#تجربه_زایمان
#پارت_سوم
همچنان با گریه وکلی درد راهی اتاق عمل شدم.از کمر بی حس شدم‌ ویه پرده کشیدن جلوم،گیج بودم ولی متوجه میشدم دارن چیکار میکنن.سر یه ربع نکشید دیدم صدای گریه بچم میاد دیگه بعدش متوجه نشدم چیشد.
بعدش که به خودم اومدم دیدم یه خانومه کنارمه وداره بچرو شیر میده.
نیم ساعت بعدش تقریبا رفتم بخش،با کلی درد حدود ۸ساعت دراز کش بودم.ولی آخرای شب با کمک شوهرم بلند شدم چند قدم راه رفتم که اولین قدم هام‌ خیلی سخت وبا درد وسوزش بود ولی بعدش آسون تر شد.
این بود خلاصه ای از تجربه زایمان من
ولی با تموم سختی هاش با تموم درداش،الان که نی نی کوچولوم‌ حالش خوبه وکنارمه خدارو شکر میکنم ومیگم هرچی بود گذشت مهم اینه گل پسرم کنارمه صحیح وسالم

بدترین نوعش همینه ک درد طبیعی رو بکشی بعد دقیقه نود سز بشی 😑

قدمش خوش و پر روزی باشه عزیزم

وای منم مثل تو شدم ولی یکم متفاوت تر
تو ۳۲ هفته با درد د
رفتم تریاژ مامایی گفتم درد دارم گفت برو معاینت کنم دیدن ۴ سانت بازم بستریم کردن حدود ی ساعت من تو اتاق داشتم درد میکشیدم هیچ هیچ هیچ کس نیومد بالا سرم تا بعد از یکساعت دکتر شیفت اومد دید ۱۰ سانت باز بازم گفتن سونو کنن ببین بچه بریچه یا سفالیک دیدن بریچه بعد تحمل اون همه درددددددد بردنم سز اورژانسی بعد ی رب نینی دنیا اومد و رفت دستگاه دیگه ندیدمش
الان هر روز صبح عصر میرم شیر خودمو میدوشم میدم بهش و برمیگردم🥲 فعلا تا ۲۰ روز اینا هم فک نکنم بیاد پیشم

خدا روشکر عزیزم.با اینکه من طبیعی بودم یک ساعت آخر کلی نا امید بودم از اینکه بتونم بدنیا بیارمش خیلی سخت به دنیا اوردمش..
خدایا شکرت که بچه هامون کنارمونن

مبارکت باشه عزیزم ❤️
حالا ک دوتاشم تجربه کردی از لحاظ روحی و جسمی بگو کدوم برات راحت تر بوده؟
طبیعی یا سزارین؟