سلام ازمنه خسته یجوری دلم گرفته و خسته ام ک حد نداره
دیشب از استرس دکتر بردن شاهان نخوابیدم تا ۴ صب
۴ خابیدم ۶ پاشدم اماده شدیم راه افتادیم سمت تهران..
رسیدیم فارابی قبول نکردن گفتن باید نوبت از سایت میگرفتین🥲
بعد گفتیم از راه دور اومدیم گفتن پس برید فردا۶ صب بیایید
خلاصه.. ما اواره خیابون های تهران شدیم تو اوج گرما...
شاهان داشت هلاک میشد..
دوست شوهرم از چن روز قبل برای شام دعوت کرده بود ولی خب تازه ساعت ۱۰ و نیم بود چجوری انموقع میرفتیم میگفتیم اومدیم شام..
رفتیم لبافی نژاد تو‌گرما دو ساعت طول کشید تا با نشان بریم
رسیدیم اونجام گفتن نوبت دهی تموم شده..
باز اواره تر شدیم ساعت یک ظهر بود تهرانم کسی رو نداریم ک..💔
نشستیم دم در لبافی نژاد گرسنگی تشنگی از همه بدتررررگرما کلافه ام کرده بود.. تصمیم گرفتیم پسرمو ببریم مطب متخصص مجرای اشکی..
از گوگل ی دکتر رو پیدا کردیم سمت سهروردی... بازم دو ساعت تو راه بودیم بماند ک یکبارم گم شدیم.. رفتیم رسیدیم ماساژ داد چشمشو گفت نه کاره ماساژ نیس باید میل بخوره صبح ساعت ۷ بیارید کلینیک دیدگان نوین میل بزنم لوله بزارم..
بعد اون نامه رو گرفتیم از سهروردی تا خونه ی دوست همسرم هم باز دو ساعتی طول کشید توی ترافیک های تونل نیایش گریه ام گرفته بود از صب بچم چیزی جز چن لیوان اب و شیر چیزی نخورده بود.. کلافه بود
فکر کنید ۶

۱۷ پاسخ

۶ و نیم عصر رسیدیم خونشون.. ۱۲ ساعت و نیم تو ماشین و اواره بودیم.‌.
بغض دارم نمیدونم چیکار کنم همسرم۲۴ ساعته ک نخابیده( شب قبل هم شیفت بوده) نمیدونم صب ببرم فارابی ببینن یا ببرم کلینیک عمل کنن یا اصلا برگردم شهرخودمون ببرم دکتر..
دلم پره امروز خیلی روز سختی بود برام دلم برای بچم کباب بود از گرما صورتش و گوش هاش سوختن قرمز شدن.. تا رسیدیم انقدر اب خوزد صورتشو شستم لبلس عوض کردم بچم اصلا حال نداشت
توروخدا هرچنتا میتونید صلوات بفرستید اگه فردا عمل کردیم خوب باشه همه چیزش
دلم خونه💔💔💔

لایک کنید بقیه ی تایپم بالا بمونه❤️

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

وااای چقدرررر اذیت شدیییییی🥲

من ارتارو بردم فارابی ساعت ۶ صبح اونجابودم تا پذیرش ونوبت دهی خوبی فارابی اینه متخصص و فوق متخصص داره عمل بخواد همونجاهم عمل میکنن ارتا نمره چشمش بالا بود گفته بودن اگه پیگیری نکنم هر سه ماه یهو تنبلی چشم میگیره که الحمدالله چکاپ دوم اومده بود پایین و عینکم نخواست دیگه

ایشاالله خیره عزیزدلم امام حسین پشتوپناه بچت باشه عزیزم

عزیزم چقدر بده تهران خوب بلد نباشی و بخوای جایی هم نداشته باشی اینجوری توی این هوا اواره بشی بیمارستان فارابی نزدیک خونه ماست کاش تو دوستام بودی میدونستم میومدی اینجا

الهی عزیزم
انشالله که هر کدوم خیره اون رقم بخوره و گل پسرت خوب شه

وای چقدر سخت
هوا هم گرم وجهنمه واقعا با بچه سخته اونم وقتی درگیر دکتر واینا باشی
به نظرم ببر همون کلینیک میل بزنن ،خوب میشه نگران نباش انقدر چیزی نیست آخه دختر

عزیزم. خسته نباشی. کاش زنگ میزدی بیمارستان قبل رفتن
اگه فردا خواستی ببری جراحی از هشت ساعت قبل عمل نباید غذا بخوره. شیر خشک تا شش ساعت، شیر مادر تا چهار ساعت قبل جراحی میشه داد. آب یا آب قند را تا دو ساعت قبل عمل بدی.

براش بسکوبت مادر و سرلاک و میوه بگیر ببر با خودت بهش بده

۲۰ تا صلوات برا سلامتی شاهان جونم🥰♥️

سلام عزیزم بنظرم میل بزن تا راحت بشه هم خودت هم شاهان .انشالله ک دست دکتر سبک باشه زود زود خوب بشه .بری خونتون .هیچیزی خونه ادم و شهرش نمیشه

اخ عزیزم بمیرم الهی
میگم پسر منم ی ماهگی چشش عفونت کرد بستری شد خوب شد ی بار دیگم باز ی ماه پیش شد با کلی و قطره خوب شد اما الانم خیلی چشمش میماله ولی عفونت نمیاد یعنی اشکال داره ببرمش دکتر چشم؟؟

انشالله که عملش راحته نگران نباش بسپار به خدا

الان چطورید
عزیزم سعی کن همه چی با خودت ببری سرلاک . میوه . بیسکویت ...

خدا سلامتی بده عزیزم. واقعا سخته

سوال های مرتبط

مامان ایلیا مامان ایلیا ۱۴ ماهگی
🔴تجربه ی من از چکاپ یکسالگی🔴
ایلیا معمولا ۶ ،۷ صبح شیر میخوره بعد ک بیدار میشه صبحانه ،امروز ۶ونیم شیر خورد و ۹ مامانم گفت میخوای ببریمش امروز گفتم باشه تا ۱۰ بیدار شد و آماده شدیم رفتیم شد ۱۰ ونیم گفتن آب و شیر ینی مایعات اشکالی نداره ک بخوره و چون غر میزد من یکمی شیر بهش دادم شاید ۴۰ تا
۱۱ونیم نوبتمون شد این بیمارستان و دکترش گفت ک بریم و من هی بین این و خصوصی تردید داشتم و آخر گفتم چون بیمارستانه برای ادرار راحتترم هرموقع بیارم
مامانم نگهش داشت و خون و گرفتن خیلی گریه کرد ک خب طبیعیه بعدش آروم شد ولی حرفه ای بودن و جالب این بود ک بعدش صندوق گفت چون زیر یکساله پولی نمیگیرن 🤷🏻‍♀️ منم گفتم پول آزمایشو ک ما حدود دو تومن در نظر گرفته بودیم بدم یچیزی براش بگیرم ک خوشحال شه
تو راه توی ماشین شیر خورد خوابید ولی تو خواب گریه کرد انگار یاداوری شد براش
ولی الان دیگ اومدیم خونه اوکیه و خوابیده تازه اولش دستشم تکون نمیداد فسقل🥲
پزشک ایلیا فقط آزمایش ادرار براش نوشته بود با خون ک کیسه ادراری گرفتیم گفتن باید پوشکشو ک تعویض کردم بشورم بعد وصل کنم و شل پوشک و ببندم تا دوساعت آب و شیر بخوره بعد بازش کنم ...
بازم از نظرم واکسن بدتره😬
مامان آتوسا🌻 مامان آتوسا🌻 ۱۴ ماهگی
پارت ۳
نشتی داد... من یهو جیغ زدم ازم یکم لکه هم اومد ترسیدم ساعت دو بود ک مامانم اینا خونه خواهر شوهر کوچیکه ک تو حیاط ماس ناهار خوردن ساعت دو بود ک شوهرم ساک من و کوچولو رو برداشت و مامانم خواهر شوهر وسطی نشستن پشت ماشین منم وسطشون ک از هر دو طرف جرشون میدادم از درد رسیدیم بیمارستان نزدیکای ساعت سه بود معاینه کردن گفتن بله پنج سانت شدی گفتن دکتر پاینده همون دکتر خودم نیس مددی هس اگه میخای دکتر خصوصی داشته باشی پول رو واریز کنین بیاد بالا سرتون.. شوهرم زود رف بیرون واریز کرد مددی اومد منو برد اتاق زایمان دارو..سرم وصل کردن گف چ عالی داری پیش میری شدی ۷سانت دیگه بعد دوساعت.. تلاش دخترم ساعت پنج دنیا اومد🥹🥹گریه نکرد من خیلی ترسیدم اصن صداش در نیومد گفتم چرا خانوم دکتر صداش نمیاد ک یکم بعد گریه کرد نافشو برید گذاشت تو بغلم داغه داغ بود🥹🥹ای مادر بفداش گفتن بده بزاریم لای حوله گفتم بزارین بمونه بغلم دکتر گف باید بخیه هاتو بزنم... بخیه رو زد رف اومدن منو تمیز کردن... گفتن شیرینی بیارین اجازه بدیم بیاین داخل ک بابام جعبه شیرینی رو داده بود گذاشتن مامانم و خواهر شوهرم بیاد داخل لباس نینی رو عمه اش تنش کرد من زدم زیره گریه از خوشحالی با دستم اتوسا رو با مامانم نشون دادم... بعدش شوهرم و خواهر زاده اش اومد ک شوهرم اومد سراغم گل رو داد بهم و از لبام بوسید🥹😂
مامان حسین جان💙 مامان حسین جان💙 ۱۶ ماهگی
#تجربه_عفونت_ویروسی_نوزادان😩
#اسهال_استفراغ 😪
حسین بعد از زدن امپول ضدتهوع و خوردن اون شربت دیگه استفراغ نکرد و میشه گفت بهتر شده بود اما از اون طرف برعکس به اسهال افتاده بود
اسهال شدید!خیلی شدید
بزارید بگم چجوری بود ..منو ببخشید البته اگر انقدر واضح دارم براتون میگم شاید کسی الان تو همین شرایط باشه 😨اینطوری بود ک پوشک قبلی ک اسهال کرده بود ک چه عرض کنم آبه آب ک همه لباساش خیس میشدن لحاف پتو تشک!!! فکرشو بکنید من پوشک قبلی رو باز میکردم بچرو میشستم اون همونطوری داشت اسهال میکرد!!! میشستم میاوردم دوباره پوشکش کنم چسب پوشکو نبسته باز اسهال میکرد جوری شده بود ک من خون گریه میکردم بچه ها حسین در حرض یک روز و نیم ۲ بسته پوشک ۲۸ تایی تموم کرد باورتون میشه؟؟؟
روز تاسوعا بود و همه جا تعطیل بردمش بیمارستان گفتن
کیدی لاکت , شربت زینک , محلول ORS, کپسول یوموگی و شیرخشک lf
اینارو دادن
هییییچ تاثیری نداشتن داروها
عصری دیدم بهتر نشده ک بدترم شده گفتم اینجوری نمیشه باید یه دکتر دیگ ببریمش حالا این وسط بقیه همش میگفتن بابا از دندونه بچه این چیزار و داره چرا انقد ناراحتی خودتو باختی
گفتم میفهمید بچم جلوم داره تلف میشه؟ پای چشاش گوووود رفته بود رنگش زرد خیلی ببخشید باسنش کباب شده بود بچه
از اونطرفم ما قرار بود بعد از عاشورا حرکت کنیم ب سمت تهران تقریبا ۹ ساعتی راه داشتیم 😪😩 نمیتونستم هضم کنم ک تو این ۹ ساعت من چکار کنم با این بچه !
خلاصه بردمش بیمارستان حشمتیه سبزوار ک از شانس من متخصص نوزادان نبودن و رزیدنت اطفال بود ک گف باید ۳ تا ۴ روز بیمارستان بستری شه 😑😑