۳ پاسخ

حرف دلم رو گفتین انگار دنیا رو ازم گرفتن
کسی نصیحتم کردنی دلم ازش میشکنه احساس میکنم درکم نمیکنه بزرگ ترین غم دنیا تودلم باخود میگم خدایا چرا هیچ کس نمی‌فهمه 💔💔😭😭😭
🫂🫂

🥀😭😭😭😭

😭😭😭😭😭😭💔

سوال های مرتبط

مامان هاناخانوم🎀 مامان هاناخانوم🎀 ۱ سالگی
فردای اون روزی که به همسرم گفتم باردارم، با یه بسته‌ی کادوپیچ‌شده اومد خونه. تو دلم گفتم: آخ جووون، حتماً یه چیز خوشگل و گرون برام خریده! 😍 کادو رو باز کردم… دیدم چند جلد کتاب درباره‌ی فرزند پروریه 😐📘 باخودم گفتم: «آخه چرا باید تو این شرایط کتاب هدیه بگیرم؟!» انگار ذهنمو خوند… بدون اینکه چیزی بگم، با لبخند آرومش گفت: «تو فقط یه زن نیستی… تو مادر آینده‌ای. قراره یه انسان رو بزرگ کنی… داری قدم‌به‌قدم یه آدم می‌سازی. اگه می‌خوای بچه‌مون آگاه و موفق باشه، باید اول خودمون آگاه باشیم. بچه‌ها از کاری که می‌کنیم یاد می‌گیرن، نه فقط از حرف‌هامون.» 🧠💛 همون‌جا یه چیزی تو دلم تکون خورد. فهمیدم مادر بودن فقط به دنیا آوردن یه بچه نیست… یعنی رشد کردن، ساختن، آگاه شدن… یعنی تو قوی‌تر بشی تا اون، یه قدم جلوتر از نسل خودش باشه. ✋🏻 خیلی وقتا مامانایی رو می‌بینم که فکر می‌کنن «بچه خوب» یعنی بچه‌ای که فقط صداش درنیاد و یه گوشه بشینه... ولی تربیت، فقط ساکت نگه‌داشتن بچه نیست. تربیت یعنی اینکه کمکش کنی خودش رو بشناسه، بلد باشه احساساتش رو مدیریت کنه، فکر کنه، انتخاب کنه… یعنی همراهی، نه فقط کنترل. 🌱 بچه‌های فردا، نتیجه‌ی مامان‌های آگاهِ امروزن. بیایم قبل از اینکه فقط یه مادر باشیم، یه آدمِ یادگیرنده و بامعرفت باشیم.
مامان نیکا مامان نیکا ۲ سالگی
امشب که دخترم تو بغلم بود دقیقا وسط منو باباش طبق روال هرشب داشتیم بازی میکردیمو میخندیدمو غرق عشقش میکردیم تا خوابش ببره یهو یاد یکی از اقوام افتادم که هردوتا بچه‌شو از سه ماهگی تو اتاقای تاریک خودشون میذاشت تا بخوابن ! وقتی بچه رو میذاشت تو تخت تاریکش میومد بیرون میگفت مامان کار داره تو بخواب!!!
چرا جدیدا اصرار دارن که نسل جدید بی احساس مث رباط بدون هیچ وابستگی حتی به خانواده تحویل جامعه بدن؟ الان یکسری میان میگن ما درطول روز عشق میدیم ربطی به خواب نداره و هزارتا بهونه دیگه!
بابا چتونه یکم شل کنید بخدا این وابستگی این احساسات این روال زندگی لازمه . بخوای نخوای بزرگتر بشی زندگی رباتی میشه ولی ادمیزاد باید یه دلبستگی داشته باشه وگرنه تو این دنیای نامرد زود سقوط میکنه.
من با نظر یکسری دکترا و روانشناسا دقیقا موافقم که بچه نباید جای خوابش تا وقتی که امادگیشو نداره جدا کرد باید صبر کنید تا خودش بخواد به استقلال برسه حتی شده ۷-۸ سال طول بکشه و چی بهتر از این برای پدرمادر هست؟ مگه ما چندسال میتونیم از وجود این فسقلیا لذت ببریم ؟ پس حتی برای خودمونم شده خاطرات خوب بسازیم بعدا که بزرگ شدن و رفتن یادمون بیادچه شب‌هایی تو بغل هم گفتیمو خندیدیم و گوربابای دنیا لذت بردیم از وجود هم 😍
اینم اضافه کنم منو دخترم کلی باهم بازی میکنیم تا خوابش بگیره بعدش که خوابش گرفت میذارمش تو تخت خودش که چسبیده به تخت ما چون اینجوری هردو راحتتریم اونم راحت با خیال راحت که نمیفته غلت میزنه ولی نیم ساعت قبل از خواب تو بغل هم عشق میکنیم پیشنهاد میدم ازش غافل نشید و با حرص نخواید بچه رو بخوابونید❤️
مامان آنیسا خانوم🍩👶 مامان آنیسا خانوم🍩👶 ۱ سالگی
جملاتی که کودک با شنیدن آن احساس خوشبختی می کند :

۱- تو قهرمان منی
وقتی تکلیفشو انجام داد دستتونو بگیرید زیر بغلش بلندش کنید و بگید تو قهرمان منی.(اینطوری اعتماد به نفسش به عرش الهی می رسه)

۲-بیا بغلم
اگه ترسید سفت بغلش کنید و همینطور که دارین نوازشش می کنید بهش بگید من و خدا همیشه کنارتیم و ازت مواظبت می کنیم.
(بذارید کودک با احساس امنیت زندگی کنه نه با ترس تنهایی)

۳-تو بهترین هدیه خدایی
گاهی روبروی فرزندت بشین و بلند بگو خدایا شکرت به خاطر این که عزیزی مثل تورو به ما داد ما کنار تو خیلی خوشبختیم.
(اینطوری فرزندتون حس خوب دوست داشته شدن را با همه وجودش حس میکنه)

۴-مرسی که بهم کمک کردی
از فرزندتون کمک بگیرید مثلاً موقع درست کردن شام بهش بگید میتونی سفره رو پهن کنی یا چیزای دیگه و ازش تشکر کنید و بگید ممنونم که کمکم کردی.
(اینطوری فرزندتون احساس مفید بودن می کنه)
خوشبختی زمانی است که چیزی که فکر می کنید چیزی که می گویید چیزی که انجام می دهید با هم هماهنگ باشد.
تکرار این جملات اعتماد به نفس فرزندتون رو چندین برابر می‌کنه
مامان آنیسا خانوم🍩👶 مامان آنیسا خانوم🍩👶 ۱ سالگی
نوزاد هنوز حرف زدن بلد نیست. تنها راهی که می‌تونه نشون بده چی می‌خواد یا چه‌حسی داره، همون گریه‌هاشه، حالت صورتش، یا تکون‌های بدنش. یعنی با یه زبان غیرکلامی با مادر ارتباط می‌گیره.

اگه مادر بتونه این نشونه‌ها رو با دقت و حساسیت بخونه و درست جواب بده، نوزاد کم‌کم درک شدن رو تجربه می‌کنه می‌کنه و یه حس امنیت درونی پیدا می‌کنه.
ولی اگه مادر جوابای بی‌ثبات بده یا درست متوجه نشه، بچه یاد می‌گیره که حتی اگه نشونه هم بده، کسی نمی‌فهمه. پس بهتره اصلاً چیزی نگه.

همین تجربه می‌مونه توی ناخودآگاه و بعدها توی رابطه‌های عاطفی بزرگسالی خودش رو نشون می‌ده.

بعضی از ما به‌جای اینکه بگیم چی می‌خوایم، ساکت می‌مونیم و انتظار داریم طرف مقابلمون خودش بفهمه. وقتی نمی‌فهمه، ناراحت می‌شیم یا احساس می‌کنیم دوستمون نداره.

در واقع، هنوز توی همون دنیای کودکانه گیر کردیم که فکر می‌کردیم اگه کسی واقعاً دوسمون داشته باشه، باید بدون اینکه چیزی بگیم، بفهمه چی تو دلمه.

ولی رابطه‌ی سالم یعنی بتونیم راحت و صادقانه بگیم چی می‌خوایم.
مامان ♥️ امیرشایان ♥️ مامان ♥️ امیرشایان ♥️ ۱ سالگی
صبحانه امیر شایانم : فرنی خرما بامغزیجات آسیاب شده.
همیشه تو تصورات خودم میدیدم بچه دار که بشم خب از یه سنی به بعد که بزرگتر شد و صبح ها برای صبحونه لقمه های کوچولو درست میکنم میدم دستش میخوره بازی میکنیم قدم می‌زنیم پارک میبرمش تو خونه صدای شیطونی کردنش بازی کردنش خنده هاش حرف زدناش مامان گفتنش
آخ مامان گفتنش اینقدر دلم میخواد بدونم امیرشایان صداش چجوریه چرا باید کلمه مامان گفتن رو فقط من بیمارستان رفتنی از زبون پرستارا بشنوم که همشون به من میگن مامان 🥺 ، امیر شایان که بستری شده بود صدام میکردن مامان بچه رو آماده کن بیا بریم اکو بگیریم ازش 🥺😓😥
خیلی دلم برای خودم و همسرم میسوزه ما به ناحق بی گناه گرفتار این بلا شدیم این بلارو اصلا خدا سرما نیاورد برعکس خدا خیلی دوستمون داره معجزه هاش رو بهم نشون داده بارها پسرم رو از دم مرگ نجات داده بارها پسرم تا مرگ رفت و برگشت اون شفای کامل دست خداست 🙏😭
بابا ، میگن پسر عصای دست باباس اما همسر من باید عصای پسرم بشه همسرمن خیلی حفظ ظاهر می‌کنه اما تو خلوت خودش گریه می‌کنه غصه میخوره و خیلی این عذابه برام همیشه با بچه های کوچک‌ بازی می‌کنه می‌خنده حرف میزنه، و غصه میخورم و تو دلم میگم الان تو باید با پسر خودت بازی میکردی الان باید پسرت رو می‌بردی پارک بیرون ، وقتی بیرون میریم البته بیرون که برای گردش نمیریم همون بیمارستان دکتری میریم و گاهی همسرم باهام میاد وقتی یه پدر و پسری از جلوی ما میان می‌گذرن من همسرمو میبینم که چشماش پر میشه میبینم که این حسرت تو دلش هست و تو تصورات خودم پسرم رو با باباش میبینم که میرن بیرون بازی میکنن میره براش خوراکی می‌خره باهم قدم میزنن پارک می‌بردش حسرت تمام این چیزها تاابد تو قلب من و همسرم میمونه 🖤