سلام خانوما خیلی حال روحیم بده خیلی جوری که دارم خفه میشم تنها که میشم فقط اشک میریزم و در مورد این موضوع تا الان با کسی صحبت نکردم
روزای آخر بارداری حس میکردم تو مقعدم یکم گوشت اضافی خیلی کم هست که یهویی ناپدید می‌شد و فک میکردم عادیع زایمان کنم خوب میشه مثل دردهای دیگه
تا اینکه زایمان کردم و دیگر بچه شدم و خونه مامانم بودم تا چند وقت ،،
اصلا انگار از یادم رفته بود تا اینکه یهویی به فکر افتادم که خدایا این چیه تو گوگل سرچ کردم اما انگار امیدوار بودم چیزی نیس خیلی بیخیال تا اینکه دیروز رفتم دکتر زنان بهش گفتم که همچین چیزی حس میکنم اما فک نکنم چیز خاصی باشه چون هیچ درد و علایم دیگه ای ندارم و خیلی امیدوار بودم که چیزی نیس و حالمم خوب بود
تا اینکه گفت معاینه کنم وقتی معاینه کرد گفت بواسیره اما خیلی کوچیکه
منو میگین انگار دنیا رو سرم خراب شد
الآنم که دارم تایپ میکنم فقط اشک میریزم
من از خدا فقط خواستم مادر یک بچه سالم بشم همین
قرار نبود اینجوری بشه که
خدا خیلی نامردی می‌کنه آخه چراااا
می‌دونم درمان نداره اما نمی‌دونم چرا همش دعا میکنم یه راهی جز جراحی باشه
لطفا اگه تجربه شو داشتین یا دوستی آشنایی بوده که بدون جراحی خوب شده باشه بهم بگین حداقل یکم حالم بهتر بشه
هنوز داشتم از مادر شدن لذت می‌بردم واقعا که 😭😭😭😭😭😭😭
و اینم بگم که دکتره فقط بهم شیاف داد که اونم سرچ کردم زده بود درمان نمیکنه

۱۷ پاسخ

سلام.عزیزدلم اینقد غصه نداره گلم منم دارم.
اگه بگم‌پارسال یه پولیپ پیش سرطانی برداشتم باورنمیکنی.
امیدوار باش.
من چی بگم ها

اینه عالی هم‌بود زدم‌چند بار بعدش دیگه حوصله نداشتم نزدم ولی خودش رفت

تصویر

الان عکسشا برات میفرستم

منم انگار حس کردم‌لبه های مقعدم باز شده خیلی دیگه اذیت میشدم بعد زایمان خیلی یجوری بود اذیت میشدم رفتم‌متخصص بهم‌یه شیاف داد شب ها استفاده میکردم تا ۱۰‌روز عمبر نسا هم‌دود میکردم‌ک‌عفونت‌نکنم بعدش خوب شد الان انگار ن‌انگار

توی ماه های اخر بارداری زدی درسته؟؟؟

این که غصه خوردن نداره دختر

چندسالته عزیزم؟

عزیزم بواسیر و همورویید که اصلا آنقدر استرس و حال بد ندارن قربونت
فقط باید رعایت کنی ، شیاف و پماد دکتر رو استفاده کن
منم توی هردو بارداری بخاطر یبوست قسمت بیرونی اینجوری شدم . بعد از زایمان بهتر شد
مجدد باردار شدم برگشت
الان هم تا وقتی که فشار میارن به خودم اصلا برنمیگرده

عزیزدلم اخه بواسیر چیه که انقد بخاطرش ناراحتی
همسر من پزشکه میگه با شیاف درمان میشه
سعی کن زور ندی و اگه یبوست داری برطرفش کن
میگه اگه کوچیکه و علائم نداری حتما رفع میشه
چرا الکی غصه میخوری

والا برای منم بعد بارداری شده گریه هم نداره

بنظرم چیزی نیست که بابتش غصه بخوری از هر ده نفر پنج نفر تقریبا این درد رو دارن
شوهر منم داره
فقط گلم تاکید میکنم اصلا ترشی نخور کنار غذا. فلفل تند و سیر و اینا اصلا استفاده نکن

عزیزم اگر خیلی کوچیک باشه فعلا سر میکنی وقتی علائمی و دردی نداری ینی هنوز خیلی بزرگ نیس
بزرگ شد درد داشتی عمل میکنی تمام
دوستم داشت بعد ده سال بزرگ شد عمل کرد
برا بعضیام بزرگ نمیشه

سعی کن هیچوقت شکمت سفت نباشه ، زور نزنی موقع دفع ک سمه براش

عزیزم غصه نداره
من الان ۲ ساله ک بوتسیر دارم و نیاز ب جراحی ام نداره
فقط مورد های حادش جراحی میکنند
اون شاف هم برای اینه ک کنترلش کنه

عزیزم درمانش فقط لیزره

خواهرمنم بعد زایمان بواسیر گرفته موقع مدفوع نباید زور بزنی ک بزنه بیرون

برای زیادی ها پیش میاد من خواهر شوهرم بد ۱۰سال عمل کرد الان مشکلی هم نداره این غصه خوردن نداره ک

سوال های مرتبط

مامان ܩߊ‌ܣـ🌙ـܠࡅ࡙ن🩷 مامان ܩߊ‌ܣـ🌙ـܠࡅ࡙ن🩷 ۱ ماهگی
تجربه زایمان سزارین پارت آخر:
من هم درد طبیعی رو کشیدم هم سزارین با درد راهی اتاق عمل شده بودم و دیگه داشت غیر قابل تحمل میشد دردام آروم ناله میکردم و گفتن بشین رو تخت تا دکتر بیهوشی بیاد آمپول بی‌حسی رو بزنه تو کمرت خدایی کادر اتاق عمل بینظیر بودن از اخلاق و روحیه ای که بهم میدادن خیلی خوب بودن خیلی🥲
گفتن چیزی نیس فقط خودت رو شل کن سرت رو بده پایین که اصلا متوجه نشدم و آمپول رو که زدن بدنم داغ شد و دیگه دردام رفت پاهام سنگین شده بود دکتر رسید و سریع آماده شد و تیغ کشید دردش حس نکردم ولی کشیدنش روی پوستم متوجه شدم ناخودآگاه گفتم آخ که ترسیدن گفتن مگه درد متوجه میشی گفتم ن فقط حس کردم که یه حالت گیجی داشتم فک کردم هنوز دارن شکمم پاره میکنن که میبینم زایمانم تموم شد و بچمو برده بودن زایشگاه و تحویل خانواده ام دادن و من اصلا متوجه نشدم 😐
بعد از عمل و هم تو ریکاوری ماساژ رحمی دادن که ۲مرتبه اش حس نکردم چون بی حس بودم هنوز
و اینکه ۸ ساعت گذشته بود من هیچ دردی نداشتم هنوز و منتظر دردای غیر قابل تحمل بودم که خداروشکر درد زیادی نداشتم راحت بودم ولی برا احتیاط ۲تا شیاف زدم که بی تاثیر نبودن با شیاف ها دیگه خیلی راحت پا میشدم به بچم شیر میدادم وقتی ۱۲ ساعت شده بود
برا راه رفتن هم خیلی راحت پا شدم قدم زدم
همه چی برام خوب و راحت گذشت و خیلی خوشحال بودم که سزارین شدم فقط اینکه سرمو تکون داده بودم و همین شد بلای جونم تا یه هفته درگیرش بودم و مایعات خیلی مصرف میکردم و کاپو می‌خوردم بعد یه هفته خوب شدم خداروشکر
در کل برا من میدونم آدم زایمان طبیعی نبودم که خداروشکر میکنم سزارین شدم ایشالا زایمان های بعدیم هم همینطور راحت و آسون باشه برام...🙏🏻🌱
مامان دیاکو💙 مامان دیاکو💙 ۶ ماهگی
یه چیزی که من کفش کردم😂 و خواستم باهاتون درمیون بزارم اینه که من وقتی حامله بودم خیلی روحیم ضعیف شده بود و با این که زایمان اولم هم طبیعی بود اما همش به خودم تلقین میکردم که من نمیتونم و بیشتر شبا گریه میکردم از این که من نمیتونم درد طبیعی رو تحمل کنم ،خواستم برم سزارین اختیاری اما خانوادم نزاشتن و بنظرشون سزارین وحشتناک بود 😕درحالی که من حسرت اونایی که سزمیشدن و می‌خوردم همش میگفتم خوشبحالشون که درد طبیعی نمیکشن 🥺وقتی تازه دردام شروع شده بود من وحشت کرده بودم و همش گریه میکردم چون میدونستم این دردا قراره چندین برابرشه و آخرم هم روحیه ی ضعیفم کار خودشو کرد و طبیعی نتونستم و سز اجباری شدم ،وقتی زایمان کردم همسایمون که دوتا بچه طبیعی آورده و الان بازم حامله بود اومد و حالشو برام گفت درست مثل من بود همش میگفت طبیعی نمیتونم به دردا فک میکنم وحشت میکنم و...دیروز رفته طبیعی نتو نسته اونم سز اجباری کردن،خواستم بگم اونایی که می‌خوان طبیعی زایمان کنن خیلی باید روی خودتون کار کنید چون زایمان طبیعی روحیه ی خیلی بالایی میخواد
مامان حُـسـیـن‌جانم🤎 مامان حُـسـیـن‌جانم🤎 ۹ ماهگی
سلام مامان خوشگلا 😊
یه موضوعی چند روزه خیلی داره اذیتم می‌کنه 😢
کسی هم ندارم که بتونم باهاش این موضوع رو مطرح کنم همیشه سعی کردم با تاپیک هام حال خوب رو منتقل کنم
اما الان واقعا از شدت فشاری که رومه حالم بده 😢
و عذرخواهی هم میکنم بابت مطرح کردن این موضوع ...

من تصمیمم اینه که حداقل تا ۲ سال بچه دار نشم...
ولی تقریبا ۱۶ روز پیش ...
طی یه اتفاق غیر منتظره یه گلی کاشتیم 😂😂
( خدا لعنتشون کنه با این وسایل جلوگیری ساختنتشون ) 😂
البته بعدش قرص اورژانسی خورذممم
دیروز صبح بیبی چک زدم بعد از یساعت یه هاله افتاد
نمی‌دونم دیگه مثبته یا منفی 😭
حالا از اون روز من استرسی شدم
هی که میگذره من انگار حالم بدتر میشه
توی این مدت دو بار بالا آوردم
که دکتر گفت ویروسه ...
اما یه حس عجیبی دارم ...
فردا هم موعدمه اما هیچ علائمی از پریودی ندارم 😞

همش به این فکر میکنم نکنه باردار باشم 🥹🥹
من همیشه راضی بودم به چیزی که خدا برام خواسته
و همیشه شکرشو کردم ...
اما الان واقعا نمیتونم بپذیرم این قضیه رو 😭
چه از لحاظ روحی چه جسمی امادگیشو ندارممم
حسینم خیلی آسیب میبینه اینجوری 😢

میشه بیاید یچیزی بگید آروم شم 🥹
خیلی خیلی بهم ریخته ام 💔😭
مامان محمد مصطفی🐣🐥 مامان محمد مصطفی🐣🐥 ۳ ماهگی
سلام به همه خانومای گل
یه درد و دل و مشورت خواهره داشتم
البته امیدوارم به اشتباه قضاوت نشم
من ۳۱ سالم هست و تو دوره بارداری سر کار هم میرفتم تا ۶ ماهگی
کار مالی انجام میدم ساعت کاریم هم زیاد بوده جوری که صبح میرفتم شب میومدم خونه یعنی میخوام بگم واقعا حوصلم کم شده زیاد جایی تفریح هم نمی‌رسید که برم در حدی که وقت کنم خودم و خونم برسم وقت داشتم خدا بعد چند سال زندگی مشترک لهم نگاهی کرد و من بعد کلی دکتر رفتن صاحب یه پسر ماه شدم
الان تو مرخصی زایمان هستم چیزی که خیلی باعث میشه احساس گناه کنم ابنه پسرم خیلی کریهدمیکنه بخاطر رفلاکس و کولیک خیلی دکتر رفتیم دارو‌هو مصرف میکنه بهتر شده ولی خب وقتی بیداره فقط گریه میکنه یا میگه بغلش کنم راه برم خودم و همسرم خیلی اینکار میکنیم ولی خب واقعا خسته میشم الان اینجوری شده که همش میخوابونمش تا بیدار میشه میزارم رو پام بخوابه
همش حس گناه داره چرا باهاش بازی نمیکنم چرا نمیتونم آرومش کنم و همش اینجوری گریه میکنه حس میکنم دارم عذابش میدم انقدر گریه میکنم که چرا نمیتونم یه کاری کنم و همش این بچه میخوابونم تا یکم گریش شروع میشه که بیدار بشه سریع بغلش میکنم که بخوابه این شده برام عذاب وجدان
چطوری شما با بچتون بازی میکنید
مامان فندوق کوچولو 😍 مامان فندوق کوچولو 😍 ۵ ماهگی
یک لحظه بیاین لطفا🥲





کیا بعد از بدنیا اومدن بچه زندگیشون صد و ۸۰ درجه تغییر کرده؟
خداروشکر میکنم که گل پسرم هست ناشکری هم نمیکنم.
اما از وقتی بدنیا اومده دیگه همسرم اصلا بهم توجه نمیکنه انگار که مت کلا تو خونه وجود ندارم،🥺 همیشه میومد سمتم محبت و فولان و ..... اما از بعد بدنیا اومدن بچه حتی بهونه گرفت و جای خوابش رو از ما جدا کرد. الان نزدیک سه ماه هست که جدا میخوابیم و این خیلیییییییییییییی بده چون بیشتر داره سرد میشه انگار🥲
هر چی تلاش می‌کنم و بهش توجه میکنم انگار نه انگار، انگار فقط بچه هست و تمام. صبح بیدار میشه میدوعه سمت بچه میخواد بره اصلا از من خداحافظی نمیکنه میگه خدافظ بابایی. و بیدار میشه بچه میخواد بخوابه بچه میخواد بره بچه بیاد بچه. رسما منو زده کنار. و من افسردگی داشتم و خوب شدم اما انگار منم دارم سرد میشم و بی تفاوت و دلم نمیخواد اینجوری بشه.😭😭😭😭 با اینکه هر چی تلاش میکنم برای محبت و توجه و بهش خوبی میکنم و اینا فایده نداره.
واقعا خداروشکر از وجود گل پسرم، اما حقیقتا دلم خیلیییییییییییییی برای زمان بدون بچه تنگ شده انگار همه چی خیلی خوب بود. چرا یهو اینجوری شد واقعا😭
مامان ويهان👼🏻💎 مامان ويهان👼🏻💎 ۴ ماهگی
((((تجربه زایمانم))))پارت۲:
خیلییی درد داشت
بعدش رفتم توی اتاق قبلی که بودم چون چندبار معاینه شدم و معاینه تحریکی شدم و ایزی بهم زدن اتاق هم سرد بود یکم لرز داشتم مامانم اومد پیشم بهش گفتم زنگ ماماهم بزنین تا بیاد ماماهای اینجا خیلی بداخلاقن
مامانم زنگ ماماهم زد گفت باش خودمو میرسونم طرفای ساعت ۱:۳۰یا۲شب بو‌د ماماهم اومد با اینکه ۴سانت نبودم هنوز همون ۱سانت بودم ماماهم خیلی خانم باتجربه و مهربونی بود واقعا ممنونشم
ماماخودم معاینم کرد گفت هنوز۱سانتی یکم راه برو
راه رفتم گفت استراحت کن حالا یکم استراحت کردم برام توپ اورد ورزشایی که گفت رو انجام دادم معاینه کرد دید همون ۱سانتم ساعت ۳شب بود امپول فشار توی سرمم زد که دردام شروع بشه چون اصلا درد نداشتم توی معاینه بعدیم ماماهم متوجه نافم شد گفت فتق ناف داری که😐دکتر هم دید گفت فک نکنم طبیعی بتونی فتق داری مانع میشه بچه بیاد پایین از طرفی معاینت کردم لگنت برای طبیعی خوب نیس
خلاصه ساعت شد ۴ من درد نداشتم ورزش میکردم مجدد امپول فشار زد معاینم کرد همون ۱سانت بودم ...