بابام ساعت پنج گفت موتور دوستمو میارم بریم موتور سواری
بعدش من حموم بودم اومده بود شوهرم رفته بود پایین بابام گفته بود برم دوش بگیرم بیام بریم

دیگه خبری از بابام نشد تا ساعت نه شوهذم گفت زنگ بزن
زنگ زدم مامانم گفت وقتی اومده یکم غر زده ک دیرشده و این حرفا و خوابیده الان باز زنگ زدم میگه خوابع بابات

الان هم حس میکنم بابام ناراحت شده ک مثلاً من اون تایم حموم بودم یا منتظر بوده خبرش کنم ک اومدم بیرون بیا بریم
هم شوهرم که چرا خبر از بابات نشده
خلاصه گیر کردم

۱ پاسخ

خب یکم زودتر میرفتی حموم یا برمیگشتی میرفتی منم واقعا رو آن تایم‌بودن‌حساسم

مقالات مرتبط

چگونه کودک را از پوشک بگیریم
چگونه کودک را از پوشک بگیریم ؟+ فرآیند سه روزه
آموزش خواندن ساعت
برای آموزش خواندن ساعت به کودکان چه کنیم؟
رفتار با کودک در جمع
رفتار مناسب با کودک در جمع و در مقابل دیگران
آموزش خواب به کودکان
آموزش خواب به کودکان بدون گریه در سنین مختلف

سوال های مرتبط

مامان مبین و تو دلی مامان مبین و تو دلی هفته سی‌وهفتم بارداری
من آزمایش ادرار ۲۴ساعته داشتم لیوان یهو یکم سوراخ بود نمی‌دونستم یکم از ادرار ریخت زنگ زدم آزمایشگاه گفت از اول بگیر کسی بوده اینجوری بشه
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان آرتین. مامان آرتین. ۴ سالگی
امشب فهمیدم به دوماد جماعت نباید خوبی کرد
پسرم خیلی لاغرو بدغذاست امشب سرشام نخورد منم عصبانی شدم گفتم بخوروازاین حرفا بابام برگشت گفت دخترم این بچه رو میبینم دلم میسوزه هرروز عقبتر میره ببرش تبریز شوهرم نه گذاشت نه برداشت گفت آره اون یکی دکتر که گفتین ببریم خارج میره ومیاد وباسواده سه ماه پیش وقت گرفتیم چیکارکرد که تبریزهم بکنه بیچاره بابام هیچی نگفت منم هیچی نگفتم گفتم دهنمو بازکنم دعوامیشه
مشاهده ۱۴ پاسخ دیگر
مامان رایان مامان رایان ۴ سالگی
دلم خیلی گرفته بخاطر لکنت پسرم دوازده روزه شوهرم رفته ماموریت حالا رفت نزدیک بیست روزه دیکه بیاد از ساعت ۱۲ تا الانا پاب پای پسرم بودم بعنی هر روز هر روز با همیم دیگه باباش نیس ک ی ساعت با اون باشه دغم میده ولی از درد اینکه لکنتش بدتر نشه هیچی نمیگم باز با اون وضع لج بازی میکنه اصلا گیر نمیدم خونه زندکی رو ب چه وضعی درآورده هیچی نمیگم باز با اون حال شبا ساعت ۱۲ ک میشه دنبال گریه اس دنیال بهانه است ک بشینه گریه کنه ب زبون میگیرم هر کاری میکنم نمیشه از ساعت ۵ بد از ظهر تا ۱۱ ام می‌گردونمش مغازه هارو پارکارو روانی شدم دیگه 😭😭😭😭😭😭😭😭😭
کاش منو این بچه صب رو نبینیم خیلی روزا برام سخت میگذره غصه لکنتش ک دیگه داغونم کرده ب زور جوری رفتار میکنم ک‌بچم ی وقت ناراحت نشه از ناراحتی من وگرنه از درون داغونم قلبم درد میکنه از غصه😭الان خوابیده همینجور نشستم‌دارم گریه میکنم
ی مادر شوهر خرفت دارم دیروز تو پارک دیده ما رو ن حالی ن احوالی ن ی دست بچمو بگیره سمت خودش ک چی میکنی عین احمق ها بد ی ساعت گذاشته رفته خونش
ولی بگی بیا ی خروار غذا گذاشتم بیا بخور با سر میاد عین گاوم میخوره
ی زنگ نزده تا ب حال ب ما تو این دو سال ک شوهرم ماموریته چی میکنید
مشاهده ۱۱ پاسخ دیگر
مامان پسته و فندق مامان پسته و فندق ۲ سالگی
اینجا چرا یک هفته است. انقدر سرد شده
الان گفتم تا بچه ها بیدار نشدن. برم دوش بگیرم. اصلا دلم نمیخواست از زیر آب گرم بیام بیرون
اومدم بیرون یخ کردم
انگار پاییزه
مشاهده ۹ پاسخ دیگر
مامان علی جان مامان علی جان ۴ سالگی
سلام مامانا
توروخدا بیاین
پسر من امشب قبل از اذان ،روی سرامیکا سر خورد و با پیشونی و بینی خورد زمین... صدایی داد ک هنوز تو گوشمه ... گریه کرد خیلی و از دماغش ی کم‌خون اومد ... کمپرس سرد گذاتشم براش ...ی پنج دیقه بعدش گفت خوابم‌مبیاد‌من ی کم‌میخوابم ،ک نذاشتم بخوابه و بعدش مهمون اومد برام و شام‌خورد و خوراکی خورد و بازی میکرد و نرمال بود ....
۷ ساعت بعدش خوابید ... و خوب بود ... ولی من‌الان نگرانم ،خوابم‌نمیبره ... یعنی خطرنداره ؟شوهرم هی ازش سوال کرد ،هوشیاریشو سنجید و گفت خوبه چیزیش نی....
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان ادرینا جون مامان ادرینا جون ۴ سالگی
سلام مامان من سه روز قبل تایم پریودم بود نشدم قبلش برا بارداری اقدام کرده بودیم ۱۳دهم بی بی چک زدم هاله انداخت ولی دیشب بعد از حموم پریود شدم ینی باردار بودم؟؟
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان آراد مامان آراد ۴ سالگی
بلاخره زنگ مادرشوهرم زدم گفتم پسرت همچین کاری کرده فردا روزی چیزی شد یقه منو نگیری اول گریه کرد گفت هرکاری لازمه بکن هردکتری لازمه ببر ولی من میدونم که حرص گذشته اشو میخوره تو حرصش دادی ک سمت مشروب رفته😐😐😐دلم میخاست فحشش بدم گفتم من توی عروسی بودم از کجا کیدونستم بچت میره مشروب میخوره از وقتی از پیش تو دور شدیم هیچ دعوایی نداشتیم! بعدشم گوشی و قطع کردم و بلاکش کردم زنیکه نفهم و
مشاهده ۷ پاسخ دیگر
مامان شاهان و ارشان مامان شاهان و ارشان ۴ سالگی
سلام دخترا وقت بخیر
نوزادم 14 روزه روز پنجم بهداشت ازمایش غربالگری بردم تیروئید رو امروز زنگ زده میگه 13 هست و زیاده ببرش ازمایشگاه
بنظرتون ممکنه اشتباه شده باشه آنقدر از صبح غصه خوردم و ناراحت بودم مغزم داره درمیاد از سرم 😔 دعا کنید که اشتباه باشه یا اومده باشه پایین دکترش میگفت ممکنه برای روز اول باشه این مقدار
کسی اینطوری بوده بهم بگه چی شد چیکار کرده
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان نی نی مامان نی نی ۴ سالگی
الان دو هفته هست ک سرگیجه دارم ..روزهای اول خیلی زیاد بود .و لی الان کم شده ..در حد این ک وقتی خواب هستم بلند میشم سرم گیج می‌ره .یا پلهو ب پلو میشم ......رفتم دکتر همون اول گفت ویروس گرفتی شاید از اون هست ....ولی هنوز ادامه داره .....نمی‌دونم چرا
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان یکی یدونم مامان یکی یدونم ۴ سالگی
سلام خانوما دوستم ماشین خریده اومد جلو در زنگ زد بیا پایین بریم بیرون
۳۰۰ تومن نقد داشتم
ب زور قبول کرد جای کادو دادم
خیلی. کم بود؟
بهشم گفتم ببخشید نقد تو خونه نداشتم گفتم بار اول سوار میشم پول ی پاکت شیرینیه
مشاهده ۱۰ پاسخ دیگر
مامان دلخوشیم❤s❤ مامان دلخوشیم❤s❤ ۴ سالگی
سلام بچها بابام برام سوغاتی آورده اون شیره نبات چجوری مصرفش کنم؟؟
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان دخترام♥️🧡 مامان دخترام♥️🧡 ۱۶ ماهگی
مامانا برا واکسن‌های کوچولوهاتون با همسرتون میرین؟
من حق دارم ناراحت شم یا به روی خودم نیارم؟😁
آقا امروز واکسن یه سالگی رها بود، مامانمم درگیر مادربزرگمه و بیمارستانه
صبح ساعت ۸ همسرم گفت من امروز کار دارم تو با بابات برو واکسن بچه رو بزن
بعد دیگه تا دلتون بخواد تا الان رها و رزا جونمو درآوردن
ساعت ۲ زنگ زد گفت زود میام خونه
الان اومده
میگم اگه دیر مبومدی کی میومدی؟؟
شغلش مغازس خارج از شهره با باباش و داداشش
حالا داداشش زنش انگشتش درد میگیره با خودش باید بره دکتر، زمین و زمان و تعطیل می‌کنه ببرش دکتر
حالم از شوهرداری خودم بهم میخوره واقعا
مشاهده ۱۳ پاسخ دیگر
مامان آرشا و آیهان مامان آرشا و آیهان ۴ سالگی
سلام وقت بخیر
خانوما آیهان امروز واکسن دوماهگیش رو زد
بهداشت گفت که یکیش نداریم هفته دیگه بیا اون یکی واکسن رو میزنیم خیلی ناراحت بودم گفتم خب اینجوریه بچه ک اذیت میشه تا بخواد خوب بشه دوباره درداش شروع میشه
حالا از ظهر هی گریه میکنه یکم میخوابه باز بیدار میشه دارو میدم کمپرس سرد میذارم پاهاشم بستم
صبح هم حواسم نبود املت خوردم گفتم شاید اذیت بشه الان🥺
شب که خوابه باز کمپرس بذارم؟داروش رو تو خواب بدم؟
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان محمد حسام مامان محمد حسام ۴ سالگی
خانما میخوام درد و دل کنم من و شوهرم 7 ماه صحبت کردیم زیر نظر خانواده ها و ازدواج کردیم از اول ازدواجمون شوهرم قصد داشت منو تغییر بده و به قول خودش شبیه خودش کنه و از این طریق افسار زندگیش رو دستش بگیره من وابسته خانواده ام هستم مخصوصا مادرم اون هم میدونست و با خانواده ام در افتاد و یکی یکی پاشون رو از خونه ام برید تا به قول خودش من مستقل بشم تو این گیر و دار من باردار شدم در حالی که با کل خونواده ام قهر بود تو دوران بارداری خیلی اذیتم کرد و من از ماه هشت بارداری افسردگی گرفتم تا سه ماه پس از زایمان حالم بد بود ولی تو اون روزا تنها دل خوشیم و دلیل زندگیم پسرم بود الان هم جونم به جونش بسته است نمی تونم یه لحظه دوریش رو تحمل کنم پسرم هر چی بخواد بخره به من میگه چون باباش براش نمیخره حتی لباساش رو مامانم اینا می‌خرن دکترش رو خودم میبرم خلاصه که باباش هیچ احساس مسئولیت نداره ولی پسرم باباش رو بیشتر از من دوست داره به من میگه من تو رو دوست ندارم بابام رو دوست دارم خیلی دلم گرفته
مشاهده ۱۰ پاسخ دیگر
مامان آدرینا مامان آدرینا ۴ سالگی
سلام
توی سالن غذا خوری بودیم با یه خانم که خودش رشته کلام باز کرد صحبت کردیم به آدرینا و دخترش که ۵ سالش بود آب نبات داد گفت من خیلی کم به آناهید آب‌نبات میدم
لبخند زد گفت باباش بفهمه آب نبات خورده ناراحت میشه چیبس پفک نوشابه که اصلا بستنی هر روز یا گاهی روزی ۲ الی ۳ تا
حتی بچه هم گفت مامان بابام نمیزارن این چیزا رو بخورم زیاد
به مامانش گفتم من چاره دخترمو نمیکنم هر روز آب‌نبات ...
نوشابه که هر روز داره میخوره جیبس پفک هم هفته ای یکبار گاهی هم دو بار بله
گفتم با هم چه خوبه هماهنگید
همسر من میگه بزار بچگی کنه عقده ای کمبود نداشته باشه
همش میگم نکنه نوشابه به مغزش آسیب وارد کنه

شماها چطور ؟
مشاهده ۱۵ پاسخ دیگر