۱۷ پاسخ

آره من بودم حتما میگفتم بهش،هم ناراحت بودنمو

به نظرم اجازه نده اون دختر نزدیک دختر شمابشه شاید بیش فعالی داره یا آگاهی در مورد روابط خیلی خطرناکه شما موعظف هستید آدمای سمی رو از نزدیک بچتون حذف کنید حتی اگر اون یه دختر 7ساله باشه

کار بلد بوده بی ادب
که فورا خواسته جیم شه
دیگه راهش نده
بنده خدا بچه ت فک کرده واقعا بازیه واسه همین گریه کرده

بایدبااخم وجدی بهش تذکرمیدادی وبهشم میگفتی دیگه بازی نمبکنی بادخترم تمومه

ب نظر من نگو
فقط ازین ب بعد بیشتر حواست باشه
الان بگی ناراحتی پیش میاد باورم نمیکنن
خوب نیست تو همسایگی

یاخدا خوب شد زود رسیدی حتما به مامانش بگو

نباید اصلا رو بدی بهشون که بازم بیان و تنهاشون بزارید حالا اینبار گذشت دفعات بعد بهانه بیارید راه ندید اگه بچتون تنهاس ببرید پارک خانه بازی نه بچتونو خونه همسایه بفرستید نه بچه همسایه رو راه بدید من بچم پسره خیلی حساسم شما که دختر دارید

عزیزم کلا نذار بچت با بچه بزرگتر از خودش همبازی بشه و طولانی مدت کنارهم باشن

عصابم خورد شد خدا لعنتش کنه دیگه تو خونت راش نده دختره بیشعور رو سرش داد میزنی می‌انداختیش بیرون بی ادبه بی تربیتو

ببین گلم به بهونه پوشک اینا اون قسمت دختر تو چک کن یه وقت زخم نشده باشه
و باز بزرگتر هیچوقت تنها نذار واقعا دوره زدی شده
اگر شک داری ببر دکتر زنان چک کنن

حتما بگو به مامانش .یعنی شورتشم درآورده بود؟

دخترت اگه قشنگ صحبت میکنه متوجه هست بهش باید از قبل توضیح میدادی اونجا جای خصوصیه کسی نمیتونه ببینه نه دست بزنه .من از دوسالگی تقریبا بهش میگم چون این اتفاق بین بچه ها ممکنه میافته

عزیزم دختره براخودش خانمه دیگه مطمعنم خودش به دخترتون گفته شلوار دربیاره که امپول بزنه دختره 3ساله چی میفهمه که شلوار باید دربیاره باید به مامان‌ش توضیح بدی کا مراقب دخترش باشه نمیخوام قضاوت کنم ولی دختره حتما یه چیزی توی اتاق مامان باباش دیده

آره بگو حتما بعدشم کم کم دیگ نزار بیاد پیشش وقتی هم میاد جلو چشت باشه حداقل🤦چ چیزایی آدم میشنوه بچه هف ساله بسم الله اونوق خواهر من میگه دیگ زیادی میچسبی ب‌بچه راحتش بزار والا منم همش استرس اینو دارم بچه سمت هر کی ک میره خیالم راحت نیس همش ی چشمم بهشه

حتما بگو ک بیشتر مواظب بچش باشه تا با کسی دیگه ازاین بازیا نکنه ،بچن وکنجکاوی جنسی دارن

هفت سال کم نیست حتما با مادرش در جریان بذار

چند سالشه بود دختره

سوال های مرتبط

مامان دریا و ملینا مامان دریا و ملینا ۲ ماهگی
زایمان دوم ملینا جونم
شب شوهرم اومد خونه شکمم سفت میشد و درد خفیف دیگ تحمل کردم تا صبح ۱۶ام بود بهداشت نوبت داشتم رفتم سریع نامه داد برا بیمارستان
بعدرفتیم بیمارستان نوار قلب گرفت گفت خوبه دردات کمه معاینه کرد گفت ی سانت بازی دستش خیس شده بود گفت باید تست کیسه آب بدی تا مطمئن بشیم دیگ تست انجام داد مثبت شد و بستری شدم تک و تنها دریا هم پیش باباش شوهرم زنگ زد کسی نیاد گفتم خب برو وسایلارو بیار منو بستری کردن خودمم امضا کردم رفتم تو اتاق به خدمه اونجا گفتم شوهرم اومد وسایلارو بیار دیگ تلفنی به همه گفتم بستری شدم هم مامانم اینا هم مادرشوهرم اینا دیگه اومدن دستگاه نوار قلب گذاشتن و معاینه و اینا آمپول فشار ۵بار زدن و من اصلا هیچ دردی نداشتم بچه دنیا نمیومد ساعت ۱۲شب ماما گفت دکتر گفته تا ۶صبح باید دنیا بیاری نتونی میبرن سزارین بگو شوهرت بیاد امضا کنه شوهرمم اومد رضایت داد و تنهایی هزار بلا سرم اوردن همش دستگاه نوار قلب میزاشتن منم کمردرد هی به پهلو میشدم خیلی اذیت شدم دیگ گفتن سزارین منم گفتم عذابم ندین الان ببرید گفت ن نمیشه باید طییعی بیاری یکی دوبار سونو کردن بعد نزدیک اذان صبح ماما دیگ اومد ک تف بهش لعنت بهش اینقدر بدمعاینه کردن چندبار پشت هم گفت کیسه ابشو پاره کنیم با تیغ میبرد تو واژنم انگشتاشو منم فقط جیغ میزدم بعدش دیگ گفتم بسهه هوار هوار میکردم بخدا اینقدر اذیتم کردن ی ماما دیگ اومد اون با ی میله پلاستیکی کیسه ابو پاره کرد ی عالمه اب داغ ازم ریخت و دستش تو واژن بود ک دکتر صدا زد دکتر اومد دوتا دست رف ک تشخیص دادن ک دستش زیر سرشه گفتن یا دستشه یا بند ناف ک در هرصورت طبیعی نمیشه اماده ام کردن برا سزارین ساعت ۴ صبح بود لباس پوشوندن و سوند وصل کردن
مامان مهیار مامان مهیار ۳ سالگی
خانما یه مشورت میخام ازتون
پایین خونه مادرشوهرم اینا یه زن و شوهر افغان اومدن جدیدا اجاره کردن که یه دختر تقریبا دوساله دارن (شوهره چندساله اینجاست کارگره میشناسیمش)آدمای خوبی هم هستن
پسرم چندبار داخل کوچه مون با دخترشون بازی کرده
امروز من خونه مادرشوهرم داشتم نهار درست میکردم یه لحظه پسرم از پله ها رفت پایین و رفت خونشون من خواستم برم بیارمش چندبار صداش کردم دیدم خانمه میگه بزار باشه بازی کنه گفتم اذیتتون میکنه گفت نه کاری نداره داره بازی میکنه
من تقریبا یه ربع صبر کردم بعد رفتم دنبالش بیارمش دیدم مامانش یه پفک بزرگ باز کرده جلوشون گذاشته پسرم با چه حرص و ولعی داره پفک میخوره(من زیاد چیپس و پفک به پسرم نمیدم مخصوصا نزدیک ناهار)خودشم داشته داخل حمام لباس میشسته
خونشون تقریبا تمیز بود ولی من متاسفانه خیلی بددلم نمیدونم چرا از اون شرایط خوشم نیومد
پسرمو بسختی راضیش کردم بیارم خونه خانمه خیلی مهربون بود به پسرم گفت حالا یه بوس به خاله بده برو خودش صورت پسرمو بوسید
خلاصه من پسرمو آوردم بالا چون پفک زیاد خورده بود اصلا نهار نخورد ..اینم بگم این بنده خداها اصلا غذا درست نمیکنن یعنی من اصلا ندیدم فقط چیپس و پفک‌و کیک و کلوچه مغازه رو میخرن
پسرم بعد نهار باز میخاست بره خونشون من بلند گفتم پس خونه نرو فقط تو حیاط با نینی بازی کن فکر کنم از اینکه گفتم خونه نرو خانمه یه کوچولو ناراحت شد
حالا سوالم اینه شما جای من بودین میزاشتین بچتون بره خونشون باهاشون بازی کنه یا نه؟؟
اینم بگم دختره اینقدر خوشگل و بامزست که همه ازش خوششون میاد و باهاش بازی میکنن
فقط بگین من اجازه بدم پسرم بره یا نه
چون اینا تازه اومدن فعلا هم هستن دوست ندارم پسرم عادت کنه
اصلا خیلی درگیرم نمیدونم چیکار کنم
مامان باران و بهار مامان باران و بهار ۳ سالگی