℘ شـوهــرِ داعـشـی..😈‼️

#پـارت_99

سریع اومد سمتم
بلندم کرد
پاک و دستم زخمی شده بود

بغض کرده نگاهش کردم و یه قطره اشک از چشمم ریخت که لب زد
+یه راه ساده ام نمیتونی بیای؟

دستمو گرفتم جلوش و گفتم
_درد می‌کنه..

پوفی کشید زیر لب چیزی به عربی گفت که نفهمیدم
+نمیتونم اینجا بغلت کنم ببرمت خونه، باید خودت بیای یا..

یا چی؟
بهش نگاه کردم

مسافت زیادی تا خونه مونده بود و من نیمتونستم‌ راه برم
_یا چی؟

+بهت اعتمادی نیست وگرنه میرفتم ماشین میاوردم

چشمامو مثل خر شرک کردم
با مظلوم نمایی گفتم
_با این پا آخه کجا فرار کنم ؟

تای ابروشو بالا داد
+میدونی که اینجا پر از نیروهای ماست؟
اره میدونستم

+وای به حالت بخوای فرار کنی ، سه طلاقت میکنم

از تصورشم بدنم سیخ موند
اینکه منو بده به زیر دستای خودش ...

+اینجا میشینم

سری تکون داد
بعد با قدمای بلند ازم دور شد

دو دل مونده بودم که فرار کنم یا نکنم..
≖≖≖≖≖≖≖≖≖≖≖≖≖≖≖≖≖≖≖
⊶🩸

۰ پاسخ

سوال های مرتبط