۱۱ پاسخ

کجاست مرد با درکو شعور نشونم بده

اینکه انتظار داری شوهرت بفهمه عجیبه!!
من هیچ انتظاری ازش ندارم

وای خدا عجبا

مردا بفکر شکم خودشونن

وای برعکس شوهره من، اگ بچه ی چیزیش بشه میگ باید همه چی ول کنی فقط بچسبی ب بچت ومنم همیشه بااین رفتارش مشکل دارم

خب بنده خدا شام بهش میدادی بعد کار از کولش میکشیدی

چی بگم والا مردها متفاوتن نسبت به زن ها خیلی نباید انتظار داشت مثل ما مضطرب بشن استرس بگیرن و فکر کن،بنظرم حرفت رو بهش درکمال ارامش میگفتی هم اونو توجیح میکردی هم خودت تخلیه میشدی،البته که حرکتش فول بوده
همسرم نقطه مقابل همسر شماس استرس میگیره بغض میکنه برا مریضی بچه گریه میکنه،مرخصی میگیره کمک من باشه خلاصه رفتار ادما متفاوته اعصاب خودتو خورد نکن که با آرامش بع بچه برسی

عزیزم اون حسی که ما داریم به بچمون مردا ندارن مردا فقط به فکر شکم و زیر شکمشون هستن تمام

شوهر من از گاوم گاو تره همین امشب بهش گفتم انشالله بری زیر تریلری هجده چرخ 😑

عزیزم منم مثل تو بودم انتظار داشتم از شوهرم دیگه واقعا داشتم روانی میشدم از کاراش ولی از وقتی با مشاور حرف میزنم حالم یکم بهتر شده مردا خانوم هارو راجب ب بعضی بلکه خیلی چیزا درک نمیکنند دغدغه ما زنارو نمیفهمن دارو تب بر بده پا شویه کن بلکه بهتر شد

عزیزم مردا فکرای ما رو نمیکنن
اونا بنظرشون رفتار شون خوبه
پیاز بذار کف پای بچه
اگه حنا داری خمیر کن بزن به دلش ۱۰ دقیقه موند تمیز کن جاش زود تب میاره پایین
سیب درختی بدش سوره نور هم بخون

سوال های مرتبط

مامان پناه مامان پناه ۱۷ ماهگی
سلام خانوما صبحتون بخیر
بیاین درد و دل کنیم من صبح پناه وزن کردم ۷۹۰۰بود انقدر ناراحت و عصبی شدم چند روزه زیر ۸نیومده بود من نمیدونم این ۷طلسم داره چرا این نمیشکنه الان میشه دوسالش تازه میشه ۸طلسم ۸رو نمیشکونه هرچی تلاش میکنم ن وزنشو میره بالا ن حداقل بگم لاغره میره تو قدش قدشم بلند نیست دیروز دونفر دیدم دوتا بچه داشتن دختره تپل بود مادره لاغره انگار ن انگار زایید همسن پناهم بودن شاید کمتر من هرچی تلاش میکنم پناه چاق تر شه یا پرتر شه نمیشه هرچی تلاش میکنم خودم لاغر شم نمیشم من از صبح تا شب هیچی نمیخورم باز چاقم با اینکه قبل بارداری شبیه چوب بودم ولی باز تو بچگی چاق بودم مث اون بچه نمیفهمم خدا با من مشکل داره چیه درک نمیکنم خب مشکل داری با من چرا بچه دادی بخوای منو عصبی و روانی کنی اگ مشکل اصلیت با منه من پنج بار تصادف کردم از پله افتادم هزاران بلا سرم اومد حتی تو حادثه ای ب مرحله ای رسیدم ک تو چندتا تاپیک قبلی گفتم روحم داشت جدا میشد دیدم خب میکشتی انقدر از من بدت میومد مشکل داشتی درک نمیکنم خسته ام میگم میسپارم ب خدا وزنش تغییری نمیکنه
ببخشید اگ زیاد شد🙂