۱۳ پاسخ

شوهر منم خیلی با دختر اولم بدرفتاری میکنه.بعد قربون صدقه آین کوچیکه میره.هرچیم میگم حسادت بزرگه رو تحریک میکنی گوش نمیکنه
جالب اینجاست ک دست آخر دختر بزرگم همیشه بین منو پدرش پدرش رو انتخاب میکنه😑😑😑

خودمون کم درگیریم برای تربیت و رشد بچه هامون شوهرا هم اضافه شدن یکی میخواد به اونا یاد بده بچه یکی دیگه رو هم باید تربیت کنیم، من بچه اولمه ولی مطمئنم با همسرم چالش داریم

حرف بزنین باهم.
چجور پدریه.
بچه سرخورده و زده از اجتماع میشه گناه داره

عزیزم مردا مثل بچه‌ها می‌مونن ،نباید خیلی باهاش مخالفت کنی در عوض بهش اقتدار بده و جایگاهش رو ببر بالا و بعد که اعتمادش رو به دست آوردی به زبان نرم و سیاست زنانه براش توضیح بده که این رفتار روی آینده پسرمون تاثیر می‌ذاره ، از طرفی پسرتون نباید اصلاً دعواهای شما رو ببینه چون این هم براش خیلی مخربه عزیزم

شوهرم خوبه باهاش اما پسرم خیلی بد شده

شش ماهه بودم ازبس که ناراحت شدم فشارم ۷شد

متاسفانه ته تغاریا همینن بابای منم ب شدت با ابجیم بد رفتاری میکرد و ب من توجه ولی بچه دوم ندارم ک تجربه شوهرم بگم

اره منم همینطور خیلی پشیمونم که باردارشدم

همسر من هوا پسرمو خیلی داره

چن سالشه پسرت؟

شوهرم خیلی نه ولی متأسفانه من بداخلاقی میکنم باهاش

باهاش حرف بزن و یکم صبور باش یاد میگیره چجوری تعادل برقرار کنه.شوهرمن دختر دومیم ک ب دنیا اومد اصلا بغلش نمیکرد همش توجهش رو تیارا بود میترسید تیارا کمبود محبت بگیره.یکم ک گذشت یاد گرفت چجوری ب دوتاشون محبت یکسان نشون بده

تو بهش محبت کن حداقل سر خورده نشه

سوال های مرتبط

مامان محمدسبحان مامان محمدسبحان ۲ ماهگی
سلام مامانا لطفاً واسم دعا کنید که بتونم از این وضع زنده بیرون بیام
بعداز زایمان دومم افسردگی و اضطرابم خیلی شدیدتر شده انقدر که بهداشت تهدیدم کرده که وضعیت اورژانسی واست می‌زنیم مامانم چهل روزه پیشمه و دیگه نمیتونم باهاش کنار بیام همش داریم دعوا میکنیم پسر بزرگم بهش وابسته شده و هرچی میگم وابستگی و کمتر کن بچه اذیت میشه ولی انگار نه انگار اوایل زایمانم بهشون گفتم که کوچیکه رو بیشتر نگهدارید بزرگه با خودم باشه اما برعکس عمل کردن همه کارای پسر کوچیکم با خودمه اونم دیگه حتی واسه خواب با هیچکس نمیمونه عوضش از پسر بزرگم دارم فاصله میگیرم نمیتونم باهاش بازی کنم بهش غذا بدم بخوابونمش و... اونم دیگه باهام کاری نداره همش می‌ره سراغ مامانم و بهش وابسته شده تا حرفی میزنم مامانم تهدیدم می‌کنه که من میرم خودت بمون و هرجوری دوست داری تربیت کن
کاش آنقدر نمی‌ترسیدم از تنها موندن با دوتا بچه
کاش کمکی نداشتم ولی لااقل بچه هام بدخواب نبودن می‌دونم اگه اضطراب جدایی از بچه هارو نداشتم تا الان ولشون کرده بودم و رفته بودم