خب خب آمدم بگم از تجربه ام
تو تاپیک هام ک گفتم درد دارم شدید شده ب شوهرم گفتم بریم بیمارستان داشتم می‌رفتیم ک یهو ت راه پله کیسه ابم سوارخ شد هی ازم آب سفید ریق می‌آمد وقتی رسیدم بیمارستان ۵ یا ۴ سانت باز شده بودم
دردم شدید شده بود هی ول میکرد هی آورم میشد هی با دستاشونم معاینه میکردن ت عرض چند دقیقه 8 سانت باز شدم منو بردن زایشگاه ت تو سه ساعت زایمان کردم پنج عصر تا هفت شب ک دنیا آمد
ولی خیلی درد داشتم شدید خیلی بخیه خوردم هم داخلی هم خروجی با اینکه وزن بچم زیاد نبود 3200 بود بعدش ب خونریزی افتادم شدید نصف جفتم مونده بود بقیه اش نکشیده بودن بعدش یک دکتر صدا کردن آمدن بقیه اش خارج کردن خیلی درد داشت حداقل نیم ساعت طول کشید شکمم هی فشار میدادن خونا میامدن تیکه تیکه مثل گوشت

۱۳ پاسخ

مبارک گلم چند هفته ای زایمان کردی

خداروشکر ک هردوتاتون سالمین
خوش قدم باشه برات

آخی عزیز دلم خیلی مبارکه گلم🥰🥰🥰🤩🤩🤩🤩

قدم نو رسیده مبارک ❤

مبارکه گلم‌.چقدر اذیت شدی ولی درعوض راحت شدی و بغلت هست.ان شاالله زود خوب‌بشه بخیه هات گلم❤️

وای عزیزم🥺
خداروشکر حال خودت و نی نی خوبه♥

الهی عزیزم عوضش الان بغلته و راحتشدی

قدمش پراز خیروبرکت باشه براتون

ی سوال مای بیبی ۰بردی یا۱

ان شالله سلامتی خودت و نی نی ت

وای خواهراسترس گرفتم

پس خیلی اذیت شدی،،کجازایمان کردی

در کل از زایمانت راضی بودی؟

مبارکت باشه عزیزم. خدا بهت قوت بده ❤️❤️

مقالات مرتبط

خونریزی بعد از زایمان سزارین
خونریزی بعد از سزارین تا کی ادامه دارد؟ + علائم خطر
مراقبت از نوزاد تازه متولد شده
نوزاد تازه متولد شده و همه نکات مراقبت از آن
مراقبت از بخیه زایمان طبیعی
مراقبت‌های لازم از بخیه زایمان طبیعی
گریه شدید نوزاد
علت‌های گریه شدید نوزادان

سوال های مرتبط

مامان فسقلی😌❤️ مامان فسقلی😌❤️ روزهای ابتدایی تولد
سلام از ده شب تا سه شب درد داشتم گفتم اگر ادامه داشته میرم بیمارستان ک نشد دیگ خود ب خود دردم خوب شد ولی هی ول میکرد کلن تو این چند ساعت یک ساعتش خوابم برد درد بدی داشتم درد زیر شکم

شدید بود کمر درد واژن درد داشتم بعدش گفتم اگر شدید تر بشه برم بیمارستان اک نشد دردم یهو خوابید خوب شدم ممکنه دوباره دردم بگیره یا نه ؟ فاصله درد هام آنقدر بود
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان آراد💙 مامان آراد💙 ۱ ماهگی
پارت دوم

خلاصه بعد سه شب مرخصم کردن و اومدم خونه ولی بیشتر اوقات انقباض بدون درد داشتم تا اینکه تکونای نینی کم شده و دوباره رفتم زایشگاه ک اونجا نوار قلب گرفتن و گفتن خوبه برو دردت گرفت بیا همش ت راه بودم میرفتم و میومدم😂😂اومدم خونه ولی اصلا خودم همش یه حسی داشتم انگار ب دلم افتاده بود ک زایمان میکنم شب ک میخاسم بخابم هی نصف شب بیدار میشدم تا اینکه سرفه کردم و خیس شدم رفتم دسشویی دیدم کیسه ابم پاره شده و ساعت سه و نیم شبه فقط یکم درد داشتم یه ساعت وایستادم ک خاطرجمع بشم ک کیسع ابم بوده بعد یه ساعت راهی بیمارستان شدم و بستریم کردن دردامم هی شدید تر میشد تا اینکه ساعت 10و نیم صبح بتم امپول فشار زدن
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان فسقلی😌❤️ مامان فسقلی😌❤️ روزهای ابتدایی تولد
خب خانما رفتم بیمارستان معاینه شدم واقعا درد داشت واسه من البته من خودمو هی سفت میکردم
دو دفعه معاینه ام کردن 🤕 دو سانت باز بودم اونم صدقه سری زایمان قبلیم بود ک طبیعی بودم اون درد های ک داشتم انقباض بود یا همون ماه درد
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان جوجه رنگی مامان جوجه رنگی ۲ ماهگی
پارت یک زایمان
سلام مامانا من ۳۰ اردیبهشت رفتم بیمارستان حضرت زینب که بستری بشم برای ختم بارداری خب امپول فشار زدن هردفعه هم میومدن معاینه میکردن ببینن چند سانت بازم
که خب بچه خیلی بالا بود و بزور یه سانت باز بودم بزور
سروم فشار وصل کردن خب خبری نشد تا ۳۱ ام معاینم کردنشیفت عوض شد باز خواست معاینه کنه که گفتم الان معاینه کرد گف شیفت عوض شده منمباید معاینه کنم بعضیاشون معاینه هاشون درد نداشت بعضی هاشون خیلی درد میکرد خلاصه تا ۳۱ ام صبح تو سروم فشارم به انژیوکت چندبار دوستا سرنگ نمیدونم امپول چی بودن خالی کردن دیگه دردام تقریبا داشت شروع میشد و منظم میشد هردفعه هم معاینم میکردن ببینن چند سانتم تا ساعت ۶ دو سانت باز بودم که کیسه ابم ترکید
بقیه اش تاپیک بعدی میزارم
مشاهده ۹ پاسخ دیگر
مامان سلین مامان سلین روزهای ابتدایی تولد
سلام مامانا
اومدم تجربه زایمان طبیعی مو بهتون بگم
تاریخ ان تی زایمانم ۱۵ مرداد بود ولی توی ۳۷ هفته و ۶ روز ک میشد ۳۱ تیر ماه ساعت ۸ صبح کیسه آبم توی خاب و بیداری بودم ک ترکید یهو دیدم تشکم خیس شد
فورا رفتم بیمارستان رسیدم بیمارستان معاینه شدم ۴ سانت باز شدم همراه با درد بودم منو بستری کردن ساعت ۱۰ صبح دردام یخورده بیشتر شد ۵ سانت شده بود از ساعت ۱۰ تا ۲ ظهر درد کشیدم و خیلی زود دهانه رحمم پیشرفت کرد و باز شد و و وقتی درد دادم و هنوز فول نشده بودم بهم گفتن بی حسی از کمر میخاهی گفتن چون سنت زیر ۲۰ هست ما صلاح نمیدونیم برات بزنیم... چون بعد ها عوارض داره برات گفتن ی کار دیگ ای هم می‌شه کرد استفاده از گاز تنفس ک اونو انتخاب کردم و هی وقتی دردام شدید میشد اونو هی تنفس میکردم.... در حد ۵ ثانیه دردم رو کم میکرد بهم گفتن اگر بی حسی بگیری نمیتونی خوب زور بزنی و زایمانت طولانی تر میشه خلاصه اینکه منم زایمان کردم خیلی سخت بود ولی ارزششو داشت.....🥹👌
مشاهده ۹ پاسخ دیگر
مامان ♥️🎈امیر رضا 💙 مامان ♥️🎈امیر رضا 💙 ۳ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی
دیروز از ساعت ۷ دردم گرفت تا ساعت ۱۲ شب صبر کردم رفتم بیمارستان نگه داشتن ۲ سانت باز شده بودم انقباض زیاد بود تا ۵ صبح درد شدید داشتم پیاده راه رفتم ورزش کردم دوش اب گرم گرفتم ولی فرقی نکرد دیگه درام تموم شد خوابیدم ۲ ساعت بعدش دردم زیاد شد انقباض زیاد دهانه رحم ۳ سانت ولی آمپول و اینا نزدن درد خیلی شدید داشتم خدا نصیب چیکدومتون نکنه آنقدر گریه کردم داد زدم گلوم گرفته هر چقدرم گفتم می‌خوام سزارین بشم قبول نکردن ساعت ۶ بود ۷ سانت باز شدم آمپول زدن دردم زیاد شد ساعت ۷ وارد اتاق زایمان شدم و ۵ دقیقه ای بچه به دنیا اومد ولی بازم سر بخیه زدن ۱ ساعت موندم اونجا خیلی اذیت شدم ولی کل درد با اومدن بچه رقت با اینکه ماما همراه هم بود یه بار دیگه باردار شدم عمرا برم سمت طبیعی همونقدر که میگن ترسناک وحشتناک بود
مشاهده ۱۰ پاسخ دیگر
مامان فسقلی مامان فسقلی ۳ ماهگی
خلاصه یک‌ماه گذشت و من از آخر با یک سانت رفتم بیمارستان ۲۶ و بستری شدم ولی گفتن ۲ سانت راحت بازه ساعت ۸ رسیدم بیمارستان و بستری شدم بعد سرم زدن برام و امپول فشار و کم کم شروع کردن بعد یک ساعت دردام شروع شد و منظم داشت میشد هی ضربان قلب میگرفتن و بعد ماما اومد و گفت بلند شو ورزش کن توپ آوردن و شروع کردم با توپ و قر کمر یک ساعت بعد شدم ۳ سانت و دوباره ضربان قلب و استراحت تا ساعت ۱ و نیم همین حوری پیش می‌رفت تا رسیدم ب ۴ .۵ سانت که درد شدید گرفت منو میخواستم برم دسشویی دیگه نمیتونستم راه برم دردام خیلی شدید شد یکدفعه اومدن کمک کنن برم واقعا نمیتونستم و ماماها و بقیه میگفتن اپیدورال اگه میخوای ک برات هماهنگ کنیم بزن منم چون یکدفعه پیشرفت کرده بودم حالم خیلی بد شده بود
مامان (Mohana)🩷👸🏻 مامان (Mohana)🩷👸🏻 روزهای ابتدایی تولد
شرح حال زایمان طبیعی پارت ۱
من اصلا دهانه رحمم تو معاینه ها باز نبود
دیگ دکترم برای ۱۶ ام نامه بستری داد
۱۴ ام یکم ترشحاتم زیاد بود و مخاطی اومدم بیمارستان ان اس دی دادم گفتن خوبه برو خونه
شب کمرم شدید درد میکرد یهو تو خواب حس خیسی بهم دست داد رفتم دیدم خیسم با یکم خون
سریع اومدم بیمارستان مسیرمم دور بود
اومدم ۲ سانت بودم و کیسه آبم باز شده بود
دیگ بستریم کردن و دردام هی شدید میشد
سر بچه میومد پایین ولی دهانه رحم رو همون دوسانت مونده بود
تا اینکه یهو طی یکساعت فول شدم
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان ماهان مامان ماهان روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان طبیعی بیمارستان تامین اجتماعی

ت نه و نیم شب رفتم بیمارستان الکی گفتم بچه ام تکون نمیخوره از وقتم گذشته بستری ام کنید معاینه کرد یک و نیم بودم بعد وقتی خواست ضربان قلبشو گوش کنه برای پرستاره حسابی تکون خورد پرستاره گفت این کجاش تکون نمیخوره گفتم از دیروز تکون نخورده بود بعد الکی گفتم سردرد شدید دارم و اگه برای بچه ام اتفاقی بیفته تقصیر شماس چون اونایی که فشارشون میره بالا سردرد میشن و این برای بچه بده و نباید فشار بره بالا خلاصه فشارمو گرفت 11 بود و این برای منی که همیشه فشارم هفته خیلی بالا بود دیگه هر جور شد بستری شدم ساعت یازده و نیم رفتم زایشگاه تا کارای بستری ام انجام شد ساعت شد 12 گفتم آمپول فشار نمی‌زنین گفتن از ساعت 12 به بعد نمی‌زنیم یکم درد داشتم تا ساعت 3شده بودم 3سانت درد هام کم بود و هی وسط درد هام میخوابیدم ساعت 6 صبح هم شدم پنج سانت دیگه دکترساعت یک ربع به هفت اومد آمپول فشار زد و درد هام شدید شد ساعت 8 کیسه آبم پاره شد دردهام خیلی شدید تر شد گفتم برام بی دردی بزنید ساعت 9 بی دردی اسپاینال زدن دردهام تموم شد فقط حس فشار داشتم ساعت یازده و نیم صبح هم زایمان کردم

دکترم خانم زندی بود بسیار خانوم خوش اخلاقی بودند پرسنل و بیمارستان عالی
مشاهده ۱۰ پاسخ دیگر
مامان اسنا مامان اسنا ۲ ماهگی
پارت ۱ زایمان طبیعی

چند روز بود ک من عفونتم شدید شده بود و شوهرم همش میگفت کیسه آبت نشتی پیدا کرده ولی من میترسیدم برم بیمارستان چون اگ بستریم میکردن مامانم اینا زابل بودن و کسیو نداشتم روز ۲۶ بابام اینا حرکت کرد ۲۷ ک رسیدند شوهرم و بابام گفتند برو یک چک کن خودتو ساعت ۵ غروب رفتیم بیمارستان هاشمی نژاد و ضربان قلب بچه رو چک کردن و معاینه کردند منو گفتند انقباض داری و یک سانت باز شدی هروقت دردات ب یک دقیقه رسید بیا بیمارستان در ضمن من بدون درد و علائم رفتم بیمارستان منو مرخص کردند ولی وقتی داشتیم میرفتیم خونه ععی زیر دلم و کمرمو می‌گرفت ول می‌کرد دردام تو راه ب سه دیقه رسیده بود و ما هم رسیدیم خونه دردام ععی شدید ترو شدید تر میشد تا اینکه بابام ب گریه شد گفت برو بیمارستان نمیخام اینجا درد بکشی و ساعت ده ما رفتیم بیمارستان معاینه کردند گفتند سه سانت شدی دوباره معاینه کرد گفت ۴ سانت ۶۰ درصد هستی بهم دوتا سرم وصل کردن نمیدونم چی بود ولی کل بدنم ب لرز شد و کلا از درد و لرز از حال داشتم میرفتم ب همراهیم گفتند دمپایی خرما و آبمیوه بگیره بیاره و منم لباس دادن تنم کنم و رفتم زایشگاه هر لحظه میومدن معاینه میکردن
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان پناه خانوم مامان پناه خانوم روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان طبیعی پارت 2
هی بین اینهمه درد میومدن دست مینداختن داخلم ک افتضاح وحشی اینکارو میکردن یه ماما ناخن بلند داشت اون اینکارو میکرد گریم میگرفت التماس میکردم هی میگفتن پیشرفت نکردی میگفتم اجازه بدید دو قدم راه برم ورزش کنم ک پیشرفت کنم اما مثل سگ بهم میپریدن کلا دراز کشیده بودم
چهار سانت شدم اپیدورال زدن یه ساعتی بدنم گرم شد دردم افتاد
بعد اون دکتر امپول فشار زد ک بدبخای من شروع شد
حس میکردم ازم اب میاد به مانا گفتم گفت کیسه ابت ترکید
خلاصه ک از هفت صبح تا هشت شب طول کشید ک ده سانت باز بشم
این وسطا جونم در اومد انقدر ک خونریزی درد شدید داشتمو هی میومدن دست مینداختن داخلم
ساعت 7:45 دقیقه حس دفع شدید با درد خیلی وحشتناک داشتم داد میزدم گفتن فول شدی زور بزن یه ربع زور زدم دخترم بدنیا اومد با اندازه دو بند انکشت بخیه
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان HOSNA مامان HOSNA ۱ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی پارت ۴
دیگه آن اس ای گرفتن و من شروع کردم تو اتاق به ورزش کردن از اسکات گرفته تا پوزیشن سجده و پیاده روی ‌ همه چی خلاصه یه دقیقه نمیشستم فقط هر یک ساعت یه بار میومدن قلبش و چک میکردن و میرفتن دو ساعت بعد معاینه شدم ۲ انگشت باز بودم باز دوباره شروع کردم ساعت هشت شب ۳ انگشت شده بودم بدون آمپول فشار ‌ و چون ورزش میکردم درد انقباض هارو نمیفهمیدم دستگاه بهم وصل میکردن انقباض نشون میداد اما من هیچ دردی احساس نمیکردم تا ساعت ۱۲ شب که ۴ ساتت شدم و همچنان بدون درد بودم با وجود انقباض های زیاد و عمیق دیگه شب اومدم بخوابم که برای موقع زایمان خسته نباشم اما از ساعت یک درد هام شروع شد
دقیقا تا چشمام گرم می‌شد یه درد بدی توی کمرم و باسنم میپیچید مامانم ماساژ میداد تا ول می‌کرد باز من میخوابیم باز دوباره رسیده بود به جایی که هر پنج دقیقه یه بار تکرار می‌شد و من هی سعی میکردم تا تنفس و تغییر حالت و راه رفتن تحملش کنم تا ول کنه و وارد مرحله استراحت بشم ساعت ۴ صبح معاینه شدم و هنوز ۴ سانت مونده بودم بدون پیشرفت و دکتر احتمال سزارین داد و رفت
دیگه هی درد ها شدید تر می‌شد هی عمیق تر می‌شد شیفت صبح که اومدن ساعت ۸ دوباره معاینه شدم گفتن آفرین ۷ سانت شدی پاشو بریم اتاق زایمان
و من با درد های زیاد که هی میگرفت و ول می‌کرد رفتم اونجا کیسه آبم و زدن خداروشکر مدفوع توش نبود و فقط ورنیکس که مال صورت بچه بود توی کیسه آبش وجود داشت
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان جوجه طلاییم🐣 مامان جوجه طلاییم🐣 روزهای ابتدایی تولد
سلام خانومای عزیز خوبید خانوما من دیشب درد داشتم خب ساعت ۹ صبح بیشتر شد یکم الان هم درد دارم هی میگیره هی ول میکنه پهلوهام کمرم شکمم پاهام درد میکنن ولی خیلی شدید نمیشه چرا ؟
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان آیلین و یاسین💙 مامان آیلین و یاسین💙 ۳ ماهگی
ی دکتر اومد آمپول زدو منم دردام رفت اون لحظه خیلی حس خوبی بود ک من دردداشتم ولی حسش نمیکردم . من زایمان دومم بود هی ماماها ازم میپرسیدن زایمان اولت چطوربود بهشون میگفتن ک با آمپول فشار دوساعته زایمان کردم باور نمیکردن میگفتن نه حتما با دستگاه بچه رو کشیدن بیرون . امپول بدون درد فقط دوساعت بودم بعداز تموم شدن زمانش دردای منم با شدت بیشتری باز اومدن هی میومدن معاینه میکردن و من داشتم پیشرفت میکردم تا اینکه ی ماما اومد معاینم کرد داد زد فول شده دیگه همه ریختن سرم تا اینکه بلاخره ساعت سه و نیم بعدازظهر عشق مامان ب دنیا اومد . ولی خب من زایمان اولم خیلی راحت تربود واینکه اونایی ک آب کیسه آبشون آبش زیاده اصلا نترسید منم آب کیسه آبم آخرش ب ۲۸ رسیده بود وهمیشه استرس پاره شدنشو داشتم ولی خب ب زور پارش کردن اینو گفتم برا کسایی ک آب کیسه آب زیاده
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان آیماه♥کوچولو مامان آیماه♥کوچولو ۲ ماهگی
پارت 1
#زایمان طبیعی
39هفته و 3روز درد شدید کمر داشتم قبلنا هم داشتم ولی این روز شدید بود با مادرم و همسرم راهی بیمارستان شدم ماینه شدم یک سانت بود ساعت 7شب بود گفت برو پیاده روی کن تا شاعت ده بعد بیا منم رفتم خونه بعد از اونجا رفتم پیاده روی تا ساعت 1 دردم کلا گم شد درد نداشتم
دیگه گفتم چرا الکی برم بیمارستان😐😂رفتم گرفتم خابیدم🤣🤣تا که ساعت پنج صبح شد تو خاب بودم دیدم یهو دردم گرفت اونم رو پنج دقیقه بگیر ول کن بگیر ول کن احساس ادرار داشتم میرفتم دسشویی ادرار نمیومد😐😐😐😐تا که مادرم از رفت امد من ب دسشویی بیدار شد اومد گفت چطوری گفتم هر پنج دقیقه دردم میگیره ول میکنه گفت سری بریم بیمارستان تا بیمارستان 2ساعت راه بود😐😂
سر راه یک بیمارستان دیگه بود رفتیم گفت درد زایمان نیست😐😐
منو میگی کلی فوشش دادم ک گفت درد نیست راهی زاهدان شدیم اون بیمارستان ک میخاستم برم همونجا بود ساعت 7نیم رسیدیم زاهدان گفتم منو ببرین خونه خودم ک زاهدان بود گفتم میخام پیاده روی کنم با همون حال و درد پنج دقیقه ای🤣😂🤣😂
مشاهده ۱ پاسخ دیگر