۱۸ پاسخ

باشه فهمیدیم تمیزی روزی سه بار میرفتی حموم یبار گفتی بسه دیگه
اینجا مادرایی هستن که لنگ نیم ساعت خوابن حاضرن از تایم ناهار بزنن بخابن بیا واسه حمومم حس ناکافی بودن بده
دوما شوهری که بخاد واسه یه مسواک سرد بشه و بره خیانت کنه بهتره بره بمیره

باشه فهمیدیم شما خیلی تمیزیی

عزیزم من جای شما بودم انقدر راحت نظرمو به شکل قضاوت نمیگفتم

چیو قبول نداری یکی مثل من پیدا شه دست تنها یه بچه مریض هر دم تو مطب دکتر بد خاب نق نقو شب میشه فقط دلم میخاد بخابم نه اینکه حموم برم مگر وقتایی که بچم آروم باشه دل و دماغ دارم مادر بودن یعنی از خود گذشتگی چشماتو رو همه چیز ببندی🥲

مرد اگه واقعا مرد باشه با یه حموم نرفتن ومسواک نزدن نمیگه بوی گند میدی

یککککککک ماااااااه کمکی داشتی؟؟خوبه که انتظارم داری یه خودت نرسی

من با ۳ قلو بدون کمک هم به خونه میرسم هم خودم🥲اوایل خیلی خیلی سخت بود واقعا بین استراحت و تمیزی یکیش رو باید انتخاب کنم ولی بالاخره تونستم هندل کنم ولی خب خیلی خانما دچار افسردگی خیلی شدیدی میشن که نمیتونن ب هیجی برسن قضاوت درست نیست

روزی سه بار مسواک زدن ویژه دوش گرفتن که کاری نداره که خیلیا میان میگن وقت نداریم بهمون نمی‌زاره من وقتی بچم خوابه یا اخرشب دوش میگیرم همیشه. چون بنظرم خیلی زشته یه مرد به همسرش بگه دهنت بوی میده یا بوی عرق میدی.

وا بعضیا چ گاردی گرفتن مگه مخاطب داره ای تایپیک 😐😐😐😐

گلی شاید شما مادرت هست که کمکت باشه یکی همونم کنارش نیست

البته به نظرم بهداشت زن و مرد نداره.
خانوما تو خونه زیر باد کولر اونقدر عرق نمیکنن ولی آقایون یک ساعت هم برن بیرون خیس عرق میشن
منکه همش به شوهرم میگم از سر کار میای چرا یه دوش نمی‌گیری. ولی گوش نمیده. خیلی دیر میره حموم. اینکه یه مرد بو عرق بده به همون اندازه وحشتناکه که زن بو بده

من واقعا نمیرسم
حتی دسشویی هم برم بچم باید همرام بیاد خیلی سخته وابستمه

عزیزم بعضی بچه ها خیلی گرییو هستن درسته نظافت ی چیز مهمه ولی گاهی خواب مهمتره بچه می‌خوابه مادرام می‌خوابن خداروشکر بچه های ما اذیت کن نیستن ما میتونیم به راحتی بریم حموم نمیشه قضاوت کرد و بعضیا کلا بدناشون بو میده هرکاریم کنی بازم بو‌میده دیدم که میگم

خدایی منم به کارام میرسم بازم بستگی به هر بچه ای و بدقلق بودن بچه داره مثلا پسر من خاب به شدت سبکی داشت من بعداز ظهرا نمیرفتم حموم شب که شوهرم از سرکار میومد دوش میگرفتم یا صبح زود بیدار میشدم ساعت ۶دوش میگرفتم

ما به یه خانواده جوان رفتیم مشهد پارسال.من قبل حرم و بعد حرم دوش می‌گرفتم که گرما اذیتم نکنه.۵ روز مشهد بودیم.قبل اینکه حرکت کنیم سمت خونه خودمون بازم سریع دوش گرفتم که تو قطار سبک باشم.اما این خانوم جوان و نوعروس کل سفر مشهد یکبار رفت حموم🤮باور نمی‌کنین ۲ روز بعده حموم رفتنش بوی گند دادنش شروع شد😬صبحا وارد اتاق میشدم باهاش کار داشتم میخواستم بیارم بالا🤢انقدرم آدم زرنگ و کاری و با سلیقه ای که..ولی نظافت شخصی خیلی ضعیف بود خیلیییی..واقعا دلم سوخت برا شوهرش

من سر کار میرم شوهرم خیلی وسواس هست خیلی خونه تمیز میکنم حمام هم هر روز با دخترم میرم ولی آرایشگاه اذیت میشم تا برم

موافقم.من هر روز حموم میکنم می‌دیدم خیلی خوب نمیتونم به موهام برسم بخاطر همین رفتم یه مدل امروزی کوتاه کردم که دیگه موهامم بعد حموم قشنگ باشه و راحت تر بتونم دوش بگیرم.دوش روزانه ام بیشتر از ۷.۸دقیقه طول نمی‌کشه.بدنمم هر دو سه روز یکبار تمیز میکنم.واقعا نمی‌فهمم بعضیا چرا شمارش میکنن و حتما باید ۳.۴روز از حمومشون بگذره بعد برن حموم.حتما که نباید بو گند آدمو خفه کنه تا یاده حموم بیوفتن!من خیلی وقتا بیرون رفتم اومدم احتیاج داشتم روزی ۲بار هم حموم رفتم..

پس نمی‌تونیم همه رو قضاوت کنیم

سوال های مرتبط

مامان زهرا مامان زهرا ۱ سالگی
تجربه من در دوران غذا نخوردن دخترم
حدود سه ماه دخترم هیچی غذا نمیخورد به زور میدادم تف مبکرد، شیر کم میدادم غذا بخوره فایده نداشت بدتر لاغر شد، دوبار دکتر بردم انواع شربت اشتهااور گرفتم هیچی تاثیر نداشت، و در اخر همه دندوناش که در اومد کم کم به اشتها اومد کلا سه ماه در حال دندون در اوردن بود، خیلی این سه ماه غصه خوردم نگرانش بودم همه هم میگفتن چقدر لاغره دخترت، ولی الان ماشاالله خوب میخوره بازم باید دنبالش راه برم نمیشینه ولی خوب میخوره و یه چیزی که خیلی دیدم تاثیر داره اینکه وقتی میبینه من با اشتها اون غذا رو میخورم اونم جذب میشه که بخوره هرچی بهش میدم خودمم باهاش با هیجانو اشتها میخورم که تشویق بشه، من اگه این تجربه رو داشتم وقتی بچه ام بی اشتها بود حالا به خاطر دندون یا جهش رشد سعی میکردم شیرشو بیشتر بدم که ضعیف نشه یهو و اصلا اجبار نمیکردم غذا بخوره و خودمو خودشو اونقدر اذیت نمیکردم، فقط صبر کنید که این دوران بگذره هرچی دوست داره بهش بدید با شیر بیشتر
مامان ریحانه کوچولو مامان ریحانه کوچولو ۱ سالگی
یه روز تو اینستا تو پیج یه گفتار درمان خوندم که نوشته بود حرف زدن بچه ها مثل یه سربالایی میمونه که بعدش سراشیبیه ،،تو به عنوان یه مادر وظیفته بچتو کمک کنی برسه بالای اون سربالایی و بعد وقتی داره تو سراشیبی حرکت می‌کنه کیفشو ببری ،،فک کنم ریحانه چهار ماهش بود شروع کردم کتاب خواندن و شعر خواندن ، با عروسک انگشتی باهاش حرف میزدم خیلیا مسخرم میکردن که بچه چهار ماهه چی می‌فهمه از کتاب ،،،وقتی کتابو بهش نشون میدادم دست میذاشتم رو شکلها و اسمش براش بخش میکردم بهم می‌خندیدن ،ولی هرچی بزرگتر شد دایره کلماتش بیشتر شد الان فک کنم شاید ۲۰۰ کلمه معنی دار. و هدفدار میگه ،، بعدش شروع کردم جمله دو کلمه ای بابا رفت ، دایی اومد ، آب میخام و... با هرکدومش که یاد می‌گرفت و بجا استفاده میکرد من ذوق میکردم ولی الان خودش از هفته پیش می‌تونه جمله منفی بگه مثلا نخام برمیا نخام بگم 😅😅امروز ولی باباش میخاست بره حموم گفت ریحانه میای حموم ؟ برگشت گفت نخام برم حموم ،،،به معنی واقعی کلمه کپ کرده بودم ،،فک کنم دیگه داره میوفته تو اون سراشیبیه و وقتشه که کیفشو ببرم
بماند به یادگار از اولین جمله سه کلمه ای😍😍😍