خیلی ناراحت بودم بعد از اون حاملگی پوچ بعد از چند ماه اقدام کردمم مجدد و همون ماه مثل اون خانم روی پام بالشت می ذاشتم و به یاد بی تابی حضرت علی اصغر اشک می ریختم گذشت و تو همون ماه ی روز شوهرم از بیرون امد دستش یک جانماز و مهر و تسبیح کربلا بود گفت امروز رفتم بانک تو بانک ی اقایی از کربلا امده بود از اینا پخش می کرد به منم داد من همون جا به دلم افتاد حامله ام و بچه سالمه و به لطف خدا دو سه روز بعد رفتم ازمایش دادم و حامله بودم والان دخترم نزدیک یک سالشه و نکته جالب دیگه اینکه بعدا ی روز نگاه کردم دیدم روز قبل از تولد حضرت علی اصغر به دنیا امده هشت رجب

خلاصه من همیشه تو مشکلاتم🖤

تصویر
۵ پاسخ

از اون موقع اینجوری توسل می کنم نمی دونم شما چه برداشتی دارین ولی امیدوارم همتون مخصوصا اونا که منتظره بچه هستن حاجت روا بشن برا منم دعا کنید

واقعا هم ردخور نداره
خواهر شوهرم نذر شیر کرد ک من بچه دار بشم
درصورتی ک من مشکلی نداشتم فقط من و همسرم بچه نمی‌خواستیم
جالبه همون سال من ناخواسته بچه دار شدم
فقط خواستم بگم واقعا ردخور نداره😅الان بعضی موقه ها خواهر شوهرم تهدیدم میکنه به شوخی میگه نزار باز نذر کنم بچه بیاری😂

من نذر کردم امسال سومین سال بود دادم
۷ سال باید بدم🥺

🥺🥺🥺🥺 خداروشکر الهی هرکی بچه میخواد خدا دامنش رو به اولاد سالم و صالح سبز کنه
منم نیت کردم که اگه خدا صلاح میدونه بهم دختر بده و شیر پخش کرده بودم حتی پاکتشم صورتی گرفته بودم
الحمدالله خدا نصیبم کرد و اسمشم گذاشتم فاطمه نورا خانوم

عزیزم پیامتو اگر داری
مجدد بفرست تو انجمن خانمایی که می خوان بچه دار بشن ❤️
خدا خیرت بده
می خوای خودم هم پیامتو پخش کنم

سوال های مرتبط

مامان kiyan🩵sogand🩷 مامان kiyan🩵sogand🩷 ۱۴ ماهگی
درد بچه مادرو پیر می‌کنه منی که هرکاری میکردم وزنم کم بشه و نمیشد یک هفته که دخترم بستری بود ۵کیلو کم کردم و همه میگن خیلی لاغر دیده میشم خدا بچه دشمن رو هم مریض نکنه درد بدیه راضی بودم هروز هزاربار زجرکشم بکنن ولی دخترمو تو اون حال نمی‌دیدم خدارو قسم میدم به این شب‌های عزیز هیچ بچه ای مریض نشه ، ❤️‍🩹یه موضوعی که تن و بدن خودمو واقعا لرزوند و هنوزم براش گریه میکنم اینه دختر من دوروز قبل تاسوعا و عاشورا آی سی یو بود دخترمن مثل علی اصغر امام حسین حق نداشت چیزی بخوره لب و دهنش همه خشک بود انقد گریه کرد من فقط نگاهش میکردم و آب میشدم و گریه میکردم لباش از خشکی ترک خورده بود حتی اجازه بغل گرفتن هم نداشتم چون دستگاه وصل بود بهش ما بعد از سالها برگشتیم به روز عاشورای حسینم بمیرم آقا برای علی اصغرت چی کشید دختر من که جونی نمونده دیگه براش دیگه اخرا فهمید کسی بهش حتی یه قطره آب نمیده لب پایینشو میکرد دهنش که با آب دهن یکم تر بکنه ، دختر من تو بیمارستان علی اصغر بود و دقیقا حال خود علی اصغر امام حسینو داشت تن و بدنم میلرزه واقعا از این اتفاقا ❤️‍🩹🥺
بارداری و زایمان و فرزند پروری و غربالگری نوزادان
مامان امیرمحمدجانم😍 مامان امیرمحمدجانم😍 ۱۴ ماهگی
❤️تولد یک سالگی پسر قشنگم با۲۳ روز تاخیر ❤️ امیرمحمد جانم تو باید ۲تیر به دنیا می یومدی اما خیلی عجله داشتی و۲۰روز زودتر در ۳۶هفتکی در تاریخ ۱۴۰۳/۳/۱۲ پابه دنیا گذاشتی دقیقا ۲ روز قبل از تولدم خواست خدا بود که می خواست تو رو به من هدیه بده وتو بشی بهترین هدیه تولد تموم عمرم امید وارم سالیان سال تولدمون رو با هم جشن بگیریم ❤️ساعت ۲شب حالم بد شد و فشارم رفت بالا ومجبور شدیم بریم بیمارستان و منو بستری کردن اورژانسی به اتاق عمل رفتن و تو ساعت ۷صبح روز شنبه به دنیا اومدی وقتی پرستار تورو آورد پیشم صورتت نرمت رو گذاشت روی صورتم ومن بوست کردم بوی بهشت می دادی و اون لحظه بهترین لحظه عمرم بود اما این خوشی دوامی نداشت چون زردی داشتی و باید بستری می شدی و همون جا بود که فهمیدن پلاکت خونت پایین هست و اورژانسی بردند ان ای سی یو هنوز صدای گریه هات پشت در ان ای سی یو تو گوشمه که پرستارا داشتن برات رگ می گرفتن بمیرم برات مادر که تو درد می کشیدی ومن هیچ کاری نمی تونستم بکنم فقط باید تحمل می کردم خدا کنه هیچ مادری تو این موقیعت قرار نگیره همون جا پشت در با دل شکسته تو رو نذر علی اصغر امام حسین کردم و گفتم اگر خوب بشی یه سال باهم پیاده روی اربعین بریم کربلا ان شالله امام حسین بطلبه با هم بریم ،من هر دو ساعت یه بار می تونستم ببینمت بوت کنم بهت شیر بدم هر وقت می یومدم پیشت تو رو بدون لباس زیر نور با چشم بسته که یه عالمه سیم بهت وصل بود قلبم آتیش می گرفت دوست داشتم بغلت کنم از بیمارستان فرار کنم اما نمی تونستم چون باید خوب می شدی ....ادامه در تایپ ها می نویسم
مامان دردونه مامان دردونه ۱۳ ماهگی
نکته جالب درباره بارداری
دیروز یه پادکست گوش میدادم.
میگفت تو دوران بارداری بدن مادر و فرزند با هم ارتباط پیوستا ای داره. طوری که حالات جسمی و روحی مادر روی فریند اثر میذاره (تا اینجا رو همه میدونستیم)
ولی ایک ارتباط اینطوری نیست که مثلا اگه مادر غمگین بود جنین هم غمگین بشه یا اگه مادر عصبانی بود جنین هم عصبانی بشه‌. یا اگه مادر یه درد جسمی داشت همون درد رو بچه حس کنه. این ارتباط به این صورته که در اون لحظه جنین در حال تشکیل یا تکامل هر عصوی باشه این عضو دچار نوعی اختلال میشه‌. حالا تو هر مرحله ای که هست همون مرحله مختل میشه‌
برای خودم بنظرم درست بود. چون رشد پسرم از همون اوایل جلوتر از هفته اش بود. حتی تاریخ زایمان دو هفته جلوتر افتاده بود ولی از ماه هفت به بعد من به شدت استرس داشتم و اغلب در حال گریه بودم. از اون ماه به بعد وزن گیریش دچار اختلال شد و برای سونو که رفتیم رشد دستگاه گوارشش از سنش دو یا سه هفته عقب افتاد‌. و طوری که اوایل و اواسط بارداری داشت پیش میرفت پیش بینی میشد حدو ۳ونیم حتی ۴ کیلو با دنیا بیاد ولی با وزن ۳و ۹۰ کرم به دنیا اومد.
نمیگم که خودتو سرزنش کنین. خودمم سعی میکنم شرایط خودمو درک کنم و خودمو سرزنش نکنم. مهم اینه که بچه ام الان یک سالشه و صحیح و سالمه‌. ولی اگه باردارین یا بارداری رو اطرافتون دارین به هر نحوی شده کمکش کنین آرامش دوران بارداریش رو داشته باشه.