سلام مامانا
من از صبح تا الان کمک پدر شوهرم بودم نذری هیئت بسته بندی ودرست میکردیم دخترمم باهام بود یعنی بماند از خستگی وچقدر دخترم اذیتم کردو ظهر نخوابید گریه وزاری وکار فراوان ولی خب نیفتاد یا چیزی الان اومدیم دوسه لقمه خورد وهمونجا بیهوش شد دیگه از خستگی
بعد چون بعضی شبا مث امشب پوشکش کردم دیدم پاهاش اینجوری شده موندم چی شده بخدا اعصابم داغونه کسی میدونه چیه؟؟؟

تو که برای اقات حسین کار کردی کمک پدرشوهر خوبت بودی درسته خستگی داشتی ولی کارت با جملات خسته ام اعصابم داغونه حروم نکن بزار اجرت پاداش خدا بهت بده حال یه شب بچت بد بخواب خودت خسته باشی بدون بهترین ها نصیبت میشه

قبولت باشه،کاش نزدیک بودیم می اومدم کمک

فکر کنم نشسته زیاد به خاطره همونه این قرمزیای برای نشستنه چیزی نیست نگران نباش

کالاندولا بزن

خسته نباشی عزیزم

اب داغی چیزی نریخته؟

عزیزم چیزی نیس نگران نباش بخاطر نشستن یکم ازادش بزاری اوکی میشه

شلوار تنگ اینا نپوشوندی بهش که چون پسر منم رون هاش چند وقت پیش اینجوری شد از مای بیبیش بود چند ساعت عوض نکرده بودم ولی خودش خوب شد

دقیق هر دو زانوش اینجوری شده

اینجا باسنشه