سلام مامانای مهربون گهواره… 🤍
امشب نمی‌خوام فقط یه خبر بدم…
می‌خوام یه تکه از قلب پر از عشق و انتظارم رو با شما قسمت کنم…

۲۰ هفته‌ست که توی تنم، سه تا قلب کوچولو دارن می‌تپن…
من دو تا تکیه‌گاه کوچولو، یعنی دو پسر، و یه همراز ناز، یعنی یه دختر دارم که قراره هر لحظه‌م رو با عشق و لبخند پر کنن…

و حالا کم‌کم دارم حس می‌کنم چه معجزه‌ای درونم شکل گرفته…

من فقط یه احساس تازه نگرفتم، بلکه زندگی‌م داره پر از نور و عشق می‌شه و قلبم آماده‌ست تا هر لحظه‌شونو بغل کنه…

اما قصه من فقط این نیست…

قبل از این سه تا فرشته، من دو تا خورشید کوچیک دارم که زندگیمو گرم می‌کنن…
طنین و ترلانم، دخترای قشنگ من
که هر بار نگاهم به صورتشون می‌افته، حس می‌کنم خدا از پشت ابر اومده و منو بوسیده…

امشب که خوابن…
به پاهای کوچیک‌شون نگاه می‌کنم و زیر لب می‌گم:

«فرشته‌های مامان… شما می‌دونین چقدر مامان بی‌تاب دیدنتون بوده؟
مامان امیدوارم همیشه کنار هم باشین و دست همو بگیرین و دنیا رو با لبخندای هم روشن کنین…»

گاهی دست می‌ذارم روی شکمم و می‌پرسم:

«فرشته‌های مامان… مامان داره براتون یه دنیا عشق و شادی میاره برای خنده‌ها و بغل‌ها…»

خدایا شکرت…
من فقط یه مادر عاشق و دلواپس‌م، که هر تپش قلبم پر از دعا و عشق برای فرشته‌هاست…

تو فقط… سلامتشونو امضا کن.
من قول می‌دم تا آخرین رمق، جای نفس کشیدن، برای پنج‌تاشون نفس بکشم.

و برای همه مامانای چشم‌انتظار، کلی دعا کردم…
خدایا به دلشون نگاه کن،
مامانای باردار رو سالم و خوشحال فارغ کن
و همه بچه‌ها رو حفظ کن… 🤍🙏

۲۴ پاسخ

خدا بهت توان بده
آفرین بهت ، به اینهمه عشق مادرانه ات
هر کسی نمیتونه اینجور باشه

خودتون خواستید حامله بشید یا ناخواسته بود آخه دوقولو هاتون کوجیکن

۲۲سالته واقعا؟و مادر پنج جوجه؟
خودتم جوجه ای کهههه😍😍😍
ماشاالله چشم بد ازتون دور

عزیزم چقدر امید بخش و مهربونی
انشالله خدا بهت توان بده همیشه از پس این مسیولیت بزرگ بربیای
خدا بهت ببخش فرشته های نازنین رو😍❤️❤️❤️❤️

عزیز دلم چه با احساس نوشتی چقدر من گریه کردم و از ته دل برای دعاهات آمین گفتم الهی همون بشه که میخوای صلاحت تو خواسته های قشنگت باشه اگه میشه درخواست دوستیمو قبول کن خیلی ازت انرژی مثبت گرفتم 🧿❤️🌹

خدا همه شون رو حفظ کنه واست عزیزم
ولی خدا تو توان تو دیده که سه قلو داده بهت❤️
من تو این دوتا موندم😅

عزیزم به سلامتی بغل بگیریشون 😍😍😍😍خدا بهت قدرت و توان بده ❤️❤️

مبارکه عزیزم من با وجودد دوقلوها خیلی اذیت میکنننننن ب بچه فک نمیکنم دلی میگن پشت سر دوقلو باردار بشی میشه ۳ تااااا انشالله خداب بقیه بده واقعااااا برای من سخته

خداوکیلی خدا میدونسته چقد صبور و مهربونی بهت ۳ قلو داده.کمتر کسی مثل تو دیدم ینی اصلا ندیدم 😐

خدا بهت قوت بده واقعا تبریک میگم

مبارک باشه عزیزم
انشاالله بسلامتی بغلشون کنی
خیلی خوبه بچه دوقلو و سه قلویی

مبارکه به سلامتی
ژنتیکی چندقلو زا هستین؟

عزیزم چه قشنگ
مبارک باشه 😍

الهی سلامت باشن هر پنج تاشون خیلی قشنگ نوشتی پر از حس خوب واقعا خدا همه بچه ها رو حفظ کنه حتی تصورش قشنگه عزیزم بسلامتی بگذرونی این دوران ،🥹🥹😍

سلام عزیزم خیلی برات خوشحالم مبارک عزیزدلم آرزوی سلامتی دل خوشی دارم براتون
اگه از حس ام بعد از خوندن این حرف های قشنگ بگم منم مادر دوتا پسر بچه 17ماه ام که خیلی تنش ها و چالش ها رو پشت سر گذاشتم ما انتظار کشیدم و عاشقانه بچهام رو دوست دارم اما افسردگی یا به سری مشکلات و بی مهری خانواده یا شاید بهتر بگم تو خانواده ای که بزرگ شدیم یه وقتایی عصبی میشم داد میزنم سربچهام یا... بعد از این پیام زیبات خیلی ناراحت یا حس کم بودن یا ناکافی بودن بهم دست داد من خیلی بکهام دوست دارم دسته خودم نیست تنهام هیچ کسی تو زندگی نداریم هیچ کسی فقط خدا که امیدوارم خداوند متعال منو ببخش اگه یه وقتایی کم حوصله بداخلاق میشم 🥹🥹😭🤲و آفرین به تو

عزیزم اینقدر قشنگ گفتی دلمو زیرو رو کردی خدا حفظشون کنه عزیزم ایشالله همیشه زندگیتون پر از عشق باشه

دروغ میگی الکی مثلا جلب توجه کنی من باور نمیکنم تو پارسال سه قلو باردار بودی الان یه ساله هنوز نزاییدی متأسفم ک الکی جو میدی

عزیزممم خداحفظشون کنه😍

کاش بچه های بعدی منم سه قلو بشن 😍😍درسته خیلی اذیت میکنن ولیی.. عاشق بچم

ای جوونم چ سعادت بزرگی عزیزم 😍خداحفظشون کنه انشالله ب سلامتی ب دنیا بیان فرشته های خدا رو خیلی خوشحالم برات عزیزم ک خدا لایق این نعمت بزرگ دونسته برا ما هم دعا کن

چقدر نگاهت قشنگه و زیبا توصیف کردی الهی بسلامتی بغلشون بگیری

عزییییزم
مبارک باشه الهی قدمشون خیررر

وای خدای من 🥰🥰شما با دارو چند قلو زایی دارید یا طبیعی هست؟

وای یعنی مامان پنج تا بچه ناز میشی ؟ دوتا داری بعد سه قلو حامله ای

سوال های مرتبط

مامان لیام جان مامان لیام جان ۱ سالگی
اشک هام رو که بی وقفه میریزن پاک میکنم
و دست میزارم رو قلبم که تا به امروز این میزان از غم رو تجربه نکرده بود
هربار که میای سمتم و میگی شیر بند بند تنم پاره میشه
میگم نه
و تو ناامید میشی از من
از من که مادرتم
از من که تا به امروز به همه ی سازهات رقصیدم و از نگاه بقیه محکوم شدم به لوس بار آوردن تو
چه اهمیتی داره حرف های مردم
اینها همین آدم هایی هستن که استدلال میارن وقتی مادری به بچه ش شیر خودش رو نده یه سری از عواطف رو تجربه نمیکنه
آخ کاش میشد ضربان نامنظم قلبم
این حجم از اندوهی که رو شونه هام سنگینی می‌کنه رو نشونشون میدادم
می‌دونی مامان من دلم لک زده برای تست تنظیم دمای شیر روی دستم
دلم لک زده برای صدای خروج آب از فلاکس
دلم لک زده مامان
و دروغ چرا
برای همین وعده های خوابت رو حذف نمیکنم
میخام اون دو تا وعده رو حفظش کنم
نمی‌دونم تا کی
حداقل تا جایی که هردومون کمی کنار بیایم با این موضوع
در حال حاضر من و تو غمگین ترین مادر و پسر جهانیم مامان
مامان هاناخانوم🎀 مامان هاناخانوم🎀 ۱ سالگی
همیشه اینجا مامان‌هایی رو دیدم که غصه می‌خورن از اینکه نتونستن به بچه‌شون شیر خودشون رو بدن، دل‌شکسته‌ان از دیدن قوطی‌های شیرخشک، و بغض می‌کنن وقتی شیشه شیر دست بچه‌شونه... اما من؟ من برعکسم. من دلم می‌خواست بچه‌م شیرخشک می‌خورد. نه اینکه اون لحظه‌های عاشقانه‌ی شیر دادن رو دوست نداشته باشم، نه اینکه بغل گرفتن اون تن نرم و کوچولو و حس نفس‌هاش کنار قلبم برام قشنگ نباشه… ولی واقعیت اینه که با تمام عشقی که توشه، شیر دادن گاهی یه عذابه. تو خواب، تو بیداری، وسط مهمونی، توی جمع، توی سفر... یه موجود کوچولو میاد، با اصرار و نیاز، لباستو بالا می‌زنه و دنبال آرامشه. بدنت دیگه مرز نداره، شب و روز قاطی می‌شن. هیچ‌وقت خواب عمیق نداری، هیچ‌وقت آزادی کامل نداری، هیچ‌وقت نمی‌تونی فقط برای خودت باشی. گاهی با خودم فکر می‌کنم کاش یه شیشه شیر بود، یه کم آب جوش، و بعدش یه خواب بی‌وقفه. کاش بدنم فقط برای خودم بود، نه یه منبع بی‌پایان آرامش و تغذیه. کاش می‌تونستم با خیال راحت، یه روز، فقط یه روز، تنم رو از این نیاز بی‌وقفه آزاد کنم... ولی خب... باز شب که می‌شه، وقتی اون صورت کوچولو و بی‌پناهش رو می‌چسبونه به دلم، وقتی اون نفس گرمش روی پوستم می‌خوره، وقتی نگاهش می‌گه: «تو تمام دنیامی»، تمام خستگی‌هام رنگ می‌بازه. باز هم نرم می‌شم، با تمام تضادهایی که تو دلمه. شاید این وابستگی همیشگی سخت باشه... ولی یه روزی تموم می‌شه. و من، با تمام وجودم دلم براش تنگ می‌شه. برای همین شیر خوردنِ نصفه‌شب، برای همون دستای کوچولو که پیراهنمو می‌زنن بالا، برای این عذابی که اسمش «عشق»ه.
مامان نویان مامان نویان ۱ سالگی
مامان فرشته ها❤👼👼 مامان فرشته ها❤👼👼 ۱ سالگی
دارم سکته میکنم از دست دخترم انقدر گریه کردم از دست دخترم آخرش نزدیک بود با شوهرم کتک کاری کنیم دخترم حدود ۲۰ روزه هر شب با بدبختی میخوابونم همش با استامینفون قبل اون علائم دندان داشت هفته ای دو سه بار میدادم روی هم آروم میگرفت میخوابید یا گاهی با ژله بیحسی ولی امان این چند روز هر شب نق وگریه وبهانه بردم دکتر تو گوش نگاه کرد میگه گوش درد نیست میگه مشکلی هم نداره بهم کتوتیفن داد که خوب بخوابه شب گفت ضررش از استا گم تره گفت یه چند روز بده اگه دیدی خوب نشد یه آزمایش کلی مینویسم اما این دختر من تو این یه هفته فقط یه شب خوب بوده در طول روز نق ولی شب خدا نصیب نکنه گریه ونق امشب که دیگه کولاک کرد انقدر گریه کرد خودشو دور از جون کشت .دیگه نمیدونم چیکار کنم به دکتر میگم نکنه رفلاکس هست میگه نه برای بچه های کوچیکه شب ها نبات میدم بیفایده یه دردی اذیتش میکنه این دندان نیش هم یکم جونه زده ولی درنیومده کامل .خواهرم همش میگه مگه میشه از دندان باشه یه مشکلی داره این همه آدم من تا حالا ندیدم کسی بچش این جوری گریه کنه تو ۲۰ ماهگی بچت ضعیفه امشب شوهرم رفته کله پاچه خریده که مثلا جون بگیره اشتها هم نداره به نظرتون مشکلش چیه؟چشم زخم ممکنه باشه؟یا مثلا امروز بستنی خورده از اون باشه؟کاش بمیرم فقط از دست این بچه ها او از اولی که منو بیچاره کرد اینم دومی بچه های شما واسه دندان گریه میکنن یا فقط بچه من این جوریه
مامان آقا علی اکبر 😄 مامان آقا علی اکبر 😄 ۲ سالگی
پیامی
برای
تو
که قصد داری...

برای تو، که ایستادی سرِ دو راهیِ …

اون چیزی که توی شکمته، فقط یه توده سلولی نیست؛
یه "جان"ه...
یه چیزی که داره کم‌کم شکل تو رو می‌گیره، تو رو مادر می‌کنه.
اون، اولین نفریه که صدای قلبت رو از درون شنیده. اولین کسی که قبل از اسمش، حسش کردی. قبل از اینکه دنیا ببینه‌ش، تو فهمیدی وجود داره.

می‌دونم که شاید هیچ‌کس کنار تو نیست. شاید مادر، خواهر، حتی پدر بچه همه بار رو روی دوشت گذاشتن.
می‌دونم... ولی یه چیز هست که فقط مال خودته:
صدای قلب اون بچه که الان، همین الان، داره توی بدنت می‌کوبه، حتی اگه هنوز نشنیدیش.

سقط، فقط پایانِ یه بارداری نیست. پایانِ یه بخشی از خودته.

یه بخشی که شاید سال‌ها بعد، بی‌هوا، نصفه شب، وقتی همه خوابن، بیاد توی فکرت و بگه: «اگه بودم چی؟»

هیچ‌کس نمی‌دونه تو چی کشیدی. هیچ‌کس حق نداره قضاوتت کنه.
ولی یه چیز رو بدون:
تو مادر شدی، حتی اگر کسی بهت نگه. حتی اگه کسی نباشه بچه رو بغل کنه، تو همین الان مادر شدی.
حتی اگه این چندمین فرزند تو هست، یه بچه‌ی تکراری نیست. این یه جان جدیده. یه نقطه‌ شروعِ تازه.

و اگه این بچه زنده بمونه، یه روزی شاید بشه همون کسی که بغلت می‌کنه و می‌گه: "ممنون که نگهم داشتی."

تو قرار نیست بی‌نقص باشی. فقط قراره مهربون باشی.

اگه فقط یه درصد احتمال می‌دی که یه زندگی پشت این دو‌راهی خوابیده، همون یه درصد کافیه.
چون زندگی همیشه از همون یه ذره شروع می‌شه...


@hejrat_kon

#سقط
#فریاد_بیصدا
#مادر