همیشه اینجا مامان‌هایی رو دیدم که غصه می‌خورن از اینکه نتونستن به بچه‌شون شیر خودشون رو بدن، دل‌شکسته‌ان از دیدن قوطی‌های شیرخشک، و بغض می‌کنن وقتی شیشه شیر دست بچه‌شونه... اما من؟ من برعکسم. من دلم می‌خواست بچه‌م شیرخشک می‌خورد. نه اینکه اون لحظه‌های عاشقانه‌ی شیر دادن رو دوست نداشته باشم، نه اینکه بغل گرفتن اون تن نرم و کوچولو و حس نفس‌هاش کنار قلبم برام قشنگ نباشه… ولی واقعیت اینه که با تمام عشقی که توشه، شیر دادن گاهی یه عذابه. تو خواب، تو بیداری، وسط مهمونی، توی جمع، توی سفر... یه موجود کوچولو میاد، با اصرار و نیاز، لباستو بالا می‌زنه و دنبال آرامشه. بدنت دیگه مرز نداره، شب و روز قاطی می‌شن. هیچ‌وقت خواب عمیق نداری، هیچ‌وقت آزادی کامل نداری، هیچ‌وقت نمی‌تونی فقط برای خودت باشی. گاهی با خودم فکر می‌کنم کاش یه شیشه شیر بود، یه کم آب جوش، و بعدش یه خواب بی‌وقفه. کاش بدنم فقط برای خودم بود، نه یه منبع بی‌پایان آرامش و تغذیه. کاش می‌تونستم با خیال راحت، یه روز، فقط یه روز، تنم رو از این نیاز بی‌وقفه آزاد کنم... ولی خب... باز شب که می‌شه، وقتی اون صورت کوچولو و بی‌پناهش رو می‌چسبونه به دلم، وقتی اون نفس گرمش روی پوستم می‌خوره، وقتی نگاهش می‌گه: «تو تمام دنیامی»، تمام خستگی‌هام رنگ می‌بازه. باز هم نرم می‌شم، با تمام تضادهایی که تو دلمه. شاید این وابستگی همیشگی سخت باشه... ولی یه روزی تموم می‌شه. و من، با تمام وجودم دلم براش تنگ می‌شه. برای همین شیر خوردنِ نصفه‌شب، برای همون دستای کوچولو که پیراهنمو می‌زنن بالا، برای این عذابی که اسمش «عشق»ه.

تصویر
۲۰ پاسخ

نه‌لذتی که توو شیر خوردن بچه هست رو با هیچی عوض نمیکردم البته‌ تایکسال بعدش ادم واقعا اذیت میشه من نظرم اینه ذر کنار شیرمادر بچه شیرخشک عم باید بخوره واسه وقتایی مثل مهمونی یا بازار یاوقتایی که ادم بدنش خالی میکنه

منم دقیقا همین حسا رو دارم وهمش میگم اگه بچه دوم بیارم شیرخشک میدم اما ته دلم میدونم که باز دلم نمیاد

مت شیر داشتم پسرم نخورد اتفاقا اتفاقا اتفاقا خیلی هم خوشحالم چون دوتا بچه های دیگم شیر منو خوردن همش مریض میشدن اما حسین شیر خشکی شد ماشاالله قوی تر از اوناست پشیمونم چرا اونا شیر منو خوردن

ای جان چقد قشنگ نوشتی دقیقا حال منه با پوست و‌روحم درک کردم 🥰😍😍😍😍

منی که ۱۱ روز شیر خودمو دادم ولی اصلا برام شیرین نبود

آخ چه قشنگ گفتی خوشبحال اونایی که شیشه دادن بخدا از بس پسرم مک زده نوک سینم پاره شده از درد دارن میمیرم هربار

الهی عزیزم چه قشنگ نوشتی
ولی من خسته نمیشم از شیر خودم رو دادن با اینکه سخته ولس خب بازم خداروشکر میکنم چون خیلی بچه ها نمیتونن شیر بخورن یا کلی اذیتن .اشکال نداره این روزها هم میگذره چیزی نمونده و تمام اینا میشه خاطره

چقدر قشنگ نوشتی 🫂🌱

سپهر شیر خشک نخورد منم خیلی سختمه تا دوسالگی چجوری شیر خوردنش کم کنم تا دوسالگی گرفته باشم از شیر..
میگن یهویی نگیری آسیب میببنه🥲

آخ آخ دقیقااااا منم همین حسا دارم😩😩

چقدر قشنگ نوشتی

تا یک سال لذت بخش بود برام بعدش اصلا البته ناگفته نماند ک شیرم بعد یکسال خیلیییی کم شد و منم الان سه چهار ماهه شیرخشک میدم و اصلا ناراضی نیستم

منم واقعا اینجور بخصوص سوار ماشین میشیم هزار بار میخواد یه میک میزنه هربار ولش می‌کنه یعنی خسته میشم دیگه

من جزو عمیق ترین و زیباترین و شیرین ترین لحظات عمرم شیرخوردن پسرم بوده و هست الحمدلله
با دنیا عوضش نمیکنم♥
و با همههه سختیاش عاشقشم و به جون میخرمش

واقعا با تموم وجود درک کردم حرفاتو

مگه شب بازم شیر شب میخوره ؟

کاملا درسته عزیزم، با همه سختیاش میگذره و مهم تر از همه اینه که این سختیا و لحظه به لحظه ی اون رابطه قشنگی که موقع شیر خوردن بین تو و اون فرشته کوچولو شکل میگیره دیگه هیچوقت تکرار نمیشه، اون فقط یکبار تو دوسال اول زندگیش شیر میخوره و تمام... دیگه هیچوقت نمیخوادش... همین چیزاست که باعث میشه هر چی بیشتر به از شیر گرفتنش نزدیک میشم بیشتر گریم میگیره، چون حس میکنم من بیشتر از اون وابسته شدم و اگه افسردگی بعد زایمان نگرفتم قطعا افسردگی بعد شیردهی خواهم گرفت🥺

چقد دزست نوشتیدقیقا همینه
آخرین باری که از شیر دادن متنفر شدم همین دیروز بود از بیرون اومدیم گرما زده شده بودم اومد شیر بخوره میخواستم بمیرم
دیگه آخرای این سفر پر ماجراس و قطعا یه روزی دلمون برای این روزا تنگ میشه

ببین ی تحقیق کردن دیدن خانما همه شبیه هم نیستن
ببین منم از مجردیم از اینکه شیر بدم به بچه یا تصویر شیر دادن بدم می اومد
قربون خدا برم ی جوری برام چید ک شیر خشک بخوره بچم، ی جوری ام چید ک اون اوایل شیر خودم باشه ک طعم اونم بچشم

من کاملا درکت میکنم و منم دوس نداشتم و ندارم ک حدومرز نداشته باشه بدنم

به من بگو چطوری انقد قشنگ حرف میزنی و مینویسی؟؟؟؟؟

آخی عزیزم چند وقتشه

سوال های مرتبط