۳ پاسخ

ههییییی...‌🙏🏻🙏🏻👍🏻👍🏻👍🏻

دقیقا من امروز خودم هم حالم‌زیاد‌خوب نبود پسرمم یخورده نا خوشه شوهرمم سر کار ، ولی فقط ب خاطر پسرم بلند‌شدم جمع‌کردم‌تمیر کردم بردمش حموم ناهار پختم تا نشستم پسرم بیدار شد ینی ی ساعت خوابید و از ساعت۱ و نیم رو پاهامه یا تو بغلم و منم بغض دارم ایطور ناخوش میبینم بااینکه‌خودم حالم‌ امروز خیلی اوکی نیس میخندم باهاش لبخند میزنم شوخی میکنم فک کن ۴ ساعته رو پاهامه بخدا کمر و پا برام نمونده اما فدا سرش مگ از بچه ادم از عشق ادم مهم تر هم وجود داره؟!🩵🩵

دقیقااا من امروز باچشمای گریه به دخترم لبخندمیزدم ک نفهمه گریه میکنم🫠

سوال های مرتبط

مامان دوقلوها💞 مامان دوقلوها💞 ۱ سالگی
سلام مامانای مهربون گهواره… 🤍
امشب نمی‌خوام فقط یه خبر بدم…
می‌خوام یه تکه از قلب پر از عشق و انتظارم رو با شما قسمت کنم…

۲۰ هفته‌ست که توی تنم، سه تا قلب کوچولو دارن می‌تپن…
من دو تا تکیه‌گاه کوچولو، یعنی دو پسر، و یه همراز ناز، یعنی یه دختر دارم که قراره هر لحظه‌م رو با عشق و لبخند پر کنن…

و حالا کم‌کم دارم حس می‌کنم چه معجزه‌ای درونم شکل گرفته…

من فقط یه احساس تازه نگرفتم، بلکه زندگی‌م داره پر از نور و عشق می‌شه و قلبم آماده‌ست تا هر لحظه‌شونو بغل کنه…

اما قصه من فقط این نیست…

قبل از این سه تا فرشته، من دو تا خورشید کوچیک دارم که زندگیمو گرم می‌کنن…
طنین و ترلانم، دخترای قشنگ من
که هر بار نگاهم به صورتشون می‌افته، حس می‌کنم خدا از پشت ابر اومده و منو بوسیده…

امشب که خوابن…
به پاهای کوچیک‌شون نگاه می‌کنم و زیر لب می‌گم:

«فرشته‌های مامان… شما می‌دونین چقدر مامان بی‌تاب دیدنتون بوده؟
مامان امیدوارم همیشه کنار هم باشین و دست همو بگیرین و دنیا رو با لبخندای هم روشن کنین…»

گاهی دست می‌ذارم روی شکمم و می‌پرسم:

«فرشته‌های مامان… مامان داره براتون یه دنیا عشق و شادی میاره برای خنده‌ها و بغل‌ها…»

خدایا شکرت…
من فقط یه مادر عاشق و دلواپس‌م، که هر تپش قلبم پر از دعا و عشق برای فرشته‌هاست…

تو فقط… سلامتشونو امضا کن.
من قول می‌دم تا آخرین رمق، جای نفس کشیدن، برای پنج‌تاشون نفس بکشم.

و برای همه مامانای چشم‌انتظار، کلی دعا کردم…
خدایا به دلشون نگاه کن،
مامانای باردار رو سالم و خوشحال فارغ کن
و همه بچه‌ها رو حفظ کن… 🤍🙏
مامان 👶🏻آراد🫀 مامان 👶🏻آراد🫀 ۱ سالگی
از مامان به مامان
Mom to mom:

-عزیزم کمک بگیر!
هیچ چیز خوبی توی تنهایی همه کارها رو انجام دادن نیست.از آدم های امن تو روز های سخت کمک بگیر.هیچ چیز خوبی توی مادر فولادزره بودن نیست.

-کارهایی که بابا انجام میده اسمش کمک نیست!
انجام وظیفه ومسئولیت پذیریه.
پسر باید اجازه بدی بابا از همون بچگی مسئولیت های خودشو حتی اگه به خوبی توی انجام نمیده انجام بده!چون بعد یه مدت تو میمونی و فرسودگی ورابطه ای که دیگه قشنگ نیست!

-برای خودت کم کم با بزرگ شدن بچه هویت های دیگه ای بساز!
تفریح و علاقه و درس یا کارایی انجام بده که جدایی از هویت مادری باشه تا وقتی بچه بزرگ شد،همه معنای زندگیت بچه نباشه و دچار سندرم "آشیانه خالی" نشی!

-موقع مریضی بچه استرس نگیر!
همه زندگی و برنامه ها بهم میریزی؟اشکال نداره زندگی بچه داری همینه!
فقط سعی کن خوب از خودت مراقبت کنی تا مریض نشی چون اونجوری خیلی سخت میگذره.

-برای کارهای روزمره معنا پیدا کن تا کسل کننده نباشه و درگیر افسردگی و بیهودگی نشی!
تمام غذا درست کردن ها،به بچه رسیدن ها و انجام کارهای خونه همشون کارای مهم و معنا داری ان.تو داری یه انسان دیگه رو پرورش میدی.
این خیلی بزرگه؟


حالا شما یک مامان به مامان بگین؟
چیزی که دوس داری بقیه مامان ها هم بدونن؟