خانوما لیام نمیدونم چراذاینطوری میکنه اون شب. رفتیم خونه پسر عموم اولین بار بود لیام رو میدیدن یهو هجوم اوردن لیام رو بغل کردن نمیدونم یهو شلوغ شد چی شد شروع گرد به گریه کردن اونم شدید بعد اینکه اینم بگم وقتیرخونه بودین خواب بود من بیدارش کردم بعد دوبارم تو ماشین گریه کرد دیگه نمیدونم بد خواب شده بود یا میترسه از کسی که تازه میبینه بعددددددددد اون وسطا لیام گریه کرد جیغ زد مادرشوهرمممم اومده بیا بغل من پسرم تو بغل من اروم میشه 💨💨💨💨💨💨💨💨💨💨💨💨 لیام هم رفت بغل اون همین که نگاه اش کرد بعد تر جیغ و گریه 😂😂😂😂😂 دیگهههه عصبی شدم گفتم لیام رو بده به من بچم هلاک شد
بی شعور فک کرده اون مادرشه تو جمع با صدای بلند بدینش من بدینش من بغل من اروم میشه 💨💨💨💨 خوب اروم شد 😂
ولی اخرشب برادر شوهرم از بیرون اومد اروم اومد پیش لیام یواش باعاش حرف زد اصلا گریه نکرد خیلی هم براش خندید بازی کرد
دیگه شوعرم میگفت خونه شلوغ شد بود یهوو هجوم بردن براش بغلش گرفتن واسه همونه
شما بچه هاتون اینطوری نیس ؟؟؟؟!

فرزندپروری
سینه
بی قراری
گریه
کودک

تصویر
۹ پاسخ

چرا واکنش بچه طبیعی بوده کلا در مواجهه با بچه نباید بهش هجوم برد
ولی مادرشوهرتونم خواسته کمک کنه بنظرم اون حس مالکیتتون خیلی خوبه ها ولی مادر شوهر هم نوه اش رو دوست داره حرف بدی نزده خواسته کمک کنه

طبیعیه بچه ها تو این سن از صداهای بلند میترسن...پسر من چون تو یه محیط اروم داره بزرگ میشه اگه یه فرد غرییه با صدای بلند وارد بشه میترسه

پسر منم اینجوریه از شلوغی اصلا خوشش نمیاد گریه میکنه

سلام دوستان چ مارک شیر خشکی خیلی خوبه برا وزن دهی ؟؟

اره عزیزم پسرمنم وقتی جایی بریم ک قبلش خواب باشه یا گرسنه شروع میکنه گریه ماری هم ب شلوغی یا خلوتی نداره کلا با شکم و خوابش شوخی نداره😂
برامنم مادرشوهرم میگیره اما اروم نمیشه امتحان کردم اینجور مواقع فقط بغل همسرم اروم میشه

ای امان از دست مادرشوهرا فک میکنن که چی منم چندروزه رو مغزمه 😂😂

بدخواب شده یکی بعدشم بچه بزرگ شده تشخیص میده کسی رو دیده نشناخته ترسیده

یهو نیاید شلوغ کنن پسر منم یهو ی جای شلوغ میشد میترسید
یا ازتون یهو بگیرنش
اینجوری بچه می‌ترسه

مادر شرهر منم همینه اعتماد به سقف کاذب دارن😀

سوال های مرتبط

مامان سپهر مامان سپهر ۳ ماهگی
مادرشدهرم بعد از دو ماه پسرمو دید اخه تو یه شهر زندگی نمیکنیم. دستای بچه رو چسبوند به هم، پاهاشم چسبوند به هم، بعد بلندش کرد. من دلم نیومد نگاه کنم رومو کردم اون ور یهو صدای جیغ پسرم بلند شد و گریه کرد. آخه این چه کاریه؟ بقیه بهش توپیدن که چیکار میکنی بچه هنوز خیلی کوچیکه. منم گفتم ما باهاش از این کارا نمیکنیم. دوباره گذاشتش رو زمین از این دست قلش میداد روی اون دست. چندین بار این کارو کرده بود که مثلا قل خوردن یاد بگیره. اخه چه عجله ای داری زن خب خودش یاد میگیره هرموقع وقتش شد. این سری نمیدونم چی شد یهو پسرم دوباره جیغ کشید. نمیدونم دستش گیر کرده بود زیرش یا چی! دیگه این کارو نکرد و تا اخر شب باهاش ملایم برخورد کرد. شوهرم میگفت تا مامانم اومده، تو بچه رو بذار اینجا برو بخواب. منم به زور رفتم ولی اینقدر دلم شور میزد نتونستم و اومدم بیرون گفتم من تا بچه ام بغلم نباشه خوابم نمیبره.
بعدا اگر همین پسر من شیطون بشه اینا میگن وااای چقدر شیطونه از بس که باهاش بازی های ناجور میکنید اینجوری میشه. باهاش بازی نکنید که اروم بشه. کارای خودشونو نمیبینن.
خلاصه ادم از کسی که فکرشو نمیکنه ضربه میخوره. قبلا خیلی ملایم تر بود. این دم کرده رازیونه هم اینقدر اصرار کردن و دم کردن براش، بهش دادم. که بچه ام اسهال شد. خدارشکر زود رفع شد چون پسرم شکمش کار نکرده بود‌. سریع به شدهرم گفتم اینفاکول بخر که به داد بچم برسم