تجربه زایمان سزارین ۱
دکترم به من ۹ اردیبهشت وقت سزارین اختیاری داده بود. جمعه غروب که ۵ اردیبهشت بود دیدم انگار زیر دلم درد میکنه با همیشه فرق داره، نی نی هم از ساعت ۷ غروب تا ۱۲ شب یکسره لگد میزد، منظورم اینه که شرایطم تغییر کرده بود و خیلی به خودم بیشتر اونشب دقت کردم، ساعت ۱:۳۰ بامداد بود که خوابیدم و ساعت ۳:۳۰ برای سرویس بیدار شدم، دستمال که به خودم کشیدم ترشحات خونی دیدم، اونموقع بود که فهمیدم وقت زایمان رسیده، همسرم تهران نبود ساعت ۵ صبح بهش زنگ زدم گفتم سریع برگرد تهران که مستقیم اومد بیمارستان. از طرفی به منشی دکترم پیام دادم که ساعت ۱۰ صبح جواب داد و من قبلش ساعت ۷ صبح به سمت بیمارستان حرکت کرده بودم چون دکترم گفته بود یه سری علامت ها رو دیدی برو بستری شو.

۰ پاسخ

مقالات مرتبط

زمان بستن شکم‌بند بعد از سزارین
زمان بستن شکم‌بند بعد از سزارین
خونریزی بعد از زایمان سزارین
خونریزی بعد از سزارین تا کی ادامه دارد؟ + علائم خطر
بهترین زمان برای ورزش‌کردن چه موقع است
بهترین زمان برای ورزش‌کردن چه موقع است؟ صبح یا عصر؟
چه وقت بعد از سزارین از شکم بند استفاده کنیم؟
چه وقت بعد از سزارین از شکم بند استفاده کنیم؟

سوال های مرتبط

مامان سید آرین مامان سید آرین ۱ ماهگی
سلام به همه مامان خوشگلای گهواره
دیشب پسر دلبندم به دنیا اومد 🧿 خداروشکر ساعت ۱۰:۳۰ دقیقه شب به تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۴ 🤗
البته که به سختی اما خب همینکه کنارمه و چشای قشنگشو میبینم شیرینه🥰
از ساعت ۴ صبح که کیسه آبم پاره شد تا ۵:۳۰ که بستری شدم و ساعت ۹ صبح هم دردام شروع شد اما تا ۹ شب درد کشیدم برای طبیعی اما در آخر چون دهانه رحمم تو این همه زمان فقط ۴ سانت باز شده بود با اصرار زیاد و هزار التماس قبول کردن که سزارین شم و بالاخره ۱۰:۳۰ بدنیا اومد پسرم👶🏻🧿

سخت بود ولی شیرین❤️💚
بماند به یادگار از تولد آرین جون😍🤗
۱۴۰۴/۲/۳۰
۲۲:۳۰
مشاهده ۱۴ پاسخ دیگر
مامان محمدامین مامان محمدامین ۱ ماهگی
پارت ۲ برای ۳۰ ام نامه سزارین داشتم و قرار بود که صبح ساعت ۵ بستری بشم واسه همون دیگه زیاد فعالیت نمیکردم تا بتونم خودمو برسونم اما به شدت چند روز بود درد پریودی داشتم به هر کی میگفتم میگفت طبیعیه تا اینکه صبح ساعت ۵ روز ۲۴ اردیبهشت از خواب بیدار شدم و دیدم درد دارم بازم اما شدید نبود و من بازم فک میکردم طبیعیه و اینم یکی دیگه از اشتباهات من بود صبر کردم دیدم منظم شده اصلا باورم نمیشد زایمان کنم چون دو روز پیش رفتم دکتر گفت دهانه رحم کاملا بستست خلاصه رفتم دوش گرفتم شیو کردم آرایش کردم انقدرررر حالم خوب بود زنگ زدم مادرشوهرم ساعت ۷ رفتم بیمارستان......
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان محمد و رامان مامان محمد و رامان روزهای ابتدایی تولد
سلام خانوما من ساعت ۵ زایمان کردم بدترین تجربه زندگیم بود به خودم لعنت فرستادم برای سزارین نشدن،خیلی خیلی سخت بود ،تنها دلخوشیم اینه که پسرم صحیح و سالم کنارمه
مشاهده ۸ پاسخ دیگر
مامان پسرک🩵 مامان پسرک🩵 ۲ ماهگی
تجربه سزارین ☺️
اول بگم که من مثه سگ از زایمان میترسیدم چه طبیعی چه سزارین 😁
ولی خب انتخابم سزارین بود . دکترم به من گفته بود که از شب‌قبل‌ناشتا باشم و صبح ساعت ۶ صبح بیمارستان باش . ما هم ساعت ۹ شب‌جوجه خوردیم که هم سیر باشم قشنگ گشنم نشه هم این ک زود بخوابیم . از ۱۰ شب تصمیم گرفتیم بخوابیم ولی از ترس و استرس و هیجان خوابم نمیبرد تا ساعت دو صبح 🥲 ساعت پنج پاشدیم حاضر شدیم . از زیر قران رد شدیم . اخرین عکسارو گرفتیم و رفتیم دنبال مامانم و خواهر شوهرم و حرکت کردیم به سمت بیمارستان . من از ترس و استرس نفس تنگی گرفته بودم😐بالاخره رسیدیم بیمارستان و همراهام و نزاشتن بیاد بالا و فقط همسرم اومد . رفتیم بالا پذیرش شدیم و بهم لباس دادن که عوض کنم .
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان تابستونی من مامان تابستونی من ۱ ماهگی
❌تجربه زایمان❌۵
خلاصه که من همه چی رو شب قبل ششم اماده کردم ساک خودم ونی نی و وسیله هایی که برا بیمارستان لازم بود ولی توی دلم یجوری بود به همسرم گفتم یه جوریم گفت استرس زایمانه و ذوق بچه زودتر بخوابیم که صبح کلی کار داریم منم رفتم خوابیدم
ساعت حدود ۳:۱۵ صبح یهو دیدم یه چیزی داره ازم میریزه پاشدم پریدم سرویس دیدم به به از چیزی که میترسیدم به سرم اومد کیسه ابم ترکید
جیغ زدم همسرم دو‌دستی کوبوند تو سرش گفت چیکار کنیم الان ویگفتم نمیدونم یکاری کن
شماره دکترم و هر چی‌میگرفتیم جواب نمیداد خواب بود زنگ زدم منشیش اونم گفت اروم باش برو‌بیمارستان دکتر ساعت ۸ شیفتش شروع میشه
مشاهده ۸ پاسخ دیگر
مامان آراز مامان آراز ۲ ماهگی
تجربه سزارين
خانوما ٢٣ فروردين ساعت ١١ شب كيسه آبم پاره شد رفتم بيمارستان تا صبح درد كشيدم و ٣ بودم ، من قبلا هم به دكترم گفته بودم سزارين اختياري ميخوام ولي اون شب دكترم زنگ زد به ماما گفت تا صبح درد بكشه اگه تا طبيعي زايمان نكرد صبح سرارين ميكنم ، منم چون آمادگي نداشتم گريه ميكردم كه مجبورم ميكنن
ادامشو ميذارم بعدا
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان ابوالفضل مامان ابوالفضل ۳ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی
۳۹ هفته و ۵ روزم بود که به بیمارستان رفتم و چون علائم زایمان رو نداشتم و دکترم گفته بود اگه دردت گرفت که هیچی ولی اگه درد نگرفت برو این نامه رو به بخش زنان و زایمان نشون بده که بستریت کنن ،بلاخره بستری شدم هر چقدر هم که بهم آمپول فشار زدن تو بیمارستان دردم نگرفت دکتر خودش اومد گفت یکم دوز داروهارو ببرید بالا و پرستارای بخش هم بهم توصیه میکردن که شربت زعفران غلیظ بخورم که اونم جواب نداد کلا هیچ دردی نداشتم ولی با آمپول فشار به زور ۳ سانت شدم که دردام بعد از یک روز بستری شروع شد ولی اونقدری نبود که زایمان کنم چون سابقه فشار بالا رو هم داشتم دکترم اومد و خودش کیسه آبم رو پاره کرد و دردم از اون موقع به بعد شروع شد که به غلط کردن افتاده بودم و به دکترم گفتم که سزارینم کن گفت تا اینجا خوب پیش اومدی باید صبر کنیم که زودتر زایمان کنی از ساعت ۱ ظهر تا ساعت ۷:۳۰ درد کشیدم ولی ارزش داشت چون الان پسرکوچولوم بغلم و خداروشکر میکنم که صحیح و سالم تو بغلم دارمش ولی واقعا زایمان طبیعی درسته که یه روز درد داره ولی الان من هیچ دردی ندارم و میتونم خودم کارای خودم رو بکنم
مامان سورنا 🐧 مامان سورنا 🐧 ۲ ماهگی
پارت ۲
من رو تخت که دراز کشیدم یه صدای ترقی اومد از شکمم و یه درد خیلی شدید پیچید همسرم بیدار شد تا دسشویی همراهی کرد منم خودمو سفت کرده بودم که نریزه رفتم دسشویی دیدم آبه که ازم میریزه
مامانمم تو اتاق خوابیده زود زنگ زدم دکترم ( مامای خصوصی گرفته بودم که خیلی کمکم کرد) دکتر گفت اگه دردات زیاده و منظم برو بیمارستان بستری شو منم بیام منم دردام هر ۵ دقیقه ۳۰ ثانیه می‌گرفت
مامانمو بیدار کردم کاملا هم خونسرد بودم بیشتر انگار شوهرم قرار بود زایمان کنه انقد که استرس داشت😂
خلاصه آماده شدیم و ساعت ۲ و نیم رسیدیم بیمارستان همزمان دکتر هم رسید معاینه کرد گفت ۵ سانتی
تا بستری بشم ساعت شد ۳ و نیم و رفتیم اتاق زایمان بهم دستگاه وصل کردن که صدای قلب بچه رو بشنون
دردا هم ۲ دقیقه یبتر ۳۰ ثانیه می‌گرفت که با تنفس عمیق و شکمی کنترل میکردم
منم نشسته بودم رو توپ و دکتر کمرم ماساژ میداد
ساعت ۶ بود که گفت برو رو تخت که داری زایمان میکنی
ساعت ۶ و ۵۰ دقیقه پسرم به دنیا اومد خیلی درد داشت ولی واقعا می‌ارزید
بچه رو همینجوری لخت گذاشتن رو سینم که اینم سعی می‌کرد سینمو بگیره😂
ولی بچه ها نی نی که میاد بیرون دردا کلا میره همینجور که بچه رو سینم بود گفت یه زور بزن جفت بیاد بیرون که منم همون کارو کردم
۱۵ دقیقه هم طول کشید که بخیه بزنه که اصلا درد نداشت چون بی حسی میزنن
اینم از تجربه زایمان من
پسرم ۵ اردیبهشت ۴۰ هفته و ۰ روز به دنیا اومد
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان ♥️🎈امیر رضا 💙 مامان ♥️🎈امیر رضا 💙 ۲ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی
دیروز از ساعت ۷ دردم گرفت تا ساعت ۱۲ شب صبر کردم رفتم بیمارستان نگه داشتن ۲ سانت باز شده بودم انقباض زیاد بود تا ۵ صبح درد شدید داشتم پیاده راه رفتم ورزش کردم دوش اب گرم گرفتم ولی فرقی نکرد دیگه درام تموم شد خوابیدم ۲ ساعت بعدش دردم زیاد شد انقباض زیاد دهانه رحم ۳ سانت ولی آمپول و اینا نزدن درد خیلی شدید داشتم خدا نصیب چیکدومتون نکنه آنقدر گریه کردم داد زدم گلوم گرفته هر چقدرم گفتم می‌خوام سزارین بشم قبول نکردن ساعت ۶ بود ۷ سانت باز شدم آمپول زدن دردم زیاد شد ساعت ۷ وارد اتاق زایمان شدم و ۵ دقیقه ای بچه به دنیا اومد ولی بازم سر بخیه زدن ۱ ساعت موندم اونجا خیلی اذیت شدم ولی کل درد با اومدن بچه رقت با اینکه ماما همراه هم بود یه بار دیگه باردار شدم عمرا برم سمت طبیعی همونقدر که میگن ترسناک وحشتناک بود
مشاهده ۱۰ پاسخ دیگر
مامان فندق.کوچولو مامان فندق.کوچولو ۲ ماهگی
#زایمان طبیعی ۲
من ساعت یک شب بستری شدم و درد هام با آمپول فشار شروع شد( که البته سرم هست ) ... من هیچ درد زایمانی نداشتم ودهانه رحم یک سانت بود و سر بچه به خاطر بزرگ بودن درست وارد کانال زایمان نشده بود ... تا صبح همه چی خوب بود بهم چند تا قرص دادن و چون کیسه آب سالم بود درد زیادی حس نمیکردم ... ساعت ۱۲ صبح پزشکم اومد و کیسه آبم پاره کرد و بهم گفت ۱۸ ساعت دیگه معلوم میشه طبیعی یا سزارین هستی اگه توی این زمان دهانه رحم ۴ سانت شد طبیعی و اگر نه که سزارین ... یکی از ماما ها بیمارستان بهم گفت اگه دوست دارم میتونه ماما همراهم شه و من هم قبول کردم ... و از اون موقع باهام ورزش های زایمان و کار کرد ، گل مغربی برام گذاشت که تا شب از یک سانت رسیدم دو نیم سانت ... چون من هیچ دردی از خودم نداشتم و همش کار آمپول فشار بود دوز دارو بردن بالا از دوز دارو رسید به ۲۴ قطره در ساعت هر ۵ دقیقه درد کل شکممو می‌گرفت و اصلا نمیتونستم بخوابم ... با کمک ماما حدود یک ساعت از ۹ تا ۱۰ شب خوابیدم ... از ده به بعد پاشدم دوباره به ورزش کردن ... یکی از ورزش ها که خیلی خوب بود مدل دسشویی ایرانی یا اسکات زیر دوش آب گرم بود که هم درد و کم می‌کرد و هم سر بچه یکم اومده بود پایین ... دیگه صبح شده بود حدود ساعت ۵ که باز معاینه کردن و شده بودم ۴ سانت اما دیواره رحم همچنان سفت بود. معاینه توی بیمارستان خیلی با معاینه مطب فرق داشت توی مطب پزشک با آرامش و آروم اینکارو میکنه اما تو بیمارستان ماما با وحشی گری این کارو میکنه تا دیواره رحم تحریک شه
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان فسقلی🐰 مامان فسقلی🐰 ۱ ماهگی
پارت 1از تجربه زایمان طبیعی بیمارستان تخت جمشید

من بخاطر کم شدن مایع کیسه آب بدون درد بستری شدم با دهانه رحم ۲سانت ساعت ۶:۴۵ دقیقه صبح
وقتی بستری شدم شروع کردن به معاینه و آمپول فشار تا ساعت ۱۰ زیاد دردی نداشتم اما از ساعت ۱۰ درد هام شدید شروع شد و واقعا خیلی درد های بدی بود من انقدر داد میزدم حالم بد میشد حالت تهوع میگرفتم که فقط میگفتم تورو خدا منو ببرید سزارین اما الان که طبیعی زایمان کردم میگم خوب شد سزارین نشدم
من همینجوری داشتم درد میکشیدم و زود زود هم معاینه میشدم معاینه خیلی اذیتم کرد خیلی درد داشت
تا ساعت ۶ غروب انقدر درد کشیدم که حالم بد شد اما چون همسرم میومد پیشم یکم حالم بهتر میشد
سالت ۶ غروب که رسیدم به ۵ سانت بی حسی اپیدورال زدن بهم و تا ساعت ۸ خیلی حالم خوب بود ساعت ۸ دوباره یه دردی زیر دلمو گرفت که من فکر میکردم یه چیزی اونجا هست که داره میترکه بهم میگفتن هر وقت درد داشتی زور بزن اما من واقعا نمیتونستم
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان محمدثامن مامان محمدثامن ۳ ماهگی
خانما من گیج شدم میشه راهنماییم کنید، دکتر به پسرم مولتی ویتامین داده که هر ۱۲ ساعت بریزم داخل شیرخشکش ، صبح ساعت ۱۰ بهش دادم شب ساعت ۱۰ خواب بود و چون نوزاده نمیتونم بیدارش کنم که الان عیب نداره هر روز یه ساعت متفاوت بهش میدم؟چجوری تنظیمش کنم؟😫
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان سلین و مبین مامان سلین و مبین ۱ ماهگی
سلام مامانا پسرم بدنیا اومد دیروز با درد های مقل پریودی تا غروب تحمل کردم البته زیاد نبود و غروب اومدم بیمارستان میلاد معاینه کردن ۲ سانت و تا ساعت ۱۲ و رب زایمان کردم سخت بود و دردناک ولی خداروشکر که بچه صحیح سلامت بدنیا اومد وزنش هم ۲۶۷۵ بود زیاد نبود ولی بازم شکر برای سلامتیش .از خدا میخوام همه مامانا سلامت به خوشی نی نی شونو بغل بگیرن.
)برای مامانایی که سوال داشتن راجب بیمارستان میلاد بگم براتون که بدون پرونده هم قبول میکنن و بستری میکنن ،مامان هایی که تهران هستین.
مشاهده ۱۳ پاسخ دیگر
مامان سورنا 🐧 مامان سورنا 🐧 ۲ ماهگی
زایمان طبیعی
پارت ۱
پنجشنبه ۴ اردیبهشت بود صبح ساعت ۹ که از خواب پاشدم یه دردای
خیلی ریزی داشتم دو روز هم بود که لکه های قهوه‌ای ازم میومد
خلاصه من پاشدم صبحونه خوردم بعد شروع کردم تو خونه پیاده روی درد هم تقریبا رفته بود تا ساعت ۱۲ کارای خونه رو انجام دادم که گوشیم زنگ خوردم دختر خالم بود که گفت میخوان بیان خونمون
پاشدم ناهار درست کردم درد هم همچنان داشتم ولی به روی خودم نمیاوردم
خلاصه خاله اینا اومدن و ناهار و خوردیم ساعت ۳ بود مامانمم اومد خونم که پیشم بمونه تا موقع زایمان منم چون مهمون داشتم اصلا نمیگفتم درد دارم ولی روی توپ نشسته بودم و ورزش لگنی انجام می‌دادم
تا ساعت ۸ که من دیرم دردام داره بیشتر میشه
خلاصه آقا اینا شام خوردن و رفتن من موندم و مامانم و همسرم
ساعت ۱ و نیم شد ما رفتیم بخوابیم
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان 🩵🩶💙محمدرضا مامان 🩵🩶💙محمدرضا ۳ ماهگی
خوب بالاخره منم نی نی مو به دنیا آوردم ، روز چهارشنبه دکتر وقت سزارین داده بود ، ساعت ۵/۳۰ صبح گفته بود بیمارستان باشم، شام مو ساعت ۱۰ شب برنج و چرخکرده خوردم ، صبح ساعت ۵ یه لیوان چای شیرین با عسل خوردم(توصیه دکتر) ، بعد نماز صبح رفتیم دنبال خواهر شوهرم و رفتیم بیمارستان ، تریاژ مامایی ، اونجا ضربان نی نی رو چک کردن ، کارای بستری مو انجام دادن، بعد رفتیم پذیرش و اتاقمو مشخص کردن و گفتن علی الحساب ۱۵ میلیون واریز کنید.
بعد رفتیم بالا یه ساک لوازم دادن، توش دمپایی ، مسواک ، خمیر دندان ، ژیلت ، بلوز و شلوار یکبار مصرف(برای عمل) ، یه تاپ یقه هفتی که بعدا میگم کاربردش چی بود، یه کلاه همرنگش برای محمدرضا، یه لباس آشغال برای بعد عمل ، یه حوله برای تمیز کردن محمدرضا تو اتاق عمل، و یه ظرف غذا برای محمدرضا(یه لیوان کوچولو بود برای دوشیدن شیر) دادن ، بعد اون تاپ رو پوشیدم و از روش لباسهای یکبار مصرف رو پوشیدم، ساعت ۷ صبح مامانم و خواهرم هم اومدن بیمارستان ، تو اتاق یه ان اس تی هم گرفتن. بعد پرستار اومد فشارمو چک کرد ، آنژیوکت وصل کرد ، اینم بگم که کلا بار اولم بود بیمارستان بستری میشدم و حتی سرم هم برا دفعه اول بود که میزدم😁
مشاهده ۲ پاسخ دیگر