خدایا خداوندا من چرافکرمیکردم بابچه خوشحالترینم 😔چراابن افسردگی دست ازسرم برنمیداره چراهیچی خوشحالم نمیکنه منوببخشید پیش کسی حرف میزنم میگن خودت خواستی بچه همینه کاش برم توکوه انقدردادبزنم تخلیه بشم اخه چرااینجوریه بعد اززایمان واسه من آشغالترین روزای زندگیمه بیچاره شوهرم😔بچه دارشدن خیلی مزخرفه خیلی😭

این سوال خیلی هابوده منم اینطوری راهنمایی کردم ....عزیزم هیکچس هیچکس نمیتونه ب تو کمکی کنه فقط خودت میتونی ب خودت کمک کنی خودتو سرگرم کن آهنگ گوش کن بیا گهواره چت کن تجربتو برای مادرای دیگ بگو سعی کن خونه نمون عروب ها ی سری برو بیرون برو خرید کن بیا حتی شده تا سر کوچه خیلی کمک میکنه ب حال روزت

این روزام میگذره عزیزم بلاخره خیلی تغییرات تو زندگیت ایجاد شده تا بخوای بهش عادت بکنی زمان میبره و طبیعیه که سر درگمو خسته باشی خواهر منم اوایل اینجوری بود ولی خداروشکر رفته رفته خودشو پیدا کرد فقط شما نیستی که این حالو داری اصلا نگران نباش همه ی مادرا اوایل اینجوری هستن و کاملا طبیعیه

عزیزم بخاطر خستگی زیاده قطعاً همه چی فرق می‌کنه و مثل قبل نیس مسئولیت آدم چندین برابر میشه تازه یک‌ماهه برمن بعد از دوماهگی افتضاح شد کولیک رفلاکس....دس تنها بودم واقعا از بیخابی گریه میکردم الآنم چالش های خودشو داره بعضی وقتا دلم میخاد خودمو بزنم اما میگم ناشکری نکنم یادم نره چقد دنبال درمان بودم تا خدا بهم دادش دگ مادر شدن صبر فراوااان میخاد

مژگان عزیزم چی شده فداتشم🥲🫂

عزیزم طبیعی ی موجود جدید وارد زندگیت شده دیگه وقتت مثل قبل برای خودت وهمسرت نیست این روز ها میگذره خیلی سخت واقعا درکت میکنم ولی یکم دیگه که بزرگ شد وشیرین کاریاش شروع شد خیلی لذت بخش میشه برات وخودتم باهاش بزرگ میشی زمان وزندگیت روی اون تنظیم میشه منو همسرم انقدر میخندیم از این قایم باشکی که با بچه داریم تا همو پیدا کنیم جذاب تر شده نقشه میکشیم دور میزنیمش بعد که بهم میرسیم شاید کاری نکنیم همین بغل هم خوابیدنمون خیلی بهمون می‌چسبه شده مثل نامزد بازی برامون اولش ما هم همین طور بودیم حال‌ام باهم میخندیم میگیم واای دوتا شدن کارمون سخت تر شد ۲ تارو باید دور بزنیم 😂😂

اخه چرا

ی نسخه میرفتی روان پزشک عزیزم منم همبن جوری بودم دارو میخورم

فقط دارم روزامو میگذرونم بگذره نه به ذوق توحاملگیم میمردم براش نه به حس الان