5پارت
خونمون بابلم بود تو سن14رفتم خونمون حداشد از خونه مامانم اسن دفعه خونم باخونه باباش یه جا بود تو یه اتاق ک همه اشپزخونم بود هم اتاقم هم مهملن خونم خلاصه یه اتاق همه چیزم بود سرویس بهداشتی هم پاین بود خونه من بالا بود واسه حمام یا دسشویی باید میرفتم پاین خونشون

۲ پاسخ

مامان محمد بلوچی

درخواست بده عزیزم دوس شم باهم

مقالات مرتبط

دمای مناسب اتاق خواب نوزاد
دمای مناسب اتاق خواب نوزاد در زمستان و تابستان
برنامه روزانه کودک یک ساله
برنامه روزانه کودک یک ساله شامل برنامه خواب، غذا، بازی و س...
رفتار خودخواهانه کودکان
علت رفتار خودخواهانه کودکان و برخورد مناسب با آن
درجه حرارت مناسب اتاق برای خوابیدن نوزاد
درجه حرارت مناسب اتاق برای خوابیدن نوزاد را چگونه تنظیم کن...

سوال های مرتبط

مامان ماهلین مامان ماهلین ۱۴ ماهگی
عصر رفتم دندون پزشکی دخترمو بردم خونه مامانم
قرار بود شب باباش بره دنبالش ولی چون بچم خواب بود باز صبح باید میبردمش خونه مامانم( چون شاغلم ) مامانم گفت بزار همین جا بخوابه بچه گناه داره
دارم از دلتنگیش خفه میشم
دخترم داره بزرگ میشه و من یا سر کارم یا مشغول کارای روزمره 😭😭😭
خدا همه بچه هارو واسه پدر مادراشون نگه داره
مشاهده ۷ پاسخ دیگر
مامان دلوین 🧸 مامان دلوین 🧸 ۱۲ ماهگی
مامانم امروز به دخترم ک یازده ماهشه،قرمه سبزی داده بود،بعد خیار هم خورده بود یکم ،
یه عالمه،باد شکم گرفته ،دسشویی ام کرد 🥲
سردیش شده چیکار کنم؟؟
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان توت فر🍓نگی🤱 مامان توت فر🍓نگی🤱 ۱۲ ماهگی
خانما چوب شور مجاز بدم به دخترم ؟؟
باباش خواب تو پذیرایی هم کولر بود خیلی سرد بود اوردمش توی اتاق
شوهرم چمدون درآورد از دیروز بازی دخترم شده دوتا چمدون فقط نگاه کن چطور شده 😐😂❤️
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان پسرم مامان پسرم ۱۱ ماهگی
امشب بچم پیش مامانم بود تو اتاق من تو حال بودم یهو بچم افتاد گریه کرد شدید از لثه ش خون اومد خیلی گریه کرد هنوز یادش میوفتم دلم یه جوری میشه به نظرتون اشکال نداره؟تاحالا اینجوری گریه نکرده بود
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان آیلار مامان آیلار ۱۳ ماهگی
سلام خانما کی بیداره امروز من خوابیده بودم چون دخترم نمیخابع شبا صبح میخابیم پدر شوهرم اومد خونمون بعدش خواهرش که میشه عمه شوهرم اومده بود خونه اونا بعد چند دقیقه اومد خونه ما همین نشست گفت من برم اتاق خواب ببینم کمد دیواری زدیم پارسال زدیم بعد راه افتاد خونه ماهم بهم ریخته بود اعصابم خورد شد بعد اومد اصلا به کند دیواری نگا نکرد زیاد اونجا هوایی که شلوغ بود پیش اونا بود مثلا لباس های دخترم تو سام کمدش ... بعد شوهرم الان میگه خونه ببین دعا اینا نزاشته باشه. اسفند اینا بریز منم کلا وسیله دخترم تو مارتن همش زیر همه چی کنم برم همه چیز بریزم اینور بگردم بعد اینم دخترم از ظهر تو خونمون همش گریه می‌کنه جیغ میزنع. آروم نمیشه ولی خونه پدر شوهرم آرومه🙄🙄
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان آیهان مامان آیهان ۱۳ ماهگی
مامانا من بچم قبلا رفلاکس شدید داشت سه چهار ماهی بود خوب شده بود و خبری از رفلاکس نبود
دو سه روزه یه دفعه یه ذره بالا میاره
از چیه
کسی تجربه داره
مامان شاهان مامان شاهان ۱۱ ماهگی
سلام عزیزان تولد پسر بزرگم بود تو این اوضاع بد کشورمان براش تولد نگرفتم که‌ بگم کسی بیاد خودمون چهارتایی تو خونمون یادگاری تولد گرفتیم خیلی بهتر از وقتی که هر سال مهمون دعوت میکنم بود حالا شوهرم میگه واسه شاهان هم مرداد ماه همین کار بکنیم کسی دعوت نکنیم خودمون تو خونه تولد بگیریم شام بریم بیرون آتلیه هم چند تا عکس بندازیم نظر شما چیه ؟؟
مشاهده ۲۴ پاسخ دیگر
مامان نیک 🩵 مامان نیک 🩵 ۱۲ ماهگی
برش‌هایی_از_زمان_برای_فرزندم:

بعد از تقریبا یه ماه بابایی رو دیدم. انگار صد سال ندیده بودمش.
حالم زیاد خوب نبود، ولی حس های قشنگی رو تجربه میکردیم.
وقتی رفتیم سونوگرافی بهمون گفتن یه دختر کوچولو تو راه داریم. همه جای خونه تصورت میکردیم. با بابا راجع بهت حرف میزدیم و رویا میبافتیم.
-اسمشو بذاریم دیلا؟
+لیا هم قشنگه.
-به نظرت شبیه کی میشه؟
+شبیه تو باشه.
همه ی هوش و حواسمون پرت بود، پرتِ تو، پرتِ بودنِ تو.
وقت سونوی آنومالی شده بود. بزرگترین استرس اون روزای من بین اون همه حس شیرین.
ولی بازم لطف خدا شامل حالمون شد و همه چی خوب بود. سالم سالم بودی. خدایا شکرت.
همه منتظر خبرهای خوب بودن.
به همه زنگ زدیم: «نگران نباشید، همه چی خوبه، سونو عالی بود، بچه سالمه. فقط یه چیزی… باید دنبال اسم پسر باشیم…»
چه روزایی بود. خوشحالم که دارمت آبنبات من.
یه چیزی بگم بین خودمون بمونه، گاهی دلم برای لیا بودنت هم تنگ میشه مامان🫠
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان ال آی مامان ال آی ۱۲ ماهگی
خانما من از اسفند میرم سرکار دخترم چهاردست و پا میره،از سرکار که میرسم خونه دلم میخواد یه ساعت بغلش کنم ولی اصلا نمیمونه بغلم کلا به فکر بازیه یه جا نمیمونه،همش دلم تنگشه،قبلا که راه نیوفتاده بود کلا بغلم بود ،کاری هم میخواستم انجام بدم تو بغلم میگرفتمش کارمو انجام میدادم،حس میکنم دور شدم از بچم😔
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان گل پسرها و بانو مامان گل پسرها و بانو ۱۳ ماهگی
خب بیامم اینقدر همه تاپیک گذاشتین از 13بدرتون منم بگم ما دیروز و نرفتیم بیرون چون پریروز بیرون بودیم خسته بودیم دیگه دیروز خونه هارا یه سرو سامونی دادم و تمیز کاری تا 5عصر
ابجیم زنگ. زد شام دعوتمون کرد رفتیم اونجا اقای همسر گفت هنوز زوده بریم یکم خونه این یکی ابجیت بعد بریم گفتم باشه رفتیم اونجا تبجیم مغتزه لباس فروشی داره از تو مغازه امد داخل مغازش یه در تو خونه داره نگو محمد سدرا و دختر کوچیک اون که همسن پسر منه رفتن تو مغازه چند ثانیه از رفتنشون نگذشته بود که صدای گوروم امد دوییدیم دیدیم شیشه در مغازه ریخته رو بچها پسر من یکم اینور تر بود دختر ابجیم داخل شیشه ها خلاصه خدا رحم کرد یه چیشه بزرگ خودره بود زیر چشمه پسر منم و چند جا دستش بریده بود و پاش بریده بود دختر ابجیمم دستاشو پاهاش بریده بودن
ادامش تو کامنتا
مشاهده ۸ پاسخ دیگر
مامان قلب مادر مامان قلب مادر ۱۲ ماهگی
امروز فرنی موز درست کردم اصلا نخورد

مثلا ناهار بود تائه بااینکه چیز سبکی بود
خیلی بد غذاست اصلا غذا دوست نداره
پدرم در میاد تا یه قاشق بخوره
همه چیزم با آب دوست داره بخوره
مامان حسن مامان حسن ۱۶ ماهگی
سلام خانومای گل یه سوال داشتم من یه دو روزی میشه که پام رو عمل کردم ار خونه تکونی افتادم پام شکست و ربات پام هم پاره شده بود
واسم دعا کنید که بتونم مثله قبل راه برم بچم رو بغل کنم
سوال این بود توی اتاق عمل بهم اکسیژن بیهوشی زدن گفتن تا ۲۴ساعا شیر ندید بچه رو یا فوقش تا ۱۲ ساعت من اول هر چی شیر داشتم دوشیدم و دور انداختم ولی هنوز ۱۲ ساعت نشده بود که از بس گریه و جیغ و داد بهش شیر دادم
به نظرتون ضرری واسه پسرم داره آسیبی بهش میرسه؟
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان ثنا مامان ثنا ۱۵ ماهگی
مامانا دخترم چسب قطره ای پیدا کرده بود تو خونه برده بود دهنش مامانم زود گرفتش الان اینجاش چسب ریخته چه جوری پاکش کنم
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان دوستمون💕 مامان دوستمون💕 ۱۰ ماهگی
تقریباً ۲۰ روزی میشه خونه مامانمینا هستیم
امروز یه دو ساعتی دخترم پیش بابام و باباش تنها موند منو مامانم رفتیم بازار وقتی برگشتم بردمش حمام و بعدش خوابوندمش
یه کافی درست کردم و وقتی خواستم استراحت کنم یهو با خودم گفتم چقدر دنیا عجیبه ۲۰ سال تو این اتاق قد کشیدم و بزرگ شدم و امن ترین جای جهان برام بود یه روزی خودم دختر کوچولو این اتاق بودم و الان دختر خودم شده صاحب این اتاق 😅
و جالبیش اینجاست ۴ ساله که تو این خونه زندگی نمیکنم ولی مامان بابام عین زمانی که خودم بودم از این اتاق مراقبت میکنن و حتی دکورشم تغییر ندادن هنوزم نقاشیها و شعرام و کاردستی هام چسبیده به کنج کمد
هر وقت میام شمال لحظه ای که وارد این اتاق میشم هنوزم دوران خوش خانه پدری رو استشمام میکنم🥰
مشاهده ۱۵ پاسخ دیگر
مامان محمدمهدی مامان محمدمهدی ۱۲ ماهگی
مامانا تو اسهال پسرم یه زره خون بود باز ببرم دکتر ک
مشاهده ۲ پاسخ دیگر