۷ پاسخ

عزیزم کدوم منطقه مشهد هستی؟

الان چه چیز جالبی گفتی
اینکه ی تعداد هستن ک دوست ندارن که کسی بیاد دیدنشون
ولی من دوس داشتم بیان دیدنم حتی هم تختیام همه اومدن دیدنشون
اونوقت مادر شوهر من زنگ زده بود ک بیام یا نه
ب نظر من وقتی چه اتفاق شیرین چه تلخ خب اماده ای ک میان دیدنت میان عیادتت یا میان تبریک بگن بهت
همه جوره اماده ای
من خودم اتاق خصوصی نگرفتم اشتباه کردم خصوصی خیلی بهتره راحت هم خودت بهتر استراحت میکنی هم کسی ک برای مواظبت از تو کنارته

شوهرت بگه بهشون مستقیم
بد نیست ک
وقتی ک تو نباشی تنها باشه با مادرش
بهش بگه زنم تازه زایمان کرده نیاز ب استراحت داره نیاز ب خلوتی آرامش اینا داره
بالاسرش باشین حرف می‌زنین شماها نمیزارین استراحت کنه
خودشم درد داره سختشه
اگر نیاز ب کمک داشتیم حتما بهتون زنگ می‌زنیم من خودم بالاسرش هستم شما نگران نباشید
یا اگر پسر بزرگت باهاشون اوکیه
بگین برن خونه پسر بزرگترم نگه دارن تا مرخص بشی
محترمانه خواستتون رو بگین البته شوهرت باید بگه اینارو
فکر و ذهنتنو درگیر این موضوعات بی ارزش نکن
ک و ن لق همشون 🤣👌🏻

مادر شوهر من تا هنوز هم پیش پسرم نیومده تا که بخواد بیمارستان بیاد بالا سرم بعد 18سال هم بچه دار شدم

به نظر منکه بخاطر بچت بگیر گناه داره

دقیقا به دلیل حضور پررنگ مادرشوهرم از روز زایمانم بدم میاد

چن هفته ای؟

سوال های مرتبط

مامان گل پسرها و بانو مامان گل پسرها و بانو ۱۳ ماهگی
دیروز پیش دکترم بودم
قرار شد از 10خرداد تا 14خرداد بستگی به شرایطم داره تاریخ عملم باشه
بیمارستان امام حسین با بیمه 11تومن از اونجایی که من خیلی ترسو ام و وحشت دارم از سوند گفت زیر میزی میگیرم که سوند و برات تو اتاق عمل بعد بیهوشی وصل کنن سه تومن هم زیر میزی واسعه سوند یک تومنم برداشتن جای بخیه کلا شد 15از اونجایی که همراهی ندارم و فقط همسرم باهام هست باید اتاق خصوصی بگیرم که اونم تقریبا میشه 3یا 4تومن
توی این اواضاع که میگن بچه بیارید فلان ووبهمان یه سزارین اجباری برام راحت تا 20تومن فقط بیمارستانش اب خورد
بدون گرفتن دارو ها بماند که هنوز یه تیکه لباسم نگرفتم واسعه بچه
مجبورم قبل به دنیا امدنش گوشوارمو بفروشم 🥲ولی اشکالی نداره طلا زمانی ارزش داره که من سالم باشم ان شاءالله بعد دوباره میخرم
با تمام این پستی و بلندی ها یه حس عجیبی دارم خیلی عجیب از یه طرف ازالان فکرم پیش بچهامه کع اون یک شب و روزی که من بیمارستانم چطوری بدون من میگذره براشون
از یه طرف میگم با بچه جدید کنار میان یا نه بهار هنوز خیلی کوچیکه محمد سدرا بشدت حساس شد اینقدر فکر تو سرمه ولی از یه طرف به اون لحظه ای فک میکنم که قرار زیر گرن فسقلی و بو کنم اخ اخ همه ی این 9ماه سختی یادم میره
همه چیز اوکیه فقط همین که دکترم یکم پولکی تشریف داره رو مخمه
مامان آوین مامان آوین ۱۱ ماهگی
مامانا کیا بچشون از یه طرف چه خانواده خودتتون چه خانواده شوهرتون نوه اول ؟
آوین نوه اوله پدر شوهرم دیونم کرده دلم میخواد خودم بزنم یه دم میگه گرمه یه دم میگه سردش میشه نمیزاره تبش بگیرم میگه گریه می‌کنه میرم خونشون نمیزاره جای ببرمش حتی برا رفتن خونه بابام باهاش مشکل دارم همش میگه نمیخوا بری همین جا بمون کلا خیلی اذیتم میکنن آوین یه عطسه میزنه دونفری با مادر شوهرم میگن سرما خورد خداروشکر میکنم ما ازشون دوریم والا من بدبخت میکردن منم اعصاب ندارم تو هم می‌پیچیدمشون این نه ماه من دیونه کردن هروقت شوهرم میگه بریم سری بزنیم من با استرس میرم هم نوه اول هم پدر شوهرم کلا دختر نداره
من تازه زایمان کرده بودم میومدن تو اتاق کنار بچه من بخیه هام می‌سوخت خودشون که میومدن هیچ برادر شوهرام و کل طایفه شوهرم میمومدن به مامانم گفتم توروخدا نزار من ببرن خونشون ولی دیگه مجبور شدم برم میخواستن براش قربونی کنن اونجا هر شب مهمونی بود منم تازه زایمان کرده بودم یه کوچولو اولی بود داشتم افسردگی می‌گرفتم من که اینقدر با شوهرم خوبم بهش میگفتم من طلاق بده من دیگه تحمل ندارم اونم می‌گفت باشه بزار آوین از آب گل در بیاد 🤣 بیشتر لجم می‌گرفت چون شیر خودمم به اوین میدادم دائم هرچی میگفتن بخور مادر شوهرم شبا پیش ما میخوابید آوین یه کم گریه میکرد میزد به من پاشو شیرش بده آق یاد اون روزا افتادم اعصابم خورد شد اگه میومدم خونه خودم پامشیدن میومدن سرم مجبور بودم اونجا بمونم 😐نه ماه گذشته ولی من هنوز قشنگ یادمه چقدر اذیت شدم اون چهل روز خیلی بد گذشت آوینم رفلاکس داشت الهی بمیرم به بچم همش صورتش جوش میزد بالا میآورد الآنم سرما خورده من کلا آدم مزخرف ترسو ایی هستم تا آوین خوب بشه من داغون میشم
مامان زندگی مادر مامان زندگی مادر ۱۳ ماهگی
خانما شما بیاید قضاوت کنید
پسر من پنج ماهش که بود تشنج کردم ما بردیم بیمارستان اونجا بستری شد بدون تب تشنج کرد یهو
بعد از اون دارو بهش تجویز کردن دکترا
مرخص که شد از بیمارستان سرما خورد چون تو بیمارستان ویروس بود پسر منم گرفت مت گفتم می خوام ببرم مطب خصوصی
شوهرم گفت می بریم دولتی رایگان خوبش می کنیم
مادرم گفت خودم پولشو میدم
بزار بچه رو ببریم دکتر
بماند چقدر من دلم خون شد تو این مدت بااین بچه
بماند
الانم پسرم دوباره سرماخورده از صبح آبریزش و سرفه داره
به شوهرم که گفتم می خوام ببرمش دکتر چون خونه بود شوهرم
گفت نمی خواد ببری گرونه مطب خصوصی
بعد زنگ زدم به مادرشوهرم
اونم برگشته می گه ببرنش بیمارستان دولتی
خصوصیا گرونه
من که ۳۰ سال پیش بچه هامو می بردم مطب خصوصی ارزون روده قدیم
الان گرونه ببرمش دولتی

منم به شوهرم گفتم شما خانوادگی گدا گدولین
یعنی انقدر بدم اومده از خودشو خانوادش که یعنی داد می خوام بکشم
خودم مریضم پاهام واریس داره خیلی ببخشید
تو خونه مثل سگ دارم کار می کنم خیلی اذیتم می کنه
تیکه زیاد می ندازه
دیگه امروز گفتم طلاقم بده نمی تونم