تجربه زایمان پارت (۳)
حدود ساعتای ۹بود که بهوش اومدم و تو‌ریکاوری بودم درد داشتم که پرستار اومد یه شیاف بهم زد ولی من فقط گریه میکردم از درد قشنگ کمرم انگار نصف شده بود
چنددقیقه بعد اومد که ماساژ رحمی بده که کلا یکبار برام انجام داد تو همون‌ریکاوری که دردش قابل تحمل بود چون یه لحظس
فکرکنم کلا دوسه مرتبه انجام میدن ولی از من یکبارش زمانی بود که بهوش بودم بقیش فکرکنم تو‌بیهوشی بود در کل چیز خاصی نبود
بعدش منو‌بردن داخل اتاقم و اومدن لباسامو عوض کردن
با شیاف کمی دردا قابل تحمله بازم
شبشم همسرم و‌مامانم پیشم بودن که عجب شب سخت و‌بدی بود🥲
بیهوشی افتاد به کتف و شونم تا صبح نشسته و با اکسیژن خوابیدم چون نفسم قطع میشد انگار بنظرم این قسمتش برام سخت تر بود تا خود زایمان🤦🏼‍♀️
تا دوسه روز همین حالتو داشتم فکر کن من دوسه روز فقط حالت نشسته بودم رو بخیه هام از اونور شب اول خیلی بچم ناآروم بود دیگ خیلی سخت گذشت🥲
فرداشم قبل از ظهر دیگه مرخص شدم و اومدم خونه 🤷🏼‍♀️🥰
بعداز ۱۳روز الان خداروشکر خیلی بهترم و دیگ کارای دخترمو خودم انجام میدم😍🥹💗
خیلی حس قشنگ و غیر قابل توصیفیه👩🏼‍🍼🙂
ان شاءالله قسمت همه ی چشم انتظارا💖🍃
اینم اتاق من و ماهلینم داخل بیمارستان👼🏻🤍

تصویر
۱۰ پاسخ

عزیزم یه سوال یعنی خود بیمارستان اتاق وی ای پی تزیینات نداره؟من یکی از دلایلی که میخواستم وی ای پی بگیرم همین بود ؟یعنی خودمون باید بادکنک ببریم؟

عزیزم میشه درخاستمو قبول کنی چنتا سوال داشتم ازتون

عزیزم هزینه سزارین بیمارستان سعدی چقدره
و هزینه اتاقتون جدا چقدرع

درخواست میدی گلم

بسلامتی تبریک میگم😍😍
گلم دکترت چطور بود؟ راضی بودی؟ و برای طبیعی هم دکتر زیرمیزی میگیره؟

عزیزم کدوم بیمارستان بودی؟

اخییی چه حس خوووبیه بیای توهمچین اتاقی‌دم‌شوهرت گرم.
و البته دم جیبشم‌گرم😂😂

وی آی پی چقد در اومد با هزینه بیمارستانت؟

اتاق وی آی پی گرفتی ؟ یا بیمارستان های خصوصی همشون اتاق هاشون همینجورین؟

به به این اتاق تو بود؟

سوال های مرتبط

مامان هیرمان🩵 مامان هیرمان🩵 روزهای ابتدایی تولد
✔️تجربه زایمان سزارین✔️
✔️پارت دوم✔️

بردنش روی تخت کنارم تمیز کردن و اوردن کنار صورتم یه عروسک سفید برفی بود نمیدونم چی زدن تو سرمم ولی اینجا ها داشتم خواب میرفتم خلاصه بیدارشدم دیدم عملم تموم شده بخیه هامم زده بود دکترم و خدافظی کرد رفت. منو بردن تو ریکاوری حدود ۳۰ دقیقه اونجا بودم و بعدش منتقل کردنم به بخش. ماساژ رحمی هم همونجا تو اتاق عمل انجام دادن اصلا توی ریکاوری و بخش انجام ندادن. توی بخش که اومدم تا ۳ ساعت بعدش بی حس بودم بعد کم کم بی حسی رفت و کم کم دردا میومد سراغم اومدن مسکن زدن پمپ درد هم نگرفتم حقیقتا فراموش کردم. دردش زیاد بود خودم از خونه شیاف برده بودم همسرم گذاشت برام ۲ تا. من ۱۲ ظهر از اتاق عمل اومدم بیرون تا اخر شب ساعت ۱۲شب اومدن گفتن باید بلند شی راه بری سوند هم بکشیم کشیدن سوند هم مثل وصل کردنش در حد یه سوزش ریز بود و با کمک پرستار بلند شدم برعکس یسریا که میگفتن اولین راه رفتن سخت بود برای من اصلا سخت نبود یکم درد داشت ولی قابل تحمل بود اصلا اون چیزی که میگفتن نبود چند قدم راه رفتم و اومدم روی تخت اذیتی من بیشتر از این پهلو به اون پهلو شدن بود. بعد راه رفتن شکر خدا دردام کم شد تاساعت های ۳ شب درد داشتم بعدش دیگه خیلی کم شد دردم و صبح اصلا درد زیادی نداشتم قابل تحمل بود اینم بگم من خودم شیاف برده بودم و هر ۵ ساعت دوتا برام میذاشت همسرم و مادرم. صبحونه و شام هم ندادن بهم گفتن فقط چای نبات و مایعات بخور یکم گرسنگی بد بود برای منِ شکمو.
مامان رامان مامان رامان ۳ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی
پارت آخر
بعد از بخیه توی لیبر تنها بودم دوبار خودم پسرمو شیر دادم فقط چون تبم رفت بالا ساعت ۹ رفتم بخش حتی ی جا پسرم گریه کرد دیدم کسی نمیاد خودم پاشدم ی هو پرستار اومد کلی داد زد سرم که چرا تنها پاشدی اگر سرت گیج میرفت چی درصورتی که خیلی حالم خوب بود تااینکه منو بردن بخش مامانمم اومد از ذوق نمیتونستم درازبکشم قشنگ اومدم بخش دوساعت بود نشسته بودم ولی اونایی که سزارین بودن حالشون بد بود مامانشون شیاف میزد براشون با همراه میرفتن سرویس نمیتونستن بچه رو شیر بدن ولی من خیلی حالم خوب بود زایمانم سخت بود ولی انگار بعدش خیلی راحت تر بودم صبحشم مرخصم کردن خونم اومدم فقط سه روز اول یکم زیاد مینشستم نمیتونستم قشنگ بلند شم وگرنه درد بخصوصی نداشتم که سوزش بخیه و اینا داشته باشم .اصلا دلم نمیخواد به روز زایمانم فکر کنم چون واقعا سخت بود زایمانم ولی وقتی پسرمو میبینم یادم میره از بس که شیرینه ایشالا هرکی آرزو داره دامنش سبز بشه خیلی حس قشنگی داره خیلی🥺
مامان بچه قشنگمون💞 مامان بچه قشنگمون💞 ۴ ماهگی
#پارت_چهار_زایمان
بیدار که شدم توی ریکاوری بودم اما نمیدونستم ساعت چنده دیگه یکم گیج بودم.. پرستار بهم گفت برات مسکن و شیاف زدیم. من کمی درد مثل پریود زیر شکمم حس میکردم که قابل تحمل بود. چند دیقه‌ای خوابیدم تا اینکه اومدن ببرنم بخش، بردنم اتاقم،کارامو انجام دادن و گذاشتنم رو تخت و رفتن. تازه حواسم داشت جمع میشد، حواسم‌رفت به پاهام که گزگز میکردن و نمیتونستم تکونشون بدم. بچمو هم اوردن.. حالا خیالم راحت بود که بالاخره گذروندم..
از فشارهای رحمی باید بگم که درد داشت ولی کوتاه بود، برای من شاید روز اول تا وقتی که بی حسی پاهام بود ۵_۶باری اومدن فشار دادن...از اولین راه رفتنم باید بگم که سخت بود، من اون لحظه هم درد زیر شکمی داشتم هم یه حس سوزش خیلی بد سر بخیم، با مصیب دو تاقدم برداشتم، وقتی دیدن اذیتم برام شیاف و مخدر زدن که چند دیقه بعدش آروم شدم.
راجب پمپ درد هم میخواستم بگیرم، همسرم هم رفته بود پذیرش کاراشو انجام بده اما آنقدر زایمان من سریع اتفاق افتاد ک بهم نرسید و دکتر هم گفت لازم نیست اصلا.
این بود تجربه‌ی اون روزم:)
مامان محمد مامان محمد ۴ ماهگی
پارت ۴زایمان طبیعی
جفت که اومد بیرون چون من پلاکت خونم یکم پایین بود بخاطر بارداری خونریزی داشتم سخت جلوشو میگرفتن و چون برش زیاد زده بودن بخیه زیاد خوردم خیلی خوب برام بخیه زد دکترم خدا خیرش بده ولی سخت ترین قسمتش به نظر من بخیه و آمپول فشار بود
بی حسی میزنن موقع زدن بخیه ولی بعدش من کلی درد داشتم تا یک هفته حتی نمیتونستم بشینم خیلی خیلی برام سخت بود انقدر سخت که من درد زایمانم به کل یادم رفته بود و فقط از درد بخیه ها میگم، درکل بخوام بگم اگه بخیه رو فاکتور بگیرم زایمانم خیلی خوب بود راضی بودم ازش و به خودمو امثال خودم که خانم هستن میبالم که انقدر قوی هستیم و دعا میکنم همه چشم انتظار ها این درد سخت و در عین حال به شدت شیرین رو تجربه کنن، درد زایمان در مقابل درد چشم انتظاری خیلی خیلی ناچیزه
نکات کوچیکی که شاید براتون سوال باشه پسر من ۳۳۰۰وزنش بود تو ۳۹هفته ۵روز دردم گرفت و بخاطر ورزشا پروسه زایمانم چهار پنج ساعت بیشتر نکشید خوده دکترای اونجا هم خیلی راضی بودن از زایمانم چون خانومایی اونجا بودن که بچه دوم سومشون بود ولی از شب های قبلش تو بیمارستان بستری بودن ولی من شکم اولی بودم و تو ۴،۵ساعت زاییدم
پسرم ساعت ۱۱:۱۰ظهر در روز ۱۴مرداد به دنیا اومد🩵🥹
مامان فندق مامان فندق ۳ ماهگی
پارت ۱
سلام مامانای منتظر نینی🥹❤️
من اومدم تجربه زایمانمو بزارم ...به امید اینکه کمکی کنه تا استرس و نگرانی هاتون کمتر بشه ..😬🫡
.............
خب از اول اوش بخوام بگم....
اولین معاینه تحریکی رو ۳۸ هفته و ۱ روز انجام دادم روز سه شنبه هفته پیش انجام دادم....
اولش خودم ۱ و نیم بودم که با معاینه رسیدم به ۲ سانت
معاینه تحریکی بعدی روز یکشنبه همین هفته بود که خودم ۲ سانت بودم و یا معاینه شدم ۲ و نیم ۳ سانت ....
من کلا مدلم جوری یود که درد هارو کامل حس میکردم و تشخیص درد زایمان برام سخت بود...
بعد معاینه اول ۱ روز درد داشتم کمر درد و درد زیر شکم داشتم که می‌گرفت و ول می‌کرد و قابل تحمل بود
بعد معاینه دوم درد هام شدید تر بود و کمر دردش خیلیی بیشتر به چشم می‌اومد و درد اون زیاد بود برام....
خب یکشنبه بعد معاینه تحریکی ....من ۱ ساعت کلاس ورزش داشتم که ورزش کردم ...بعدش رفتم یکم‌پیاده روی و بعدش رفتم خونه و استراحت کردم فقط، چون درد داشتم....درد هام تقریبا هر ۱۰ دقیقه اینا بود ...