خواهرم دوازده ساله ازدواج کرده،خونه و ماشین و وسیله از هرچی بهترینشو داره و اینکه شوهرش خیلی میخوادش
خودشم عاشق شوهرشه
یه پسر هشت ساله دارن به شدت لوس و فوضوله از همون روزی که دنیا اومد خیلی گریه کرد کلا خواهرم از وقتی بچش دنیا اومد دیگه توبه کرد اینقد با این بچه سختی کشید
جدا از اون باز شوهرش آرامش زندگیش بود
تا اینکه پارسال تشنج کرد و از پارسال تا الان هر ماه همش تشنج می‌کنه
قرص اعصاب بهش داده دکتر
اخلاقش عوض شده عصبی شده رفتارهای بچگانه پیدا کرده ،زن و بچشو دوس داره اما رفتارش یجوری شده عین بچش شده انگار عصبی و زود قهر می‌کنه دعوا می‌کنه
چند روز پیش با داداشم دعوا کردن داداشمم هرچی تونسته بهش گفته و دعوا کرده
اون بیچاره دست خودش نیست قرص مصرف می‌کنه اصلا خونواده ی بابام کمکی که نمیکنن حداقل درک نمیکنن،حتی دکتر بهش گفته نباید کار کنی اما نمیتونه خرج زن و بچه میده می‌ره سرکار چندبار پشت فرمون تشنج کرد تصادف کرد دلم میسوزه براش،و بیشتر دلم برا خواهرم میسوزه که با بچه ی فوضول و شوهر مریضش داره افسرده میشه،خواهرم بی نهایت قشنگه خیلی خوشگله و بیست و شش سالشه،شوهرش هم سی سالشه،کسی از شما همچین مورد تشنج داشته اطرافش ؟اونم عصبی میشه؟

۱۱ پاسخ

ای بابا بنده خدا ایشالله بهتر بشن داروشو مرتب باید مصرف کنه من به چشم زخمم اعتقاد دارم بعضیا رو چشم میزنن

راستی دومادمون وقتی شش سالش بود ضربه مغزی شد یک ماه رفته بود کما،این تشنج حاصل همونه

ان شاءالله شفا پیدا کنن و زندگی خوبی باهم داشته باشن

داداشم وقتی کوچیک بود بعد زدن واکسن تشنج کرد تا 2سال و خورده ای دارو خورد،یادمه شربت دکتر داده بود،اسمش یادم نیست

چند وقت پیش یکی از فامیلهای ما هم تشنج کرد مرد خوبی بود آخرین بار سر زمینش حالش بد میشه و میمیره

شوهر خواهرتون بهترین دکتر ببرین،ان شاءالله حالش خوب بشه

آخی بنده خدا ایشالو خوب بشن عوارض داروها احتمالا عصبیش کرده

حالا من یکیو میشناختم همینطوری شد که شما میگی منتها اون معتاد شده بود و این تشنجا و رفتارا نتیجه ی مصرف ترامادل بود ترک کرد خوب شد ...ولی شما میگی یهو دچار تشنج شده خب ببرید چند تا دکتر مغز و اعصاب خیلی خوب معاینه کنن شاید راهی باشه عمل بشه داروش عوض بشه درمان بشه علم پیشرفت کرده

آره شوهر خواهر منم اینجوری آدم خیلی خوبیه ولی خیلی زود عصبی میشه با کمترین بحث با مردم یا خانواده اش می‌ره سراغ چاقو قمه چوب هر چی دم دستشه اونم وقتی 18ساله بوده تصادف زده ضربه مغزی شده سه ماه هم کما بوده بعضی وقتا هم بیکاره از بس تو کار عصبی میشه واخراج میشه

یمی دچار بیماری صرع شده؟

دختر عمه شوهرم ۲۹سالشه ازبچگی تشنج میکنه هروزم قرص میخوره ولی خیلی ارومه حالش خوبه اگه قرصش ی روز یادش بره تشنج میکنه

چقدر غم انگیز
خب دارو مصرف کنه باید کنترل بشه ک
دکتر خوب بره انشالله که مریضیش کنترل بشه

سلام گلم خواهرت 14سالگی ازدواج کرده؟؟

بچه فامیلمون تشنج میکرد وقتی بزرگ شد درست شد دیگه تشنج نکرد

سوال های مرتبط

مامان گوجه سبز مامان گوجه سبز ۲ سالگی
سلام مامانا بچه خواهرم ۷سالشه ،
به تازگیا زبونش موقع استرس می گیره ولکنت زبون پیدا کرده .خواهرم خیلی حالش بده نگم چقدر گریه کرده چون پسر اولش الان ۲۴سالشه لکنت زبون داره وهر دو استرسی هستن بچهاش لکنت پیدا کردن .الان سوالم اینه ایا این به نظرتون داره لکنت زبون می گیره یا نه بخاطر مهدی که امسال رفت و داره تموم میشه استرس روش زیاد بود واینکه مقطعیه ؟فقط میدونم وقتی دچار هیجان میشه زبونش می گیره؟کسی مورد اینطوری داشته
الان خصوصیاتش اینه
با برادرش لج می کنه
بهش بگی ی چیزی یا دست بهش بزنی گریه وحشتناک می کنه طوری که حس می کنی انگار با چوب زدیش
عصبی طوره
حموم به سختی میره
بدقلقه ومثل چسب به مادرش چسبیده
پیش دبستانی به سختی میره به شدت منزوی وبابچهاهم کم بازی می کنه
ارایشگاه نمیبرتش چون در حد مرگ گریه می کنه.
بدغذا
کسی بچش اینطوری بوده معز اعصاب کودکان بردید یا روانپزشک کودکان
اگه میشه تهران معرفی کنید یکی واقعا کار بلده
به نطر خودم روانشاس نمیتونه کاری کنه این احتیاج به دارو داره
پیاما رو دراخر براش می فرستم چون منتظره .
مامان جوجه ها مامان جوجه ها ۲ سالگی
خانما امشب حدود نیم ساعت رفتیم خونه خپاهرشوهرم بخاطر بچه ها هنسایه ایم ها اما ماه تا ماه رنگ‌خونشو نمیبینیم برادرشوهرم اومده بود اینجا ماهم رفتیم ببینیمشون چون خونشون دوره تا اینجا .بعد هم بیشتر بهاطر بچه ها رفتیم رادمهر میگفت بریم پیش کیانا کلن نیم ساعت نشستیم رادمهر اونجا هیلی جیغ میزد فکر گن توی خونه سرمون رفت منم چندبار گفتم حرف گوش نکرد رادوین هم از صدای جیغاشچن گریه میکرد تو‌خونه اینجوری نبود اما توی جمع اینجوری میکرد بدجور جیغ میرد منم گفتم شوهرخواهر همسرم یعنی آقا سید دعوات میکنه اگه جیغ بزنی دیگه نزنی ها میگه از خونمون برو اومدی کنار بچه ها نباید جیغ بزنی همه ناراحتن وگرنه میریم خونه .بعد دیگه جیغ نزد ولی خپب شیطنت و فضولی داشت حالا ما این حرفو زدیم طرف فکر کرد پخیه برا خودش همین شوهر خواهر همسرم چندبار اجازه داد به خودش بچمو دعوا کرد البته رادمهر هم داشت اذیت میمرد کارش به همه چی بود میخواست کنترل رو خراب کنه جوری بچمو دعوا کرد که راذمهر ترسید انقدر گریه کرد دیگه همون لخطه برادرشوهرم رفتن ماهم رفتیم خونه .حالا به جان بچم من یک ماهه اینا رو ندیدم دوماه پیش ده دقیقه بچه هاهمو دیدن توی حیاطشون نشستیمبا لینکه همسایه ایم سال به سال نمیریم خونشون کلن هم اینجا غریبم کنار اقوام شوهر اما رفتوامد نداریم البته خواهرشوهرم زن خوبیه بچه هامو اصلا دعوا نمیکنه .انقدر شبی بابت این رفتار این مرد احمق ناراحتم که نگو حالا استرس دارم که باز بچمو‌جایی دید دعوا کنه گفتم کاش لال شده بودم نمیگفتم که اقا دعوات میکنه .خالا از ناراحتی این موضوع و بچم خواب نمیرم من خیلی مادر احمقیم خیلی ی ذره سیاست ندارم توی این زندگی حالم از خودم بهم میخوره که اجازه دادم دیگران اینجوری با بچم رفتار کنن