خیلی حالم بده نمیدونم باید چیکار کنم حس کنم دارم دیوونه میشم...مریضی مادر شوهرم بستری بودنش تو آی سی یو...به دنیا اومدن پسرم تو بدترین شرایط بستری خودم...درد زایمان طبیعی و ایست قلبی شدنم...اومدم خونه هیچ استراحتی نداشتم...فوت خواهر شوهرم اونم یهوویی...رفتن تو مراسم با کلی بخیه و درد ودوری از بچه ام که تو مراسم نباشه....نمیتونستم راه برم یا بشینم همش دولا دولا بودم همین الانم بیشتر وقتها همینم....بعدش فوت مادر شوهرم تو فاصله ی دو سه روز با خواهر شوهرم‌... خوابیدن کار کارخونه همسرم تا همین هفته ی پیش...هم به خاطر مراسمها هم به خاطر جنگ....از یه طرف درد شدید خیلی شدید واژن که نمیشه بشینم یه جوری صدای ترق ترق میده هرکار میکنم موقع خواب نشستن یا جا به جایی...رفتم دکتر گفت غضروف واژن در رفته دارو داد که غضروف سازی بشه هنوز هیچ خبری نیست همچنان درد میکشم و اذیتم ...دکتر گفت سر زایمان خیلی بهت فشار اوردن و معلوم نیست کی خوب بشه....خسته شدم مغزم نمیکشه دیگه....برام دعا کنید مثل همیشه که دعام کردین مامانهای عزیز خیلی نیاز دارم....

۱۷ پاسخ

حالا چرا با اون وضعت رفتی مراسم خواهرشوهرتو؟

انشالله زوده زود حاله جسمت خوب بشه ک بتونی حاله روحتو خودت خوب کنی عزیزم

الهی. چه سخت. انشالله سلامت باشی

همه مشکل دارن عزیزم توهم برام دعا کن 😔

خدا بنده هاشو ناامید نمیکنه تمام امیدت ب خودش باشه

فداتشم عزیزممم واقعا خیلی سخته مطمئن باش ریگه کم کم روبه راه میشی فقط اگه یکی باشه بهتون برسه یکم استراحت کنید نثلن ۱۰ و ۱۵ روزی استراحت کنید یکی کلن بهتون برسه پا نسید انگار زائو هستید تا استخوان ها خودشو پیدا کنه

من یادمه زایماتت عزیزم چقد اذیتت کردن بیمارستان خدا لعنتشون کنه

سلام عزیزم
خدا رفتگانت رو بیامرزه 🙏🏽
برای درد واژنت برو متخخص حاذق بالاخره برای هر دردی درمانی هست با چند تا متخصص زنان مشورت کن
برات روزها و ساعات خوشی رو آرزو میکنم
انشالا همیشه خوش باشی

عزززززززیزم
یه مامان قوی هستی
هه اینارو گذروندی
الاااااهی که دلت شاد باشه

خداییی شما خیلی سختی کشیدی دوران پر از استرسی داشتی انشالله که هر چی زودتر سلامتیت برگرده قوی باش بچه ها به امید مادرشونن
خدا باهاته

بگردم چي كشيدي🥲🥲خدا بهت ارامش ميده عزبزم مطمعن باش❤️چون ميگذرد غمي نيس

چ سخت الهی🥺
ایشالله از این ب بعد فقط راحتی و خوشی تو زندگیت باشه عزیزم

انشالله خدا کمکت کنه علجزیزم

خدا صبرت بده واقعا

بعداز سختی آسانی هست توکلت به بالا سری باشه 💗

بگردم🥺

وای عزیزم خیلی سخته واقعا خیلی قوی هستی
ان شاءالله خدا بهت توان بده و سلامتی

سوال های مرتبط

مامان پناه مامان پناه ۲ ماهگی
#پارت5
ماما هر چند دقیقه میومدم و ازم سر میزد. صب ساعت 7صبحانه اوردن من درد داشتم نمیتونستم صبحانه بخورم ماما اومد گفت چرا صبحانه نمیخوری گفتم درد دارم نمیتونم بخورم میگفت صبحانتو بخور تو هنوز میخای زایمان کنی باید انرژی داشته باشی به پرستار گفت برام یه لیوان چایی بیاره. هر طور شد چند لقمه غذا خوردم به زور
بعد صبحانه اومد و معاینم کرد گفت دهانه رحمت خیلی نرمه خوبه منم که از وقتی بستری شدم همش روی تخت دراز بودم و نمیتونستم هیچ کاری انجام بدم
کم کم دردام بیشتر بیشتر شد جوری که وقتی رفتم دستشویی درد گرفتم نمیتونستم راست بشینم وقتی از دستشویی اومدم بیرون وقتی درد گرفتم کمرمو خم کردم نمیتونستم راست کنم انگار کمرم شکسته بود
بچه هم هی زور میزد و به مقعدم فشار میومد جوری که همش فکر میکردم مدفوع دارم اصلا دست خودم نبود. ماماعه گفت بیا کمکت کنم تا بتونی ده دقیقه دیکه بری اتاق زایمان من میگفتم نمیتونم دیگه تحمل درد ندارم و اون میگفت بیا کمک کنم. من قبول کردم با دستش دهانه رحمم رو باز کردو گفت هر وقت دردت گرفت زور بزن چندتا زور که زدم دیدم یه چبزی اومد بیرون سر بچه بود گفتم اومد اومد😂😂 ساعت 11صبح رفتم اتاق زایمان
من از ساعت3صبح که بستری شدم تا ساعت 11طول کشید تا فول بشم
خلاصه رفتم اتاق زایمان و روز صندلی دراز کشیدم
مامان نیکان ،قند من مامان نیکان ،قند من ۲ ماهگی
سلام خانوما خیلی حال روحیم بده خیلی جوری که دارم خفه میشم تنها که میشم فقط اشک میریزم و در مورد این موضوع تا الان با کسی صحبت نکردم
روزای آخر بارداری حس میکردم تو مقعدم یکم گوشت اضافی خیلی کم هست که یهویی ناپدید می‌شد و فک میکردم عادیع زایمان کنم خوب میشه مثل دردهای دیگه
تا اینکه زایمان کردم و دیگر بچه شدم و خونه مامانم بودم تا چند وقت ،،
اصلا انگار از یادم رفته بود تا اینکه یهویی به فکر افتادم که خدایا این چیه تو گوگل سرچ کردم اما انگار امیدوار بودم چیزی نیس خیلی بیخیال تا اینکه دیروز رفتم دکتر زنان بهش گفتم که همچین چیزی حس میکنم اما فک نکنم چیز خاصی باشه چون هیچ درد و علایم دیگه ای ندارم و خیلی امیدوار بودم که چیزی نیس و حالمم خوب بود
تا اینکه گفت معاینه کنم وقتی معاینه کرد گفت بواسیره اما خیلی کوچیکه
منو میگین انگار دنیا رو سرم خراب شد
الآنم که دارم تایپ میکنم فقط اشک میریزم
من از خدا فقط خواستم مادر یک بچه سالم بشم همین
قرار نبود اینجوری بشه که
خدا خیلی نامردی می‌کنه آخه چراااا
می‌دونم درمان نداره اما نمی‌دونم چرا همش دعا میکنم یه راهی جز جراحی باشه
لطفا اگه تجربه شو داشتین یا دوستی آشنایی بوده که بدون جراحی خوب شده باشه بهم بگین حداقل یکم حالم بهتر بشه
هنوز داشتم از مادر شدن لذت می‌بردم واقعا که 😭😭😭😭😭😭😭
و اینم بگم که دکتره فقط بهم شیاف داد که اونم سرچ کردم زده بود درمان نمیکنه