مامانا من با خواهرشوهرم همسایه دیوار ب دیواریم. دخترم چشم باز میکنه میخواد بره اونجا تا آخر شب ی سر داره نق میزنه
بخدا همش استرس دارم از دستش میشینم گریه میکنم
نمیخوام بره زیاد چون مزاحمت ایجاد میکنه براشون
خودم هم باشم دوست ندارم بچه کسی صبح زود یا ظهر وقت استراحت بیاد خونم
چکار کنم بنظرتون

تو خونه براش جذابیت ایجاد کن عمرا اگه بره. با رنگ انگشتی بازی کنید. با ماسه. خمیر بازی...

منم با عمه همسرم تو یه ساختمون طبقه بالامون هستن قبلا خیلی بهونه میگرفت بره ولی سرگرمش میکنم بعدازظهر هاهم میبرمش خونه مامانم تا باهم بیایم خونه

از خواهرشوهرتم میتونی کمک بگیری بگو نمیخام عادت کنه شاید اصن شما نبودین بهونه شمارو همش بگیره. بگو هرچقد در زد درو باز نکنین من بگم نیستن یاخوابن. ولی درکل سعی کن تو خونه مشغولش کنی تا دیگه اونجا از ذهنش بیفته.

دقیقا مشکل تو رو منم دارم
منتها من با مادرشوهر دیوار به دیوارم
الان ۸ الی ۹ روزه نزاشتم بره
اگه باباش یا خودم رفتیم اونم بردیم ولی تنها دیگه نزاشتم
همش سرگرم کن خوراکی بده بگو نیستن
خابن
منم خیلی اذیتم چاره‌ای نیست

خودت سرگرمش کن ببر پارکی جایی گریه کرد بگو مریض شدن آمپول زدن میخان بخابن

منم همچین مشکلی رو دارم میخام بدم خونمونو مستجر برم یه جا دیگه بشینم گفتم اینجا پله ها زیاده اذیت میشم میخام برم سمت مامانم

چند روز تو خونه سرگرمش کن دگه عادت می‌کنه بمونه