۵ پاسخ

باهاش بازی کنید ۳ دست فرضا ۲ دست بچه شما ببره ۱ دست شما.اون ۲باری که باختی خودت بلند افکارتو مثلا بگو‌ با خودت فرضا اسمت هرچی مثل (x ....)ناراحت نباش اشکالی نداره این بار برنده نشدی دوباره تلاش میکنی و دفعه دیگه ان شاالله میبری.دفعه دیگه بازم نبردی میگی اشکال نداره بازم تلاش میکنم من تسلیم نمیشم.مهم اینکه تلاش کنم.گاهیم اصلا نبر تو بازی ها و بگو مهم اینکه از بازی با تو لذت بردم دخترم و مهم نیست که همیشه برنده من باشم.شما خودت الگو باشی و ببینه وقتی میبازی ناراحت نمیشی اونم قوی میشه کم کم.تایمیم که اون باخت و شما بردی بهش دلداری بده و همین سبک حرفارو بگو.

مثل پسر من کافیه کسی ازش ببره حالا چه بچه باشه چه ما که پدرو مادرشیم

وای مث دختر من🤦🏻‍♀️

تحمل باخت نداره طبیعیه تاحد زیادی ببین تو نت سرچ‌کنی یا پیجای روانشناسا دراین باره خیلی توضیحات هس اگه پیدا کردم برات میفرستم

سلام تک فرزنده؟! بچه منم همینجوریه لوسن ازبسمرکز توجه بودن، براش داستان پیدا کن یا خودت بساز تو خونه باهاش بازی کنید ازش ببرید عادت کنه، خودت براش توضیج بده ک بازی برد و باخت داره اگه همیشه ببره دیگه یازی کیف نمیده

سوال های مرتبط

مامان فرشته کوچولو مامان فرشته کوچولو ۴ سالگی
مامانا پسر من با این کارش عذابم میده موندم چه رفتاری کنم، زور گیره تو مهد اسباب بازیه بچه هارو میگیره یا بازیشونو خراب میکنه، امشب با خواهرشوهرم رفتیم خانه بازی خواهرشوهرم قبلا مهد کار میکرده و دو تا بچه بزرگ داره
امشب با یه بچه دوست شد تو حیاط خانه بازی عالی بود تو پارکم عالیه ارتباط گیریش ولی پای اسباب بازی میاد وسط خیلی بد میشه، تو پارک از کسی چیزی نمیگیره ولی میفهمه تو خانه بازی و مهد اسباب بازیا مشترکه زور میگه.....
دوستش تو یه ماشین داشت اسباب بازیارو میریخت این اقا رفت ماشینو ازش گرفت من دخالت نکردم بار اول یعنی خواهرشوهرم نزاشت گفت تو چیزی نگو بزار از پس هم برمیان
سری دوم رفت خونه ای ک ساخته بود خراب کرد من رفتم گفتم نکن چرا اذیتش میکنی سری سوم رفت خونشو هول داد من از خانه بازی اوردمش بیرون..........
حالا خواهرشوهرم میگه تو حساسش میکنی جلو بچه ها دعوا نکن خب چی کارش کنم بزارم زور بگه بزارم بچه هارو اذیت کنه الان تربیت نشه دو روز دیگه این عادتای زشتش باهاش میمونه من دلسوز بچمم دوست ندارم سر این رفتاراش دوستاشو از دست بده.
مامان نیلی مامان نیلی ۴ سالگی
سلام مامانا دخترم ماه دیگه انشالله میره تو پنج سال .اما وابستگیش به من خیلی زیاده .البته خب منم خودم تو جایی که زندگی میکنم ارتباطاتم کمه از خانواده و فامیل .شوهرمم بخاطر مشغله کاریش نمیتونه زیاد وقت بزاره با بچه حق میدم بهش .منتها دخترمم ازم انتظار بیش از اندازه داره و واقعا افسرده شدم خودم هیچ تفریح و سرگرمی ندارم همش تو خونه ام اما چون دوست ندارم بچم منزوی و غیر اجتماعی بشه سعی میکنم مرتب روزی یکی دو ساعت ببرمش بیرون تابش بدم .تو خونه باهاش نقاشی میکشم و سرگرمش مسکنم همش میگه بیا نی نی بازی کنیم خلاصه که فقط با من وقت میگدرونه من هم واقعا تایم آزادی برا خودم ندارم .هر وقتم بهش میگم مامان خسته شدم نمیتونم بیام باهات بازی کنم همش میزنه زیر گریه و نق و غر وقتی هم میبرمش بیرون تو جمع که میبرمش به خودم میچسبه با هیچ بچه های بازی نمیکنه اصلا انگار بلد نیست شادی و بچگی کنه .چکار کنم خسته شدم .تورو خدا شما بگین چکار میکنید با بچه هاتون