تجربه زایمان
پارت ۷
.
گفتم بابا بخدا بدن من به دارو مقاومه دردم نمیاد این دارویی که داد قرار بود شکممو منقبض کنه درحالی که شکمم مثل ماست شل بود خودش اومد هنگ کرد
بعد چند لحظه دیدم متخصصی که بهم نامه داده بود و از صبح شیفتش بود با سرعت از راه رو رد شد گفت این که هنوز همینجاست
ماما ها هم گفتن نه داره پیشرفت میکنه رسیده به نزدیک ۵ سانت

ادامه تاپیک بعد

۷ پاسخ

وا چقدر بد

چ عجیب بودی ک موندی ...

خودشون میرن سز

این ماما ها هم تا افتخار زایمان طبیعی رو مال خودشون نکنن آدمو ول نمیکنن ینی دور از جون آدمو تا لب مرگ میرسونن
تا مطمئن نشن دیگه طرف داره میمیره نمیبرن اتاق عمل منم این روزا رو گذروندم😭😭😭😭

عجب گاو بودن پرستارا
وقتی باز نمیشدی براچی انقدر اصرار

اسم‌اون بیمارستانو بگو گل بمالن‌ب درش

چقدر زجر کشیدی دختر اینا کی بودن دیگه لعنتیا

مقالات مرتبط

چند روز بعد از قرص اورژانسی پریود می‌شویم؟
چند روز بعد از مصرف قرص اورژانسی پریود میشویم؟
ترک شکم بعد از زایمان
ترک شکم بعد از زایمان و کرم‌های مناسب رفع ترک
کاری که هرگز نباید بعد از ورزش انجام دهید
چند کاری که هرگز نباید بعد از ورزش انجام دهید!❌
کودک از چه سنی می‌تواند خودش غذا بخورد
کودک از چه سنی می‌تواند خودش غذا بخورد؟

سوال های مرتبط

مامان نی نی♥️🤰 مامان نی نی♥️🤰 ۳ ماهگی
تجربه زایمان سزارین ۱
دکترم به من ۹ اردیبهشت وقت سزارین اختیاری داده بود. جمعه غروب که ۵ اردیبهشت بود دیدم انگار زیر دلم درد میکنه با همیشه فرق داره، نی نی هم از ساعت ۷ غروب تا ۱۲ شب یکسره لگد میزد، منظورم اینه که شرایطم تغییر کرده بود و خیلی به خودم بیشتر اونشب دقت کردم، ساعت ۱:۳۰ بامداد بود که خوابیدم و ساعت ۳:۳۰ برای سرویس بیدار شدم، دستمال که به خودم کشیدم ترشحات خونی دیدم، اونموقع بود که فهمیدم وقت زایمان رسیده، همسرم تهران نبود ساعت ۵ صبح بهش زنگ زدم گفتم سریع برگرد تهران که مستقیم اومد بیمارستان. از طرفی به منشی دکترم پیام دادم که ساعت ۱۰ صبح جواب داد و من قبلش ساعت ۷ صبح به سمت بیمارستان حرکت کرده بودم چون دکترم گفته بود یه سری علامت ها رو دیدی برو بستری شو.
مامان بنیتا 🥰 مامان بنیتا 🥰 ۳ ماهگی
سلام من اومدم با تجربه زایمان طبیعی با سوزن فشار

قسمت اول
چون یسری ها گفتن بهم بعد زایمان بیا تجربت رو بگو من اومدم که بگم براتون.
توی 39 هفته و 5 روز دکتر بهم ختم بارداری داد دلیلش هم دیابت بود. نظر دکترم این بود که به محض ورود ب 40 هفتگی زایمان کنم نظر خودش بود دیگه چرا و چی و ایناشو نمیدونم. منم برای صبح زود آماده شدم و ساعت 7 صبح زایشگاه بودم. اونجا ب محض ورود سرم زدن بهم و بعد معاینه بهم گفتن دو سانت بازی اما طول سرویکس زیاده. بعد از نوار قلب گرفتن از بچه بهم گفتن شروع ب ورزش کنم.ساعت حدودای 10 صبح بود که دکترم اومد معاینه کرد و گفت4سانتی و گفت بچه بالا هستش و ننشسته توی لگن و باید ورزش کنم و بهم گفت عصری میزایی
مامان ابوالفضل مامان ابوالفضل ۴ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی
۳۹ هفته و ۵ روزم بود که به بیمارستان رفتم و چون علائم زایمان رو نداشتم و دکترم گفته بود اگه دردت گرفت که هیچی ولی اگه درد نگرفت برو این نامه رو به بخش زنان و زایمان نشون بده که بستریت کنن ،بلاخره بستری شدم هر چقدر هم که بهم آمپول فشار زدن تو بیمارستان دردم نگرفت دکتر خودش اومد گفت یکم دوز داروهارو ببرید بالا و پرستارای بخش هم بهم توصیه میکردن که شربت زعفران غلیظ بخورم که اونم جواب نداد کلا هیچ دردی نداشتم ولی با آمپول فشار به زور ۳ سانت شدم که دردام بعد از یک روز بستری شروع شد ولی اونقدری نبود که زایمان کنم چون سابقه فشار بالا رو هم داشتم دکترم اومد و خودش کیسه آبم رو پاره کرد و دردم از اون موقع به بعد شروع شد که به غلط کردن افتاده بودم و به دکترم گفتم که سزارینم کن گفت تا اینجا خوب پیش اومدی باید صبر کنیم که زودتر زایمان کنی از ساعت ۱ ظهر تا ساعت ۷:۳۰ درد کشیدم ولی ارزش داشت چون الان پسرکوچولوم بغلم و خداروشکر میکنم که صحیح و سالم تو بغلم دارمش ولی واقعا زایمان طبیعی درسته که یه روز درد داره ولی الان من هیچ دردی ندارم و میتونم خودم کارای خودم رو بکنم
مامان ‌‌آیلین مامان ‌‌آیلین ۴ ماهگی
خب منم اومدم که از زایمانم بگم
من دیروز ساعت ۸ کیسه آبم ترکید بدون هیچ دردی رفتم حموم آرایش کردم مسواک زدم ساکم رو که از قبل آماده بود برداشتم رفتم بیمارستان ۸ونیم بود نوار قلب و معاینه شدم که گفت ۳ یا ۴ سانت بازی ولی دردی نداشتم زنگ زدن دکترم که بیاد بالا سرم نیومد خیلی دلم شکست چون قبلش کاغذ داده بود که زایمان ویژه ام خودش میاد بالاسرم که نیومد اونجا یه دکتر دیگه رو معرفی کردن به ناچار قبول کردم منو بردن بخش زایمان بعدش دکترم اومد گفت درد داری گفتم نه از اول تا آخر بالا سرم بود خیلی خوش اخلاق بود با یه ماما همراهش هر دو واقعا خوش اخلاق بودن راسی برا گرفتن این دکتر هم ۵ میلیون دادیم ولی خب خوب بود بعدش ساعت ۱۰ اومد آمپول فشار زد یدونه هم آمپول ریه چون من ۳۶ هفته و ۵ روز بودم بعد ۱۰ و نیم اومد گفت درد داری گفتم نه یکی دیگه آمپول فشار زد که ساعت ۱۱ دردام شروع شد ولی اصلا دادوبیداد نمیکردم قابل تحمل بود مامانم رو هم از اول راه داده بودن داخل بعدش مادرشوهرم اومد بعدش مامان بزرگم اومد بعدشم خواهرشوهرم تا ۱۱ونیم پیشم بودن منم درد داشتم ولی قابل تحمل بود که بعدش اینا رفتن ولی مامانم تا لحظه آخر پیشم بود ساعت ۱۱ ونیم دردم شدید شد که باعث شد جیغ بزنم دکترم معاینه کرد گفت ۶ سانتی یه ربع بعدش یدفعه حس کردم بچه داره میاد
ادامه تو تایپیک👇
مشاهده ۹ پاسخ دیگر
مامان برفک👼🏻 مامان برفک👼🏻 ۳ ماهگی
پارت یک تجربه زایمان سزارین


خب خانوما بگم بهتون که من سر اینکه آب دور جنین کم شد هفته های آخر دیگ سزارین اجباری شدم یعنی طبیعی نشد بعد دوم اینکه بیمارستان ابن سینا بخش ipd زایمان کردم که از بخش و بیمارستان فوق العاده راضی بودم رسیدگی عالی پرسنل فوق العاده تمیزی صد از همه لحاظ عالی بود بلوک زایمان رو نمیدونم ولی
من ساعت ۷ صبح عمل داشتم قرار بود ۵ بیمارستان باشم که دیر شد ۶ اونجا بودم تا کارامو انجام بدن منو ببرن عمل شد ۷:۱۵ که وارد اتاق عمل شدم
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان آرسین🫀 مامان آرسین🫀 ۲ ماهگی
تجربه زامیان سزارین پارت (۲)
بعد گفتن ضربانش نه زیاد خوبه ن جالب. این وسطا منم ‌احساس خفی شدید داشتم زنگ زدن ب دکتری که شیفتش بود و قبلا هم منو کورتاژ کرده بود فوق العاده کار بلد،اما تو شهر ما مطب ندارن ،بعد گفتن برو سونو اورژانسی باید بشی
با ویلچر بردنم سونو
جواب سونو اومد که بلهههه کیسه اب نشتی داده و کمه اب دور جنین خلاصه که سریع بستری کردنم تا دکتر بره استراحت کنه و چیزی بخوره و بعد ساعت ۴ونیم بود که اومدن س‌وند وصل کردن اماده اتاق عمل شدم …..من سرگیجه هام متوفقف شد اما خیلی استرسم شدید تر …
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان کیان جان و نیکا جون مامان کیان جان و نیکا جون روزهای ابتدایی تولد
دخمل کوچولوی من به دنیا اومد
بیمارستان تریتا
ولی تجربه ام نسبت به سه سال پیش که اونجا پسرم به دنیا اومده بود خیلی متفاوت بود ! خیلی از نظر پرسنل ، از نظر حرفه ایی ، از نظر کیفیت پایین اومده بود !!!
شاید دلیلش این بود با بیشتر بیمه تکمیلی ها طرف قرار داده و این باعث شلوغ بودنش شده !
ولی خب حرفه ایی نبودن پرسنل که نمیتونه به این موضوع مربوط باشه
ی
مشاهده ۲۷ پاسخ دیگر
مامان گیسو و گیتی مامان گیسو و گیتی ۲ ماهگی
من بعد زایمان از دکتر پرسیدم که آمدید آخرین بار چک کردید چند سانت بود که گفتید تحمل دردم خوبه گفت ۸ سانت بودی به خاطر همون گفتم کمتر از دو ساعت زایمان می‌کنی
بعد دیگ بچه رو تمیز کردن گذاشتن رو تختش دکتر هم نشست بنده رو بخیه زد (هنوز نمی‌دونم چند تا بخیه خوردم ) دکتر مهربونی بود 🥹🥹
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان آریا 👶🏻🩵 مامان آریا 👶🏻🩵 ۴ ماهگی
بلاخره وقتش شد بیام از زایمانم براتون بگم 😊
تجربه زایمان سزارین :
من برای ۹ فروردین نامه سزارین داشتم اما خب پسرم عجله داشت زودتر بیاد پیش مامانش🥹❤️
۶ فروردین بود من مثل هر روز صبح که بیدار شدم کار های خونه رو انجام دادم و طرف های ظهر بود که رفتم دوش گرفتم و اومدم ناهار خوردم میخواستم سفره رو جمع کنم که کمر دردم شروع شد یکم دراز کشیدم که بهتر شه اما بهتر نشد دردم شبیه به درد پریودی بود و قابل تحمل ، به همسرم گفتم حس میکنم امروز زایمان میکنم
رفتم موهامو سشوار کشیدمو آرایش کردم
درد هام داشت بیشتر می‌شد و ترشح کشدار داشتم که حس کردم کیسه آبه
در این فاصله که آماده شم به همسرم گفتم ساک زایمان رو آماده بزار و خونه رو کمی مرتب کن
از شانس بد من اسانسورمون خراب شده بود
خونمون هم طبقه هفتمه🫠
چند تا شکلات شیرین خوردم اما تکون ها بچه رو حس نکردم نگران شدم و به همسرم گفتم بریم بیمارستان نوار قلب بگیریم
آروم آروم هفت طبقه رو اومدم پایین
رفتیم بیمارستان و بعد از معاینه فهمیدیم کیسه آب سوراخ شده و گفتن باید بستری بشی تا دکترت بیاد . واسم سوند گذاشتن
اینم بگم اصلا درد نداشت فقط یه حس سوزش مضخرف بود که بعد چند دقیقه اوکی شد
در این فاصله همسرم زنگ زد که خانواده ها بیان
نزدیک اذان مغرب بود که دکترم رسید😍
مشاهده ۸ پاسخ دیگر
مامان آرتمیس🩷 مامان آرتمیس🩷 ۱ ماهگی
تجربه زایمان پارت چهارم
اتاق خصوصی نگرفته بودم اصلا وقت نشده بود زایمانم اورژلنسی بود همه چیزم بی برنامه شد حتی هنوز یکی دو تا وسایلشو نگرفته بودم کناریم ۹صبح زایمان سزارین کرده بوده توی یه اتاق دو نفر بودیم بی حسی ش رفته بود پرستار اومد پیشش گفت راه برو اینم با کمک دو همراه بزور بلند شد موقع برگشت از سرویس نزدیک بود از درد بمیره گریه کرد داد زد دلم براش کباب شد داشتم به خودم فکر میکردم که صبح چجور بلند شم راه برم از درد اولین حرکت اصلا خوابم نبرد تا صبح بیدار بودم هم فکر بچم ک پایین بستری بود
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان حانیه و علی مامان حانیه و علی روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان طبیعی

سلام مامانا. من ۶/۵/۴زایمان کردم.
۳۹هفته و ۶روز و چون دردای خودم شروع نشد روز قبلش دکتر معاینه تحریکی کرد. یکم درد داشتم ولی هر چی به شب نزدیک میشد دردا کم میشد.
دیگه صبح ساعت نه و نیم بستری شدم و با آمپول فشار دردا شروع شد.
من زایمان دوم بود اولی هفت ساعت درد کشیدم تا بدنیا اومد ولی سر پسرم نه و نیم که سرم رو وصل کردن یواش یواش دردا شروع شد. ولی تقریبا همون ساعت اول کیسه آبم پاره شد. روند دردا خیلی خوب بود و چندتا آمپول زدن که متفاوت از زایمان اولم بود. خلاثه در کمال تعجب نزدیک دوازده دیدم احساس دفع دارم و ماما گفت که بچه داره میاد و دکترم رو صدا کرد.

برام جالب بود چون دردا نسبت به زایمان اولم بهتر بود و تا لحظه زایمان تایم بدون درد هم داشتم ولی زایمان اولم دیگه اون آخرا همش درد بود.
خلاصه روند دردا ها خوب و قابل تحمل بود و سعی کردم ورزش هم انجام بدم. ولی خوب چون سر بچه یکم بزرگ بود اون لحظه تولد خیلی سختم شد و خدا روشکر بچه سالم بدنیا اومد.
ان شاالله همگی به سلامتی زایمان کنید.
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان گل پسرام مامان گل پسرام ۳ ماهگی
#زایمان طبیعی دوقلو
#پارت ششم
سرمم در جریان بود و دریغ از یه ذره درد...
دکترمم به فاصله میومد معاینه م میکرد که ببینه دهانه ی رحمم چند سانته....
و من تو این فواصل همه ی نگاهم به ساعت دیواریِ روبرو بود که ساعت از ۱۲ شب بگذره و تودلیام اردیبهشتی بشن😅
ساعت ۱۲ که شد یه مامای مهربون دیگه اومد بالا سرم و گفت مامای قبلی وقت استراحتش شده و الان من مامای شما هستم و اسمشم خانم محمدی بود،بهم گفت:مامای همراه نداری؟گفتم نه...گفت پس این حرکاتی که میگم انجام بده؛یکیش حرکت زدن با توپ بود و بعدش اسکات زدن و...
منم چون دوس داشتم طبیعی زایمان کنم؛هر حرکتی که میگفت رو انجام میدادم
طرفای ساعت ۱۲:۱۵ بود که دردام شروع شد...دردای وحشتناکی که میگرفت و ول میکرد
از درد زیاد حالت تهوع بدی داشتم...ماما رو صدا زدم و گفتم بهم ظرف تهوع بدین که یهو گلاب به روتون کل شامی که خورده بودم بالا آوردم.... برام آمپول تهوع زدن؛تهوع م خوب شد
ولی دردا امونمو بریده بودن...
دکترم اومد معاینه م کرد ک گفت الان دهانه ی رحمت ۴_۵ سانته بشه ۷_۸سانت میبریمت اتاق زایمان....
منم تو این حین هر حرکت و ورزشی که ماما بهم گفته بود انجام میدادم....
ادامه در پارت بعدی...
مشاهده ۱۱ پاسخ دیگر
مامان پسری😍 مامان پسری😍 روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان پارت دوم😁❤
با مامانم اینها صبح چهار شنبه راه افتادیم سمت زرند یک ساعت نیم بعد رسیدم ساعت ۱۲نیم بود رسیدیم معاینم کرد گفت دو نیم نزدیک به سه سانتی لباس دادن گفتن بپوش بیایم برات سرم وصل کنیم من رفتم تو اتاق مامانم کنارم بود امدن بهم سرم تقویتی زدن ساعت سه بود زدن دیگ بهم گفت خرما بخور
ادامه پارت بعدی😁
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان دیاکو💙 مامان دیاکو💙 ۴ ماهگی
ساعت نه بود که پرستارم عوض شد دکتر اومد معاینه کرد و گفت این حالا حالا ها زایمان نمیکنه 😕 ومن ناامید تر از همیشه به درد کشیدم ادامه دادم به پرستارم گفتن دستگاه هارو از رو شکمم برداره برم سرویس وقتی از توالت اومدم بیرون گفتم میشه یکم راه برم از دیشب رو تختم قبول نکرد یه پرستار دیگه برگشت گفت بزار راه بره این تا دوروزهم زایمان نمیکنه 😕همین که دوقدم راه رفتم کلی آب گرم و سبز رنگ ازم ریخت با گریه گفتم این چیه ازم می‌ریزه همه ی پرستارا و دکترا جمع شدن بالا سرم 🥲😕
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان فندق.کوچولو مامان فندق.کوچولو ۳ ماهگی
#زایمان طبیعی ۲
من ساعت یک شب بستری شدم و درد هام با آمپول فشار شروع شد( که البته سرم هست ) ... من هیچ درد زایمانی نداشتم ودهانه رحم یک سانت بود و سر بچه به خاطر بزرگ بودن درست وارد کانال زایمان نشده بود ... تا صبح همه چی خوب بود بهم چند تا قرص دادن و چون کیسه آب سالم بود درد زیادی حس نمیکردم ... ساعت ۱۲ صبح پزشکم اومد و کیسه آبم پاره کرد و بهم گفت ۱۸ ساعت دیگه معلوم میشه طبیعی یا سزارین هستی اگه توی این زمان دهانه رحم ۴ سانت شد طبیعی و اگر نه که سزارین ... یکی از ماما ها بیمارستان بهم گفت اگه دوست دارم میتونه ماما همراهم شه و من هم قبول کردم ... و از اون موقع باهام ورزش های زایمان و کار کرد ، گل مغربی برام گذاشت که تا شب از یک سانت رسیدم دو نیم سانت ... چون من هیچ دردی از خودم نداشتم و همش کار آمپول فشار بود دوز دارو بردن بالا از دوز دارو رسید به ۲۴ قطره در ساعت هر ۵ دقیقه درد کل شکممو می‌گرفت و اصلا نمیتونستم بخوابم ... با کمک ماما حدود یک ساعت از ۹ تا ۱۰ شب خوابیدم ... از ده به بعد پاشدم دوباره به ورزش کردن ... یکی از ورزش ها که خیلی خوب بود مدل دسشویی ایرانی یا اسکات زیر دوش آب گرم بود که هم درد و کم می‌کرد و هم سر بچه یکم اومده بود پایین ... دیگه صبح شده بود حدود ساعت ۵ که باز معاینه کردن و شده بودم ۴ سانت اما دیواره رحم همچنان سفت بود. معاینه توی بیمارستان خیلی با معاینه مطب فرق داشت توی مطب پزشک با آرامش و آروم اینکارو میکنه اما تو بیمارستان ماما با وحشی گری این کارو میکنه تا دیواره رحم تحریک شه
مشاهده ۲ پاسخ دیگر